برزن نیوز به نقل از آنا، بهبود فضای کسبوکار به معنای بهبود و رونق فضای تولید و درنتیجه محرک رشد اقتصادی است، بهگونهای که بهبود فضای کسبوکار زمینه مشارکت بخش خصوصی در عرصه اقتصاد، ارتقاء سطح اشتغال و تولید را فراهم میسازد و شرط لازم برای رشد کشور را فراهم میکند در این مورد باکمال اطهاری، کارشناس اقتصادی و استاد دانشگاه گفتگویی انجام دادیم که در ادامه آن را میخوانید.
-چگونه میتوان مشکل بیکاری را حل کرد؟
اطهاری: بیتردید مجموعهای از برنامههای بخشی و فضایی که اقتصاددانشی را بتواند محقق کند، اساس فائق آمدن بر مسئله بیکاری است. این مجموعه، یک مجموعه نهادسازی میخواهد که هم برای برنامهریزی بخشی، هم برای برنامهریزی فضایی و دستگاههای اعتباری، همه اینها باید در خدمت توسعه اقتصاد دانشبنیان دربیاید.
این اتفاق را نه در برنامه ششم داشتیم، نه در برنامه پنجم داشتیم. مصیبت هم ازآنجا آغاز شد که برنامه چهارم توسعه را بهبهانِه اینکه این سرمایهداری است،مسئولان دولت در آن زمان کنار گذاشتند و این موضوع بهاینترتیب دامنه پیدا کرد و دولت کنونی هم موضوعش بهصورت تقلیل یافته و ابتدایی همان مسئله معروف بازار خوب است یا برنامه؟ را پی گرفته و اصلاً برنامه توسعهای بهصورت یک برنامه جامع در دستور کار دولت نیست.
-یعنی به دلیل وجود برنامه نباید به مشکلات روزمره مردم توجه کرد؟
اطهاری: مثلاً ازآنجاییکه هند میآید بهطرف بندر چابهار و پاکستان ناراضی است زیرا بندر گواترش از بین میرود، بعد میبینید که یک عکسالعملهایی اتفاق میافتد و راه میافتند میروند آنجا بودجههای کلانی را برای مسائلی که تا حالا از آن غفلت شده مثل مسکن در سیستان و بلوچستان، بودجهها را میبرند و آنجا هزینه میکنند که معروف است به سیستم آتشنشانی، درواقع وقتی برنامهای وجود نداشته باشد، این سیستم آتشنشانی ثمرات لازم را هم ندارد. اینقدر سیستان و بلوچستان مشکل دارد که آدم خوشحال میشود از اینکه حداقل یک توجهی به آن بشود، اما این توجهها مثل همان سیستم آتشنشانی و بهعنوان مسکن است. سالیان سال است که بندر چابهار منطقه آزادش تشکیلشده ولی نهادهای لازم برای آن نیست و یک بودجه کلانی هزینه شده بدون تحقق برنامهای در آنجا، خب خیلی زودتر میتوانست این ساماندهیها صورت بگیرد و مثلاً پیوند ارگانیک بین منطقه آزاد و پسکرانهاش یا سرزمین اصلی که در قانون مناطق آزاد هم آمده میتوانسته برقرار شود. نهتنها اینجا، عسلویه هم همینطور، بقیه جاها هم همین است. یعنی شما یک برنامه جامعه توسعه اقتصاد دانشبنیان ندارید و درنهایت در عسلویه مشاهده میکنید که یک جزیرهای تشکیلشده بدون وابستگی به محیط پیرامونش و این را بخش میگویند توسعه جزیرهای یا رشد جزیرهای.
– یعنی بیبرنامگی دولت موجب تشدید بیکاری فعلی کشور شده است؟
اطهاری: در نبود برنامهها و تبدیل مقوله برنامهریزی به یک بحثهای خام که عدهای خودداناپندار هنوز دست از سر این بحث ابتدایی برنمیدارند که بازار خوب است یا برنامه، برنامهریزی جامع صورت نمیگیرد و اساس ایجاد بیکاری هم همین است و سیستم آموزشی لازم به وجود نمیآید، اجماعها و بحثهای لازم به وجود نمیآید برای فرض کنید مقوله کارورزی یک مقولهای بود که میتوانست با اجماعی که با صاحبان کارخانهها، اتحادیههای صنفی شکل بگیرد، که برای توسعه اقتصاد دانشبنیان، آموزشهای لازم به نیروی کار داده شود اما اینها چون در چارچوب برنامه نیست، مثل آبی در ریگزار است که فرو میرود و هدر میرود.
– پس این آمار ایجاد شغل را باید چگونه معنی کرد؟
اطهاری:ما برنامهریزی جامعی برای توسعه اقتصاد دانشبنیان نداریم، به همین دلیل مشاغل جدید پایدار به وجود نمیآید و بهجای آن ادعا میشود که ما شغل ایجاد کردیم، شما نگاه کنید که وقتی یک کارخانهای مثل کارخانه ارج، یک نماد خیلی واضحی است، این کارخانه ارج ۱۳۳۸ همراه با آزمایش تأسیس شد، الآن هیچکدام از این دوتا وجود ندارد. آن موقع که اینها تأسیس شدند، سامسونگ و … وجود نداشتند ولی اینها نابود شدند و در عوض ما مصرفکننده محصولات همه آنها هستیم. این نشان میدهد که محیط واقعی برای فعالیت آماده نیست و باز این سادهانگاری که ما بحث میکنیم در مورد اینکه بازار خوب است یا برنامه، جای این را گرفته که آن محیط آماده شود.
-آیا شرکتهای دانشبنیان فعلی میتوانند الگوی مناسب این کار باشند؟
اطهاری: میگویند که ما شرکتهای دانشبنیان را تقویت کنیم. شرکتهای دانشبنیان درواقع ساینس اینترپرایز هستند. اینها اسمشان خیلی مشخص است، شرکتهای دانشگاهی هستند. یعنی فقط درون شهرکها موجودیت دارند. اینها پایشان را از شهرک بگذارند بیرون نابود میشوند مثل آن چیزهایی که نابود شدند. یعنی شما الآن صنایع متوسط در همین منطقه تهران، صنایع متوسط نابودشده ولی صنایع بزرگی که از رانت استفاده میکنند مثل خودروسازان وجود دارند ، اینها بقا دارند. جز یک عرصههای کوچکی مانند یک بخش خدمات که البته دانشبنیان نیستند ، دانشبنیان سیستم اسنپ نیست و متأسفانه اقتصاد دانشبنیان در ایران بههیچوجه شکل نگرفته است.
-چگونه میتوان دولت را به برنامهریزی برای اشتغال وارد کرد؟
اطهاری: این موضوعی است که همه، چه فعالان اقتصادی خلاق ما، چه بخش کارگری، چه کارشناسان ما، اینها باید هموغمشان را بگذارند بر اینکه اگر دولت نمیتواند یک چنین برنامهای را بدهد، واقعاً باید خود مردم آستین بالا بزنند و بهطرف این نوع برنامهریزی حرکت بکنند. در محیطهای مختلفی که میتوانند مثل همین دانشگاه که شما در آن هستید، اینها باید وظیفه خودشان بدانند، این برای بقاست، برای این است که وقتی دولت اینقدر به وظایف خودش آشنا نیست، هیچ چارهای جز این برای جامعه به وجود نمیآید که خودش آستین بالا بزند.
– آیا مدلهای دیگری مانند رشد گردشگری میتواند بهعنوان راهحل کوتاهمدت برای اشتغال مورداستفاده قرار گیرد؟
اطهاری: برخی میگویند ما رفتیم با نخبهها حرف زدیم آنها گفتند محور توسعه گردشگری است. میگویم خب قواعد اقتصاد توسعه این نیست. همه میدانند که محور توسعه در جهان امروز، اقتصاد دانشبنیان است قبلاً که صنعتی شدن بود الآن دانشی شدن است. شما هم نمیتوانید این حرف را بزنید. همینجوری که یک دورهای ابتدا در ایران گفتند که محور توسعه را بکنید کشاورزی، مرتب ما میگفتیم، برنامه دوم بهخصوص، میگفتند که صنعتی شدن حرف غربیهاست، بعد شد محور توسعه و لکوموتیو توسعه شد ساختمان، الآن یک اصرار عجیبی است میگویند گردشگری است و بعد میپرسیم که شما چطوری به این رسیدید؟ که جوابی ندارند.
– جایگاه سازمان برنامهوبودجه را در تحقق این برنامه کلان چگونه ارزیابی میکنید؟
اطهاری: با انحلال سازمان برنامه، قدرت کارشناسی آن از بین رفت در قانون سال ۱۳۵۴ سازمان برنامه آمده بود و به کارشناسان سازمان برنامه در حد کارشناسان دادگستری بهاداده شده بود و هنوز هم هست ولی درواقع دولتیهای ما میرزا بنویس شدهاند، یک تعدادی میرزا بنویس که میخواهند رجوع میکنند به نسل جوان بهمنزله، که از آنها استفاده شود ولی اینها سوءاستفاده میکنند. نسل جوان به فن مسلط است، برای میرزا بنویسی خوب است، و خودش هم اشتیاق دارد خب هر جوانی میل دارد که بیشتر مطرح شود اما برنامه توسعه با آیندهنگری همراه است و نمی توان محاسبات سرگرمیهای ریاضی را جایگزین آیندهنگری کرد.
کشور باید برود به آنجایی که دانش در آنجاست که خودبهخود میرویم به سمت اقتصاد دانش. ببینید در یک سیستم دولت رانتی خودبهخود دولت مجبور به توجیهگری است، خلاق نیست و نتیجهاش میشود اینکه میبینید که تا یکچیزی میشود میگوید حالا من پول نفت را میبرم در سیستان و بلوچستان توزیع میکنم و چند تا مسکن میسازم و این توزیعکننده است و جامعه هم یواشیواش طلب کننده توزیع میشود نه طلب کننده توسعه! این دولت باید تبدیل به دولت توسعه شود و نهادهای مدنی هم از بهاصطلاح طلب کننده تبدیل کنند به توسعهخواه نده. ما مرتب مداوم میگوییم این را به من بده! آن را به من بده! آن را چرا به من ندادی؟! این را چرا به من ندادی؟! جامعه هم یک جامعهای میشود که خواسته توزیع را جایگزین خواسته توسعه میکند.