تهران شهری چندپارچه است و از قضا گزینهی اصلی مهاجرت اقوام از جابهجای ایران. دامنهی تفاوتهای فرهنگی در این شهر نیز بسیار گسترده است. به عنوان یک شهروند تهرانی و با نظر به ایدهی عدالت شهری فکر میکنید سیاست تفاوتها در مدیریت شهری تا چه اندازه حاضر است؟ حقوق و فرصتهای اقوام و اقلیتها تا چه اندازه به رسمیت شناخته شده است؟
شاید حرف تلخی باشد؛ یکی از آشنایان میگفت ایرانیان بیشتر از دیگران نژادپرستند! این نژادپرستی البته فقط به نسبتهای میان ایرانیان و مردم سایر کشورها محدود نمیشود، بلکه بین اقوام و مذاهب مختلف در ایران هم وجود دارد. گاهی به دلیل اوضاع اقتصادی-اجتماعی جامعه یا گرایشهای حکومتی و سیاستهای آشکار و نهان این موضوع پررنگ و در مواردی نیز کمرنگ میشود. تهران قطب اصلی مهاجرت ایرانیان است. به دلیل تمرکز امکانات مختلف و بهخصوص ایجاد امکان اشتغال برای هر گروه و حرفه (از کارگران ساده تا بالاترین رده تخصص) این وضعیت حاکم است. از این رو بدیهیست که شاهد مهاجرپذیری این شهر باشیم. اما متاسفانه نه مردم ساکن تهران (طبقات مرفه و مهاجرین قبلی) چشم دیدن این مهاجرین را دارند و نه مدیریت شهری اعتنایی به تامین رفاه این مهاجرین تازه و تهیدست دارد. غافل از آنکه بخشی از رفاه اقتصادی آنها مرهون ارائه کار ارزان همین اقشارِ حاشیهنشین است (حال به هر گروه و قومی وابسته باشند) و در موارد زیادی همهی کاسه و کوزهها سر این مردم زحمتکش ( که غالبا در حاشیهی شهر تهران با بدترین شرایط یا در کارگاههای ساختمانی با کمترین امکانات به سر میبرند) میشکند.
فکر میکنید برای تجربهی زیست شهری، نیروهای موجود در این شهر، خاصه نیروهای فرعی و در حاشیه تا چه اندازه فرصت حضور دارند؟ نظرتان دربارهی گعدههای قومیتی در نقاط متفاوت تهران چیست؟
مهمترین فرصت این گروههای حاشیهای و انگیزهی اصلی آنها برای مهاجرت و پذیرفتن سختیهای زندگی در این کلانشهر بیدر و پیکر، اشتغال است و تامین حداقل رفاه و زندگی برای خانوادهی خود (خواه آنها که خانواده را با خود آورده و در محلههای حاشیهنشین اطراف شهر زندگی کرده، خواه کسانی که به تنهایی مهاجرت میکنند و اغلب در کارگاههای ساختمانی روزگار را به سر میآورند). در اطراف و داخل تهران بستگی به موقعیت جغرافیایی و تاریخچهی آن (نزدیک بودن به یک مسیر یا یک سکونتگاه، آمدن یک قوم و تیره در یک زمان در گذشته) اقوام مخلف محدودههایی را برای فرد مشخص کردهاند (نمونه محله رباط کریم در شمال ایستگاه راهآهن و شرق بزرگراه نواب که ساکنین آن غالبا از روستای ثمرین در اردبیل هستند). در این محلات وابستگی قومی (بخاطر نیازهای اقتصادی، اجتماعی و احساس امنیت و غیره) بسیار زیاد است که خود عوارض مثبت و منفی خاصی دارد.
تهران در پذیرفتن اقوام بسیار گشوده است و از این منظر با هیچ شهری در ایران قابل مقایسه نیست. از طرفی نیز هیچ شهری به این اندازه مورد غضب و گلایهی شهروندانِ مهاجرش نیست. انگار پیش از آنکه انتخابی در کار باشد، این وضعیت محصول نوعی ناچاری است. چگونه میتوان حس تعلق به شهر را در مهاجران افزود؟
به هر حال تهران مشکلاتی دارد که مورد گلایه همه ساکنین این شهر است. آلودگی هوا، سروصدای شبانهروزی، ترافیک بیحد و حصر، منظر نامناسب شهر در بسیاری از فضاها، تراکم ساختمانی بیش از حد در کوچههای باریک و بدون ظرفیت و… . اما مهاجران جدید و بهخصوص کمدرآمد علاوه بر این مشکلات، مورد بیمهری مهمانان قبلی قرار میگیرند و مهمتر از همه مشکل تحمل زندگی گران را به دوش میکشند. مسکن آنها بسیار نامناسب و ناسالم است (گاه زیر دکل، کنار کورههای آجرپزی، کنار مسیل و غیره، یعنی جایی که در شرایط متعارف کسی حاضر به سکنی نیست). برای ایجاد حس تعلق در آنها باید همهی عوامل نارضایتیشان را از بین برد یا حداقل تعدیل کرد. تامین مناسب و ارزان، تامین حداقل رفاه، تامین اجتماعی، پذیرفتن آنها به عنوان بخشی از نیروی کار موثر و لازم برای شهر و … .
نسبت سرمایههای کالبدی تهران و سرمایههای فرهنگی و اجتماعی آن را چگونه ارزیابی میکنید؟ آیا توانستهایم بین این دو به توازن و هماهنگیای برسیم؟
به هیچوجه! به نظر میرسد که تهران عمدتا به کالبد خود میاندیشد؛ آن هم نه کالبدی زیبا و مناسب. قبلا هم گفتهام که زندگی در تهران، زندگی در یک کارگاه ساختمانی را تداعی میکند. لااقل برای من که سالها این احساس را به وجود آورده است. چه در محل زندگیام در شبانهروز و چه در محل کارم در بعضی اوقات. ما نیاز فراوان به سرمایههای اجتماعی و فرهنگی داریم. دریابیم که در یک کلانشهر چگونه باید زندگی کرد، چگونه باید رانندگی کرد، چگونه راه رفت و چگونه با دیگران رفتار کرد، تعامل و برخورد کرد. با گروههای آسیبپذیر، با مهاجران، با گردشگران، با ارباب رجوع در ادارت، با نیازمندان به کمک (خواه کمک اقتصادی یا اجتماعی و معنوی) و به طور کلی فرهنگ زندگی در خور در یک کلانشهر به عظمت تهران
منبع:آریا