جمعه , ۱۰ فروردین ۱۴۰۳ - ۱۱:۴۶ قبل از ظهر
  • کد خبر 7173
  • دولت هیچ سیاستی در حوزه راه و شهرسازی ندارد/حمل و نقل ما سنتی است
    دولت هیچ سیاستی در حوزه راه و شهرسازی ندارد/حمل و نقل ما سنتی است

    شهر مدرن

    همه جوامع صنعتی امروزی به میزان بسیار زیادی شهرنشین هستند. پرجمعیت ترین شهرها در کشورهای صنعتی تا حدود بیست میلیون نفر سکنه دارند، و منظومه های شهری- مجموعه شهرهایی که نواحی ساخته شده بزرگ و بهم پیوسته ای را تشکیل می دهند- ممکن است جمعیت بسیار زیادتری داشته باشند. افراطی ترین شکل زندگی شهری امروز در آنچه بعضیها آن را کلانشهر، یا ” شهر شهرها ” نامیده اند نمایان است. این اصطلاح در اصل در یونان باستان برای اشاره به یک دولت- شهر (۱) ابداع گردید که بنا بود مایه ی رشگ همه ی تمدنها شود، اما در کاربرد امروزی هیچ گونه رابطه ای با آن رؤیا ندارد. در دوران معاصر این اصطلاح نخستین بار برای اشاره به کناره ی دریایی شمالی شرقی آمریکا به کار برده شد، یعنی یک منظومه ی شهری که حدود ۴۵۰ مایل از شمال بوستون تا پایین تر از واشینگتن دی سی را می پوشاند. در این منطقه نزدیک به چهل میلیون نفر با تراکمی بیش از ۷۰۰ نفر در هر مایل مربع زندگی می کنند. یک جمعیت شهری تقریباً به همین اندازه بزرگ و متراکم در ناحیه ی گریت لیکز (۲) آمریکا و کانادا متمرکز گردیده است.
    انگلستان، نخستین جامعه ای که صنعتی شدن را تجربه کرد، نخستین کشوری بود که از جامعه ای روستایی به جامعه ای عمدتاً شهری انتقال یافت. در سال ۱۸۰۰، کمتر از ۲۰ درصد جمعیت آن در شهرهای کوچک یا بزرگ با بیش از ۱۰٫۰۰۰ نفر سکنه زندگی می کردند. در سال ۱۹۰۰ این نسبت ۷۴ درصد شده بود. شهر پایتخت، یعنی لندن، تقریباً ۱/۱ میلیون نفر را در سال ۱۸۰۰ در خود جای داده بود. تعداد جمعیت آن با آغاز قرن بیستم به بیش از ۷ میلیون نفر افزایش یافت. لندن در آن هنگام بزرگترین شهری بود که در جهان دیده شده بود، یک مرکز عظیم صنعتی، تجاری و مالی در قلب امپراتوری بریتانیا که هنوز در حال گسترش بود.
    شهری شدن بیشتر کشورهای دیگر اروپایی و ایالات متحده آمریکا تا اندازه ای دیرتر شروع شد- اما در بعضی موارد، همین که آغاز گردید با شتابی حتی سریع تر پیش رفت، در سال ۱۸۰۰، ایالات متحده جامعه ای روستایی تر از کشورهای عمده ی اروپایی در همان تاریخ بود. کمتر از ۱۰ درصد جمعیت آن در اجتماعاتی با جمعیت بیش از ۲۵۰۰ نفر زندگی می کردند. امروز بیش از سه چهارم آمریکاییان در این گونه اجتماعات شهری زندگی می کنند. بین سالهای ۱۸۰۰ و ۱۹۰۰ جمعیت نیویورک از ۶۰٫۰۰۰ نفر به ۴/۸ میلیون نفر افزایش یافت!
    شهری شدن در قرن بیستم فرایندی جهانی است، که جهان سوم به گونه ی فزاینده ای به آن کشانده می شود. قبل از سال ۱۹۰۰ تقریباً تمام رشد شهرها مربوط به شهرهای غرب بود: پنجاه سال بعد از آن افزایش در رشد شهرها در جهان سوم پدید آمد، اما دوره ی اصلی رشد آنها در طول چهل و چند سال گذشته بوده است. روی هم رفته، رشد جمعیت شهری خیلی سریع تر از رشد جمعیت جهانی به طور کلی است: ۳۹ درصد جمعیت جهان در سال ۱۹۷۵ در نقاط شهری زندگی می کردند؛ بر طبق برآوردهای سازمان ملل پیش بینی شده است که این رقم در سال ۲۰۰۰ به ۵۰ درصد و در سال ۲۰۲۵ به ۶۳ درصد می رسد. شرق و جنوب آسیا در حدود نیمی از جمعیت جهان را در سال ۲۰۲۵ در خود جای خواهد داد، و تا آن تاریخ جمعیتهای آفریقا و آمریکای جنوبی بر جمعیت اروپا فزونی خواهد یافت.

    توسعه ی شهرهای امروزی: آگاهی و فرهنگ

    تنها در آغاز قرن بیستم کارشناسان آمار و محققان اجتماعی میان شهرک (۳) و شهر (۴) تمایز قایل شدند. شهرهای پرجمعیت معمولاً بیشتر ماهیت جهان میهنی دارند تا مراکز کوچکتر، و نفوذ و تأثیر آنها از جامعه ی ملی که خود جزئی از آن هستند فراتر می رود.
    گسترش شهرها در نتیجه ی افزایش جمعیت و نیز مهاجرت غیر شهرنشینان از مزرعه ها، روستاها و شهرکهای کوچک پدید آمد. این مهاجرت اغلب بین المللی بود و مردمی که دارای زمینه ی روستایی بودند مستقیماً به شهرهای کشوری که به آن مهاجرت می کردند وارد می شدند. مهاجرت تعداد بسیار زیاد اروپاییانی که از قشرهای فقیر کشاورزی بودند به ایالات متحده آمریکا روشن ترین نمونه ی آن است.
    در مهاجرت از یک کشور به کشور دیگر اروپایی نیز مهاجرت به شهرها فراوان بود. دهقانان و روستاییان به علت نبودن امکانات در نواحی روستایی، همراه با مزایا و جذابیتهای آشکار شهرها، که در آن خیابانها “با طلا فرش شده” ( کار، ثروت، انواع کالاها و خدمات فراوان است. ) به شهرها مهاجرت می کردند ( همان گونه که امروز در کشورهای جهان سوم در مقیاسی گسترده مهاجرت می کنند ). به علاوه شهرها به صورت مراکزی در آمدند که قدرت مالی و صنعتی در آن متمرکز گردیده بود و گاه کارآفرینان تقریباً مراکز جدید شهری را از صفر ایجاد می کردند. جمعیت شیکاگو ناحیه ای که تا دهه ی ۱۸۳۰ تقریباً به طور کامل خالی از سکنه بود، تا سال ۱۹۰۰ به بیش از دو میلیون افزایش یافت.
    توسعه ی شهرهای امروزی تأثیر بسیار زیادی، نه تنها بر عادات و شیوه های رفتار، بلکه بر الگوهای اندیشه و احساس داشته است. ( Lees, 1985 ) از آغاز شکل گیری تجمعهای بزرگ شهری (۵) در قرن هجدهم، عقایدی که در مورد اثرات شهرها بر زندگی اجتماعی ابراز گردیده در دو قطب مختلف قرار گرفته اند- و امروز نیز همین گونه است. برخی شهرها را نماینده ی ” فضیلت متمدنانه “، منبع پویایی و خلاقیت فرهنگی می دانستند. ( Schorske, 1963 ) از دید این مؤلفان، شهرها فرصتهای توسعه ی اقتصادی و فرهنگی را به حداکثر می رسانند و وسایل زندگی آسوده و رضایتبخش را فراهم می سازند. جیمز بازول (۶) غالباً فضیلتهای لندن را ستایش می کرد، و آن را با ” موزه، باغ یا ترکیبات بی پایان موسیقی ” مقایسه می کرد. ( Byrd, 1978, p. 92 ) دیگران به شهر انگِ دوزخی سیاه از دود می زدند که در آن جماعتهای پرخاشگر و متقابلاً بی اعتماد ازدحام کرده اند و غرق در جنایت، خشونت و فساد است.

    تفسیرهایی از زندگی شهری

    در قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم که شهرها همچون قارچ رشد می کردند این نظریات متباین به شکل جدیدی بیان شد. منتقدان هدفهای آسانی برای حملات خود یافتند، چون شرایط زندگی مردم فقیر در نواحی شهری سریعاً رو به توسعه اغلب وحشتناک بود. جرج گیسینگ، داستان نویس و تحلیل گر اجتماعی انگلیسی فقر شدید را هم در لندن و هم در شیکاگو در دهه ی ۱۸۷۰ شخصاً تجربه کرد. توصیفهای او از ناحیه ی ایست اند لندن (۷) فقیرترین بخش شهر، تصویری زشت و سهمگین ارائه می کند. گیسینگ این ناحیه را چنین تصویر می کند:
    منطقه ای با کوچه بازارهای بدبو، کارخانه ها، محوطه های نگهداری الوار، انبارهای کثیف دوده ای، کوچه هایی پر از حرفه ها و کسب و کار خرد، میدانها و گذرگاههای کثیف که به تیرگی مرگباری منتهی می شوند؛ همه جا رنج و زحمت در خفت آمیزترین شکلهایش، گذرگاههایی پر از سر و صدای حرکت ارابه های پر از بار، پیاده روهایی که کارگرانی با ظاهری بسیار خشن در آنها رفت و آمد می کنند و گوشه ها و نهانگاههایی که تهیدستی و بینوایی را در زشت ترین شکل آن به نمایش می گذارند. ( Gissing, 1973, pp. 25-6 )
    در این زمان، فقر در شهرهای آمریکا کمتر از فقر اروپاییان مورد توجه قرار می گرفت. اما در اواخر این قرن اصلاح طلبان به طور فزاینده شروع به محکوم کردن کثیفی بخشهای بزرگ نیویورک، بوستون، شیکاگو و شهرهای مهم دیگر کردند. یک مهاجر دانمارکی به نام جیکوب ریس، که گزارشگر روزنامه ی نیویورک تریبیون شده بود، سفرهای فراوانی به سرتاسر آمریکا رفت و گزارشهای مستندی از شرایط فقر تهیه کرد و درباره ی اصلاحات ضروری سخنرانی کرد. کتاب ریس تحت عنوان چگونه نیمی دیگر زندگی می کند، (۸) که در سال ۱۸۹۰ منتشر گردید خوانندگان فراوانی پیدا کرد. ( Riis, 1957; Lane, 1974 ) دیگران نیز با او همصدا شدند. چنانکه شاعری درباره ی مردم فقیر بوستون گفته است:
    در یک شهر بزرگ مسیحی، بی یاور از گرسنگی مرد!
    در جایی که تالارهای خیره کننده ی ضیافت فراوان است، تا سر حد مرگ گرسنگی کشید!
    در شهر بیمارستانها، در زندان مرد!
    بی خانمان در سرزمینی مرد که از خانه های ارزان برای همه دم می زند!
    در شهر میلیونرها، بی پول مرد!
    (Lees, 1985, pp. 128-9)
    میزان فقر شهری و اختلافات زیاد در میان محلات شهری از جمله عوامل اصلی بودند که انگیزه ی نخستین تحلیلهای جامعه شناختی زندگی شهری را به وجود آوردند. جای شگفتی نیست که نخستین مطالعات مهم جامعه شناختی و مهمترین نظریه ها درباره ی شرایط امروزی زندگی شهری در شیکاگو آغاز گردید- شهری که با آهنگ توسعه ی شگفت انگیز و نابرابریهای بسیار آشکار مشخص می شود.

    پی نوشت ها :

    ۱٫ city-state
    ۲٫ Great Lakes
    ۳٫ town
    ۴٫ city
    ۵٫ large urban agglomerations
    ۶٫ James Boswell
    ۷٫ East End of London
    ۸٫ How the Other Half Lives

    منبع مقاله :
    گیدنز، آنتونی، (۱۳۷۶)، جامعه شناسی، ترجمه ی منوچهر صبوری، تهران: نشر نی، چاپ بیست و هفتم: ۱۳۹۱

     



    مطلب پیشنهادی

    نوید اتفاقی نو در بازار مسکن / ساخت مسکن ملی سرعت می گیرد

    نوید اتفاقی نو در بازار مسکن / ساخت مسکن ملی سرعت می گیرد

    مدیرعامل اتحادیه تعاونی‌های عمرانی تهران گفت: برای نخستین بار دولت با روش‌های مختلفی از ظرفیت‌های تعاونی‌ها در پروژه‌های نهضت ملی مسکن استفاده می‌کند.

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *