بهعنوان یک باغدار ذینفع و حقابهدار از رودخانۀ ارنجک، به اتفاق جمعی دیگر از همصنفان و باغداران معترض به احداث سد لاستیکی و ایجاد دریاچۀ تفریحی، معتقدیم به حقآبۀ باغات ما تجاوز شده است و با مسئولین دربارۀ آسیبهایی که احداث این دریاچه به حیات درختان نهصد هکتار از باغستان زده و خواهد زد، بسیار گفتهایم و شنیدهایم.
مدیران و مسئولین اعتبار این پروژه را بر نظر کارشناسانی استوار مینمودند و زیانهای طرح را که از زبان باغداران گفته میشد به گردن کارشناس طرح، آوار میکردند.
«آرتور لوئیس» در کتاب خود، «برنامهریزی توسعه»، مینویسد: در برنامهریزی برای هر منطقه، باید از خردهدانشهای بومی که مبتنی بر عقل سلیم و تجارب نسلهای گذشته است و از کسانی که ذخیرۀ دانشی نسلهای گذشته را داشته و اهلیت آیندهنگری را دارند، سود جست. او تأکید میکند که باید برای مسائل بومی، چه اقتصاد و چه پروژههای دیگر، راهحلهای بومی را انتخاب کرد که به تن واقعیت بخورد (تأکید با فریاد از من است که به تن واقعیت بخورد).
آیا مجریان این پروژه اعتقادی به بهرهجستن از دانش بومی و ذخیرۀ دانشی کسانی که دارای اهلیت و آیندهنگری با این زیستبوم هستند، دارند؟
«ریچارد فرای» در مقدمۀ «تاریخ بخارا» مینویسد: «کسانی که در کشورهای پرآب و پردرخت زندگی میکنند، نمیتوانند درک این را داشته باشند که واحهها (شهرها)، بهعنوان تمدنی در داخل رحلها (ریگزارها) و در داخل بیابانها چگونه بوجود آمدهاند».
حضرات کارشناس سد لاستیکی و دریاچۀ تفریحی و طرحهای زینتی بالادست، قناتها و کاریزها لباس واقعیت سرزمین من است.
گردشگری که به کویر میرود خواهان دیدن مناظری از طبیعت کویر است و گردشگری که به گیلان میرود جنگل و رود و دریاچه را میپسندد و آن که طبیعت اقتصاد قزوین را عالمانه درک میکند، نمیتواند خواهان لباسهایی مانند سافاریپارک و دریاچۀ مصنوعی و… باشد که از مدهای مزونهای اروپایی وام گرفته شده است.
باغستان سههزارهکتاری، این جنگل دستساز را فدای طرحهایی که فقط در کتابها طوطیوارانه یاد گرفتهایم، نکنیم.