شنبه , ۱ اردیبهشت ۱۴۰۳ - ۲:۰۰ قبل از ظهر
  • کد خبر 8377
  • دل نوشته‌ای برای معلم عزیزم "حاج محمد حسن رضایی"
    دل نوشته‌ای برای معلم عزیزم "حاج محمد حسن رضایی"

    دل نوشته‌ای برای معلم عزیزم “حاج محمد حسن رضایی”

    بزرگ بود و از اهالی امروز بود
    و با تمام افقهای باز نسبت داشت

    تصویر و حالت او را از هفت سالگی چون آیینه، “چون نقشی که بر سنگ بندند نه چون نقشی بر آب”در ذهن دارم.
    شیک پوش، متواضع، خنده رو، شخصیتی منسجم و قابل پیش بینی، آرام و مستحکم، دلسوز و مهربان، قاطع در زمان های که دیگرانی احتمال تزلزل داشتند.
    تمامی دانش‌آموزان دبستان ابوذر، راهنمایی طالقانی، دبیرستان شهید مصطفی خمینی(ره) مدارس عصمت و الزهراء میمه و خیلی از مدارس دیگر استان ایلام، لحظه به لحظه و قدم به قدم شهر، برای همه فرزندان میمه و دیگر شهرها و روستاهای ایلام چه دختر و چه پسر خاطره و خاطرات سخاوت‌ها، آداب کریمانه، عزت نفس، صلح جویی و صفای والای انسانی او را در ذهن دارند.
    بچه‌های که امروز خود پدر و یا مادر شده اند، یاد منش‌های پدرانه محمد حسن می‌افتند.
    می‌دید خیلی‌ها از سر شیطنت بچگی و اقتضای سن شلوغ‌کاری کرده‌اند، خیلی‌ها به واسطه مشقت و گرفتاری معاش، درس نخوانده‌اند، بعضی شیشه شکسته‌اند، او گاهی فقط نگاه می‌کرد و مکث معناداری، بدون آنکه تهدید کند بدون آنکه ماخذه کند بدون آنکه اخراج کند بدون آنکه تنبیه کند بدون آنکه تحقیر کند و به راستی که برای همه‌ی ما تجلی مصداق “درس معلم ار بود زمزمه‌ی محبتی” بود و هماره ما، طفل‌های گریز‌پای را به پای درس خود می‌کشاند.
    او که چون بازیگوشی‌های ما را دید نگاه می‌کرد و می‌گذشت و همیشه گذشتش از بار قبل بیشتر بود. نظم داشت و مرتب بود. چه در ظاهر و چه در درون، و هنوز هم منظم بودن و مرتب بودنش، برای ما خاطره‌انگیز و غرورآفرین است.
    امروز وقتی یاد آن گذشت‌های بزرگ‌منشانه‌اش می‌افتم، دوست دارم او را به یاد بزرگان و مصلحان میهن‌دوست و انسان‌دوست در آغوش بگیرم، دست‌هایش را به عنوان الگوی مردانگی بالا بگیرم و تکریمش کنم و… ولی اشک امان را می‌برد.
    محمدحسن، آزاده و انسان‌دوست بود، آدم‌ها را بدون طبقه‌بندی دوست داشت. خشونت کلامی و گفتاری نداشت، اساسا اسوه صبر، اخلاق و حفظ کرامت انسانی بود. به واسطه تجربیات مختلف و گفت و گو با گروه‌های مختلف در سالهای پر‌بار و تاثیرگذار عمرش به نقطه‌ای از زندگی رسیده بود، که خدمت بی‌منت و در گمنامی، خیرخواهی جمعی، سبکباری و ساده‌زیستی در گوشه گوشه‌ی زندگیش موج می‌زد.
    انسان‌های بزرگ، اثربخش و کارآمد کار درست را درست انجام می‌دهند، او نمونه‌ی یک انسان بزرگ بود.
    جهان آینده به شدت به این انسان‌ها محتاج است. اساسا برای شکوفایی هر سرزمین، ناحیه، منطقه، شهر، روستا و کلا برای خوشبختی میهن، راهنمای خوب بی‌نهایت موثر و ضروری است، او راهنمای خوب و موثری بود.
    امروز خیلی از ما در نقطه‌ای از زندگی ایستاده‌ایم و کمتر اندیشه کنیم، سهم دیگرانی در گذشته و حال و آینده در این نقطه زندگی ما کجاست؟ اما حقیقت امر این است انسان‌هایی وجود داشته و دارند که سهم زیاد در مسیر جامعه و افراد دارند. واقع این است که “محمدحسن” سهمی مهم در زندگی خیلی از ما دارد.
    او یک معلم منصف و شجاع
    و عاشق به فرزندان میهن بود، عشق او به نونهالان میهن در ظاهر و باطنش چون نور می‌درخشید، لازم نبود برای درک این مهر و عشق کلنجار بروید.
    افتادگی و تواضعش نمی‌گذاشت دیده شود اما در عین حال خیلی‌ها در سایه نور و محبت او دیده می‌شدند.
    امروز او به ظاهر در بین ما نیست ولی روح و پنداره سخاوت‌مند و مومنانه‌اش در حیات اجتماعی ما نقش دارد.
    هر چند گفته بسیار دارم، ولی قصه‌ی پر غصه‌ی من بماند، برای روزی و روزگار دگر.

    کوتاه سخن اینکه در مرگ چنین بزرگ‌مردی، حق مطلب آنست که گفت:

    “از شمار دو چشم، یک تن کم
    وز شمار خِرد، هزاران بیش”

    کسی که افتخار شاگردی او را داشته و خواهد داشت

    – محمدحسین بوچانی

    رییس مرکز مطالعات و برنامه‌ریزی شهر تهران

    هفتم دیماه ۱۳۹۸ – تهران



    مطلب پیشنهادی

    طرح ترافیک ۴۰ ساله تهران نیازمند جراحی

    طرح ترافیک ۴۰ ساله تهران نیازمند جراحی

    سالهاست که مدیران شهری برای کنترل ترافیک و تسهیل در تردد طرح ترافیک را در معابر مرکزی تهران اجرایی می‌کنند، طرحی که حالا با گذشت چهار دهه از اجرای آن به لزوم بازبینی و تغییرات این طرح اشاره می‌شود.

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *