پنجشنبه , ۳۰ فروردین ۱۴۰۳ - ۸:۳۰ قبل از ظهر
  • کد خبر 8622
  • بررسی تجربه راه اندازی کارزار درخواست رسیدگی به وضعیت شرکت‌ها و مهندسان مشاور بخش خصوصی
    مواجهه مشاوران طرح های توسعه شهری با تخلفات

    شهرسازی و ارزش

    ۱- مدتی پیش خبری در خبرگزاری های داخلی منتشر شد در مورد کشورهایی که بیشترین گازهای گلخانه ای را تولید می کنند. عجیب بود که عمان در این فهرست رتبه اول را داشت و رتبه های بعدی هم به سایر کشورهای خاورمیانه از جمله ایران خودمان اختصاص داشت. در این فهرست تنها چین و کره جنوبی از کشورهای دارای اقتصادی مبتنی بر چرخه ی تولیدِ کالا، در جمع ۱۰ کشور اول قرار داشتند. ظاهراً در تغییرات آب و هوایی که گریبان ما را به طور آشکاری گرفته است، بر خلاف تبلیغات رسانه ها، بیشتر از کشورهایی که معاهدات مختلف محیط زیستی را امضا یا پاره می کنند یا دست کم به اندازه آنها، ما و همسایگانمان مقصریم!

    ۲- اگر روند تغییرات اقتصادی و محیط زیستی کشور را در چند دهه اخیر مرور کنیم، به راحتی آهنگ مشابه تحولات و روند هماهنگ در بروز فزاینده مشکلات و بحران ها را در هر دو مورد می توان مشاهده کرد. هر سال مشکلات اقتصادی جدید و معضلات محیط زیستی تازه بروز کرده و تقریباً هرگز هیچ یک از مشکلات و معضلات قبلی در این دو حوزه برطرف نمی شوند(به بیان دقیق تر، بر طرف نمی کنیم!) به طور سنتی ایجاد مشکلات محیط زیستی با افزایش تولید کالا و ایجاد صنایع بیشتر و به نحو غیر مستقیم با افزایش حجم اقتصاد مرتبط دانسته می شود (هر چند که اکنون فن آوری چنین رابطه ای را از پایه دگرگون کرده است). اما در شرایطی که فاصله تکنولوژیک ما با دنیای مدرن روز به روز بیشتر می شود، در مورد اقتصاد ما همین رابطه نیز به نحو عجیبی معکوس شده است! علت چنین امری تکیه بیش از حد اقتصاد بر منابع محیطی است و ارزشی که در مبادلات اقتصادی کشور، خواه ناخواه ایجاد می شود، بیش از آن که ناشی از گردش مالی، کار، نو آوری و بهره برداری از فن آوری یا منابع انسانی باشد، از بهره برداری صرف از منابع طبیعی ناشی می شود که نام دیگر آن تخریب محیط زیست است.

    ۳- اقتصاد و محیط زیست مدت ها رو در روی یکدیگر بوده اند، اما اکنون داستان کمی متفاوت شده است. یک هدفِ تقریباً مشابه باعث شده این دو در یک راستا قرار گیرند. در اقتصاد، تولیدِ بیشتر با استفاده از کمترین منابع و هزینه، ارزش افزوده بیشتری ایجاد می کند و برای حفاظت از محیط زیست، حداقلِ دست اندازی به منابع تجدید ناپذیر، همیشه یک ایدئال بوده است. اکنون به مدد فن آوری، هر دو هدف به شکل هوشمندانه ای در حال تحقق است(هرچند این گزاره نیز بیش از حد ساده سازی شده به نظر می رسد!)

    ۴- از نظر اقتصاد شاید بتوان شهر را مکانی دانست که در آن حداکثرِ تجمع در عوامل تولیدِ ارزشِ اقتصادی (نه لزوما تولید کالا) صورت گرفته و بدین ترتیب امکان تولید و انباشت ثروت در شهرها به صورت بالقوه از هر مکان دیگری بیشتر است. از دید اقتصادی، شهر نیز اساساً، باید شرایط چنین تراکمی از عوامل مختلفِ ایجادِ ارزش را فراهم کند که شامل سرمایه، نیروی کار، فن آوری، مدیریت، نو آوری و ابداع، حتی هنر و فرهنگ و … است. بدیهی است که آرایشِ مکانیِ این عوامل در شهر، می تواند بر میزان و چگونگی ایجاد ارزش اقتصادی موثر باشد(البته این مسئله ابعاد انسانی، اجتماعی، فرهنگی و … نیز دارد که نباید فراموش شود.

    به طور خلاصه در جامعه ای که اقتصاد دارای اولویت باشد می توان انتظار داشت که شکل گیری و طراحی شهر به طور کاملا آشکار از چنین رویکردی تاثیر پذیرفته و مکان گزینی بخش های مختلف شهر نیز نه تنها متاثر، که به نحوی نمود مکانی، از روابط اقتصادی درون جامعه باشد. امروزه شاید بتوان ایجاد پارک های فن آوری و شهرک های صنعتی را بهترین نمونه از تسلط این رویکرد دانست؛ اما نمونه های بسیار قدیمی تر نیز در دسترس است. شهر آبادان با مراکز صنعتی متمرکز و ایجاد محلات ویژه برای شاغلین در همین صنایع (حتی به تفکیک رده های شغلی) با سرویس ها و امکانات خاص، در این زمینه بسیار قابل توجه است. اگرچه عوامل جمعیتی، فرهنگی و تحولات اجتماعی نیز در این مورد حائز اهمیت بوده و چه بسا الزامات و شرایط متفاوتی را ایجاد نماید(مثلاً وقتی که آبادان و حتی عسلویه جدید را با آبادان قدیم مقایسه کنیم) یا نقش و اولویت اقتصاد را در شکل دهی به شهر دگرگون کند(مانند توسعه شهرها و ایجاد شهرهای جدید به دلیل موج افزایش جمعیت در دهه شصت)، اما دست کم محیط زیست این رویکرد کلی را تایید می کند. توضیح این که تراکم عوامل مولّدِ ارزش، از نظر محیط زیستی هم، به معنی بهره وری بیشترِ عوامل تولید و نتیجتاً صرف منابع کمتر در ازای تولید یک واحد کالا یا خدمات یا ثروت و … و نهایتاً آسیب کمتر به محیط زیست است. ساده ترین نمونه چنین تاثیری در شهرها، امکان برقراری سرویس های ویژه کارکنان صنایع (حتی به صورت ریلی) در صورت سکونت آنان در یک محل است که در کاهش استفاده از وسایل نقلیه شخصی و در نتیجه کاهش آلودگی هوا بسیار موثر خواهد بود. مسلماً درصورتی که کارکنان در مناطق مختلف شهر سکونت داشته باشند، کارایی سرویس های رفت و آمد ویژه کارکنان نیز کاهش خواهد یافت.

    ۵- گذشته از شکل و فرم شهر، ابعاد و اندازه آن نیز در ایفای نقش اقتصادیش موثر است. همانطور که برای هر شهر، با توجه به بزرگیش، فعالیت های اقتصادی ویژه ای مقرون به صرفه است، برای هر الگوی اقتصادی و صنعتی، بیشینه و کمینه ای از وسعت یا جمعیت شهر قابل تعریف است که منجر به تامین حداکثر عوامل تولید با صرف هزینه کمتر و نتیجتاً سود بیشتر می شود. مثلاً شکل گیری صنایع خرد متعدد در کلانشری مانند تهران شاید بیشتر از آن که از نظر اقتصادی سود آور باشد، منجر به آلودگی و مشکلات ترافیکی و … شود. در اینجا، تاثیر ابعاد و شکل شهر، صرفاً به عنوان نمونه هایی از تاثیرِ کیفیتِ فیزیکیِ شهر بر اقتصاد آن مطرح شد، در حالی که این تاثیر بسیار گسترده تر و پیچیده تر است. اهمیت تولید ارزشِ بیشتر و صرف هزینه ی کمتر برای آن در شهرها، آنگاه روشن تر نیز می شود که بدانیم سود آن، علاوه بر خود بنگاه اقتصادی، متوجه کارکنان، ساکنان شهر، مدیریت شهری، دولت و مناطق پیرامون شهر نیز می شوند( به عبارتی تمام این عوامل به طور مستقیم و غیر مستقیم در سود و زیان فعالیت اقتصادی در شهر شریکند). بنابر این لزوم برنامه ریزی های دقیق و جامع با هدف سودآوریِ هرچه بیشترِ فعالیت های اقتصادی در شهر آشکار می شود. طبیعتاً بخش بزرگی از این برنامه ریزی می بایست توسط مدیریت شهری صورت گیرد.

    ۶- در برنامه ریزی و طراحی شهرها عوامل بسیار متنوعی مانند جمعیت، فرهنگ، نیازها و حقوق طبیعی انسان ها و … درنظر گرفته می شوند. اگر نقش کلیه این عوامل در زندگی ساکنان یک شهر به درستی شناسایی و براساس آن در برنامه ریزی و ساخت و مدیریت شهر، تمامی نیازها و الزامات حیات و فعالیت شهری تامین شود، شهرسازی به خوبی نقش خود را در جامعه ایفا نموده است و نتیجه هم شهری پویا و سرزنده خواهد بود. در مقابل وقتی شهرها در برخی از زمینه ها با نارسایی و معضل دست و پنجه نرم می کنند، می توان نتیجه گرفت که احتمالاً در برنامه ریزی، ساخت و مدیریت شهر، اهمیت یا نقش برخی عوامل درنظر گرفته نشده و در نتیجه برای رفع نیازها و مشکلات پیش آمده راهکار متفاوتی باید اندیشیده شود.

    هنگامی که مشکلات مختلف اقتصادی، اجتماعی، محیط زیستی و … در شهرها مشاهده می شود، همچون سایر رشته های علمی مرتبط باید انتظار داشت، شهرسازی که اتفاقاً داعیه دار برنامه ریزی و مدیریت جامع و صحیح شهر هم هست، برای رفع این مشکلات تدبیری بیاندیشد. به بیان دیگر از شهرسازان انتظار می رود که در طرح ها و برنامه هایشان برای شهر، یا راهکارهای ویژه ای برای حل مشکلات مختلف ارایه کنند و یا دست کم به نحوی برنامه ریزی و طراحی کنند که به تداوم و تعمیق مشکلات موجود یا ایجاد مشکلات جدید منجر نشود و فراتر از آن، امکان برنامه ریزی و اجرای طرح هایی در شهر، با اهداف مشخص اقتصادی، اجتماعی، محیط زیستی و … وجود داشته باشد. این انتظار با توجه به این که برنامه های شهری مانند طرح جامع و تفصیلی با مطالعاتی گسترده و چند رشته ای تهیه می شوند، یک جامعه حرفه ای و متفکر از مهندسان مجرب به طور سیستماتیک در تهیه آن نقش آفرینی می کنند و عموماً بلند مدت ترین برنامه های تهیه شده برای شهر هستند، پر بیراه هم به نظر نمی رسد. اما در ایران متاسفانه این انتظار در بیشتر شهرها برآورده نشده که شاهد این مدعی همان تداوم و تزاید مشکلاتی است که در ابتدای بحث ذکر شد!

    ۷- بر وجه داستان تکراری مرغ و تخم مرغ، شهرسازان به راحتی می توانند استدلال کنند که مشکلات موجود ناشی از مشکلات ساختاری اقتصاد، سیاست، فرهنگ و … است و شهرِ موجود، معلول این مشکلات است نه علت آن. اما حتی پذیرفتن این گزاره به معنی عدم امکان نقش آفرینی شهرسازان در تحولی نیست که می تواند صورت گیرد. حتی به عکس، شهرسازان به دلیل نقشی که در ساختن آینده شهر(دست کم از نظر فیزیکی و به تبع آن از نظر اجتماعی) دارند، دقیقاً در جایگاهی قرار دارند که می توانند نقش بزرگی در تغییر شرایط ایفا کنند. برای بیان دلیل این ادعا لازم است کمی ازتئوری بازی کمک بگیریم که یکی از تئوری های مهم در زمینه اقتصاد و علوم اجتماعی است:

    اگر تمامی اتفاقات و روابط انسانی را در شهر به یک بازی بزرگ تشبیه کنیم، طرح، نقشه و برنامه هایی که شهرسازان برای آینده شهر تهیه می کنند، این قابلیت را دارد که به نحوی تبدیل به قاعده بازی شود نه اینکه خود صرفاً نقش و حرکت مشخصی باشد که جامعه برای شهرساز تعیین کرده است! دلیل چنین ادعایی آن است که شهرساز با تصمیمات خود، دانسته و ندانسته، نتیجه مهمترین معادله بازی یعنی تابع منفعت بازیگران را دگرگون می کند. در تئوری بازی تابع منفعت مجموعه عواملی است که مشخص می کند، هر کدام از بازیکنان با هر راهی که خود و سایر بازیکنان انتخاب می کنند به چه سود و نتیجه ای در انتهای بازی دست پیدا خواهند کرد. عملاً هر بازیکن هم بر اساس منفعت نهایی که از شرکت در بازی نصیبش خواهد شد تصمیم گیری می کند. بنابر این هر عاملی که سود و منفعت بازیکنان اصلی جامعه را تحت تاثیر قرار دهد برای آنان مهم است. اهمیت نقش شهرساز از همینجا مشخص می شود و البته اهمیت آگاهی او از نقشی که باید در جامعه ایفا کند نیز برجسته تر می شود. اگر شهرساز با آگاهی از تاثیری که بر منافع دیگران می گذارد اقدام به برنامه ریزی و طراحی شهر کند(هر چند که این تاثیر درصدی از مجموع عواملی باشد که این منافع را تامین می کنند)، می تواند همه بازیگران را در جامعه، به سمت ساختن شهری که به آرمان ها و ایدئال های او نزدیک تر است، ترغیب کند. در مقابل اگر اقدامات او بدون آگاهی از چنین نقش و تاثیر مهمی انجام شود، نه تنها نمی تواند به هدف خود نایل شود، که حتی این امکان را به سایر بازیگران قدرتمند جامعه می دهد تا بر او تاثیر گذاشته و به جای او، قواعد بازی را به نفع خود دست کاری کنند. همینجاست که می توان به سادگی نتیجه گرفت که اگر میزان تخلف از طرح های شهری در جامعه ما بالاست یا بسیاری از طرح های شهری بدون دست یابی به نتایج مد نظر خود تبدیل به محملی برای جولان بورس بازان مسکن و زمین می شوند، شهرسازان ما نیز مقصر هستند!

    آخرین نکته مهمی که باید از تئوری بازی در ذهن داشته باشیم این است که تصمیمات و نتایجی که بازیگران حاضر در یک بازی می گیرند همواره با تصمیمات و نتایجی که در شرایط مشابه اما بدون حضور و تاثیر بازیکنان دیگر خواهند گرفت، متفاوت است. درواقع حضور سایر بازیکنان باعث می شود که منفعت هر بازیکن از هر تصمیم خود تغییر کند و بنابر این تصمیم او هم در شرایط مختلف بازی متفاوت خواهد بود. نتیجه این که شهرسازی هم نمی تواند در بازی بزرگی که در شهر جریان دارد، بدون توجه به نقش آفرینی عوامل اقتصادی و اجتماعی دیگر، صرفاً با توجه به اهداف و ایدئال های خود اقدامی انجام دهد.

    ۸- اگر به زبان مشترک اقتصادی-محیط زیستی بازگردیم، می توان نقش شهرساز را بدین شکل معرفی کرد که او با تغییر در برنامه های یک شهر، عملاً عوامل تولید ارزش را در شهر دگرگون کرده و میزان و چگونگی ایجاد ارزش(تولید کالا، ثروت، نوآوری، بهره وری و…) را که هدف گروه های مختلف در جامعه و مهمترین نیروی محرکه تحول آن است، تحت تاثیر قرار می دهد. در واقع شهرساز صرفاً بازیگر ساده ای در بازی بزرگ جاری در جامعه نیست و اهمیت او در تغییراتی است که در معادلات و قواعد بازی می تواند ایجاد کند. ساده ترین تصمیم شهرسازان می تواند تغییراتی در زندگی و فعالیت ساکنان شهر و هر کس دیگری که به نحوی با آن در ارتباط است، بوجود آورد. این تغییرات اگر به نحو درستی انجام شوند قاعدتاً شهر در طول زمان نیازها و منافع همه ساکنان و بهره برداران را برآورده خواهد کرد و حتی اگر تحولاتی در ساختار اقتصادی و اجتماعی روی دهد، شهر می تواند خود را با آن ها تطبیق دهد. اما اگر شهر قادر به تامین نیازهای ساکنین نباشد و با تحولات جدید هم نتواند خود را منطبق کند(چنانکه در بندهای اولیه همین متن اشاره شد)، می توان نتیجه گرفت که طرح ها و برنامه های شهری دچار مشکل هستند.

    شاید دست اندازی به باغات و ساخت و ساز در عرصه های طبیعی ساده ترین نمونه از تسلیم شدن شهرسازان (صرف نظر از برائت یا تقصیر آنان) در برابر نگاه غالبِ مبتنی بر بهره برداری از منابع باشد، که بر اساس بند قبلی، این خود نشانه ای است از عدم توجه شهرسازان به نقش ایشان در توزیع منافع. اما در اینجا منظور ما حتی یک مرحله فراتر از این است. مثلا فرض کنید که طرح تفصیلی در حاشیه یک شهر و از کنار مزارعی که، بخشی از نیازهای آن به صیفی جات را تامین می کنند، معبر پر ترددی پیشنهاد دهد. در این صورت محتمل است که با احداث معبر یا حتی فقط ارائه پیشنهاد در طرح تفصیلی، ارزش زمین های زراعی تا حدی افزایش یابد که دیگر زراعت در آن به صرفه نباشد. چنین پیشنهادی شاید براساس نیازهای ترافیکی شهر صحیح باشد و حتی با اعمال محدودیت در ساخت و ساز اطراف آن، (موقتاً) به تغییر کاربری اراضی مجاور منجر نشود. اما به هر حال از این نظر که دستکاری شهرسازی در عوامل تولید ارزش است، در موضوع بحث ما قابل توجه است.

    کوتاه سخن این که شهرسازی، دانسته و ندانسته، با هر تصمیم خود در حال دستکاری منابع، ارزش ها و نهایتاً باز توزیع سرمایه و ثروت و شکل دهی به عوامل مختلف تولید در شهر است. چنین مداخله ای تنها درصورتی می تواند درست بوده و نتیجه صحیحی به همراه داشته باشد که مبتنی بر شناخت دقیق از روابط، مناسبات و نظامات اقتصادی و اجتماعی موجود و نیز آتیِ جامعه باشد. تاثیر مثبت شهرسازان در این عوامل منوط به آگاهی از چنین نقشی است.

    ۹- طرح های شهری مانند طرح جامع و تفصیلی به عنوان عمده ترین محل اعمال نقش شهرسازان، معمولاً با آمیخته ای از مطالعات جمعیتی، اقتصادی، اجتماعی، محیط زیست، ترافیک و … آغاز می شوند که پس از تحلیل نقش هر یک از این موضوعات در ساخت کنونی و آتیِ شهرِ مورد مطالعه، نهایتاً با ارایه طرح پیشنهادی در قالب نقشه ها، گزارش ها و ضوابط به سرانجام می رسند. در فرایند کنونی بررسی و تصویب این طرح ها نیز، روال غالب، کنترل انطباق طرح ارایه شده با اهداف و چشم انداز تعریف شده برای شهر، در چهارچوب بندهای شرح خدمات پروژه است که معمولاً از استاندارد خاصی هم پیروی می کند. اما به نظر می رسد در کل فرایند تهیه و تصویب طرح، یک موضوع کمتر مورد توجه قرار می گیرد: تاثیر مستقیم و غیر مستقیم برنامه و طرح تهیه شده بر تک تک عواملی که از ابتدا مورد بررسی قرار گرفتند! شاید اگر در بررسی طرح ها راهکاری اندیشیده شود که نحوه باز توزیع منافع و ارزش اقتصادی در محیط شهر، توسط طرح ارائه شده تعیین شود، بتوان میزان اجرایی شدن و تخلفات ساخت و ساز را در سال های بعد، با دقت بالایی پیش بینی نمود! مهمتر این که اگر چنین راهکاری برای ارائه طرحی به کار گرفته شود که به ایجاد و توزیع درست ترِ ارزش اقتصادی در شهر و تجمع مناسبِ کلیه عاملِ تولیدِ آن در شهر منجر شود، شهرسازان هم بتوانند در طول زمان هم به حل مشکلات اقتصادی، اجتماعی، محیط زیستی و … در شهر کمک کنند و هم نقش خود را در این راستا تثبیت کرده و به نحو شرافتمندانه ای در منافع حاصله شریک شوند!



    مطلب پیشنهادی

    طرح ترافیک ۴۰ ساله تهران نیازمند جراحی

    طرح ترافیک ۴۰ ساله تهران نیازمند جراحی

    سالهاست که مدیران شهری برای کنترل ترافیک و تسهیل در تردد طرح ترافیک را در معابر مرکزی تهران اجرایی می‌کنند، طرحی که حالا با گذشت چهار دهه از اجرای آن به لزوم بازبینی و تغییرات این طرح اشاره می‌شود.

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *