شهرسازی (که بهترست گفته شود، ساماندهی شهری) از جمله برنامه های میانبخشی است، که بشدت از برنامههای فرابخشی (آمایشی، ۵ ساله، سالیانه) و برنامههای بخشی (آموزش، درمان، صنعت و غیره) تأثیر میپذیرد و یا بهترست گفته شود تحت تأثیر آنهاست.
در این راستاست که پیشبینی های جمعیتی برنامه ها و طرحهای شهری هیچگاه به وقوع نپیوسته است. بررسی طرحهای جامع در ۲۵ سال اول نشان میدهد، که نسبت پیشبینی جمعیت در طرحهای جامع نسبت به آنچه بوقوع پیوسته از ۷۴% تا ۱۴۳% است[۱].
مهاجرت به شهرها از مباحثی خارج از اختیارات آنها صورت میپذیرد. در واقع برنامه (و یا بیبرنامهگی)های دیگریست که موجبات مهاجرت و جابجایی جمعیت را فراهم میآورد و طرحریزی شهری (برنامهریزی و طراحی) نقشی عمده در آن ندارند.
در شکل گیری و پیشبینی تحولات اقتصادی شهر نیز، شهرسازی نقشی عمده بر عهده ندارد، همان بررسی نشان میدهد که تفاوت پیشبینیهای اقتصادی در بخش خدمات تا دو برابر کمتر و در بخش صنعت تا ۴۰% بیشترست و باز هم برنامههای بخشی، آمایشی و اقتصادی – اجتماعیهای ۵ ساله هستند که، تکالیف رشد اقتصادی در شهرهای مختلف را، روشن میکنند.
بگذریم از اینکه این برنامه ها هم تماماً به مقدار تولید نفت و قیمت فروش آن بستگی دارد و تلاطمهای این بازارست که، تمامی آنها را میتوان کند نماید، تغییر دهد و یا کاملاً متحول گرداند.
سوال اینست که، شهرسازی در این فضای مرتباً تغییر یابنده اقتصادی و اجتماعی چگونه میتوان برنامه ریزی شود و خود را باید بر چه عواملی استوار کند[۲].
بطور معمول این طرحها، جمعیتی را تخمین میزنند و چهارچوب اقتصادی برای شهر تعریف مینماید که براساس آنها بتواند سطح و سطوح مسکونی و کاربریهای مختلف را تخمین بزنند و سپس براساس این دو، مساحت شهر را محاسبه و محدوده شهر را تعیین مینماید، عوامل فراوانی هستند، که میتواند این محاسبات را برهم بزنند (که در تمام طرحهای گذشته نیز بر هم زدهاند).
اول: برای مثال با تغییر شاخصهای اقتصادی (مثلاً افزایش آنها) شهروندانی در مساکن بزرگتر با سطح زیربنا و زمین بیشتری ساکن میشوند. در این راستا کاربریهای مرتبط با کار و تولید نیز به سطوح بیشتری نیاز خواهند داشت.
در این صورت محدوده تعیین شده قادر به پاسخگویی به اراضی موردنیاز نخواهد بود، احداث بنا در بیرون محدوده شروع میشود و طرحریزی شهری شکست میخورد.
دوم: فرض نماییم که ناگهان شهر بعلل مباحث فراشهری با هجوم جمعیت مواجه شود (که در بسیاری از شهرها اتفاق افتاده است). در این صورت چون سطح و سطوح کافی نیست، باز هم احداث بنا در بیرون محدوده حادث میشود.
سوم: یا در فرض سوم وضعیت اقتصادی شهروندان سقوط نماید، در این صورت با وجود فضای کافی در شهر، افراد زیرخط فقر سکونتی نیز افزایش یافته و به حاشیهها خواهند رفت و حاشیهنشینی شکل میگیرد.
بررسی طرحهای جامع در ۲۵ سال اول نشان میدهد، به علت همین خط فقر سکونت شهری از ۳% تا ۲۶% (و بطور متوسط ۱۵ درصد) ساخت و ساز بیرون محدوده در شهرها رخ میدهد. در حالی که از ۱۰% تا ۴۰% (متوسط ۲۳%) اراضی داخل محدوده ساخته نشده باقی ماندهاند.
بگذریم از این که بستن محدوده شهر به جمعیت و یا توسعه بیش از حد معین شده در طرح، تنها حداکثر در دوره طرح ممکن است و با تهیه طرح جدید اجباراً این ساخت وسازها وارد محدوده شهر میشوند. با این تفاوت که چون خارج از نظارت و بدون طرح شهرسازی مناسبی احداث شدهاند و معمولاً فضایی نیز برای استقرار خدمات در آنها در نظر گرفته نشده با چند برابر هزینه این امر صورت میپذیرد.
بدینترتیب مشاهده میشود که طرحهای شهرسازی با توجه به جایگاهشان در نظام برنامهریزی کشور تا چه حد تبعی بوده و تا چه حد به موارد فراتر از اختیارات و توان خود، وابسته است.
۱- برنامه های بخشی و طرحهای شهرسازی
اصولاً در ایران نظام اصلی برنامه ریزی کشور بر “بخشها” استوارست یعنی “بخشی” است، و وزارتخانه های مختلف با جایگاه مهمی که در دولت و کشور دارند، به تقویت این “نظام بخشی” میپردازند، و عملاً هیچ ارگان فرابخشی قدرتمندی، نهتنها فراتر از بخشها حتی در سطح آن، (وزارت آمایش سرزمین) نداریم.
این جایگاه آنقدر مهم است که عملاً به برنامههای فرابخشی (آمایشی، ۵ ساله و غیره) امکان بروز نمیدهند (همانطور که سه بار تهیه طرح آمایش سرزمین در ایران تاکنون نتوانسته است به تصویب نهایی برسد و طرحهای ناحیهای حتی در حد پنج درصد هم بهمین علت مورد تبعیت واقع نمیشوند) و همینطور به برنامههای میانبخشی مثال طرحهای شهرسازی هم امکان تحقق نمیدهند.
قانونگذاران برای اتصال برنامه ریزی “میانبخشی” شهرسازی به “بخشها”، تصویب طرح را به شورایعالی شهرسازی وا گذاشتهاند، که متشکل از ۱۱ معاون وزیر بخشی است.
به این امید، که از این طریق علاوه بر اخذ نظرات بخشها در تهیه طرحهای شهری، بعداز تصویب “بخشها” را متعهد به اجرای آن نماید.
لاکن در طول تاریخ شهرسازی این کشور، حتی یک مورد وجود ندارد که معاون وزیری که در شورایعالی شرکت میکند، بعداز تصویب طرح (در شورایعالی) به وزارتخانه خود تعهدات بخش خود را ابلاغ نموده و دستور دهد که در برنامه های آن بخش قرار گیرد و برنامه های بخشی همواره مستقلاً تدوین میگردد و کوچکترین توجهی، به طرحهایی که معاون وزیر مربوطه زیر آن را امضاء کرده (که به نوعی تعهد به انجام آنست) نمینمایند.
در عمل حضور معاونان وزارتخانههای یازدهگانه در شورایعالی معمولاً در این جهت است که برای بخش خود اراضی بیشتری در طرح قرار دهند، بدون اینکه کوچکترین احساس تعهدی در قبال تحقق آن داشته باشند.
۲- مالکیت و اثرات آن در طرحریزی شهری
یکی دیگر از چالشهای شهرسازی (طرحریزی شهری) موضوع احترام به مالکیت خصوصی در قانون اساسی ایران از یکسو و از سوی دیگر روش حاکم بر طرحریزی شهریست، که برای استقرار خدمات هیچگونه محدودیتی برای شهرساز، از نظر نوع مالکیت اراضی قائل نیست، درنتیجه:
یک – برای ارتقاء کیفیت زندگی شهری خدمات در مناسبترین مکانها جانمایی میشوند. بدون توجه به مالکیت اراضی آنها، یعنی نفع جمعی شهروندان به زیان تعدادی از شهروندان تأمین میشود که خود بسیار غیر عادلانه است.
دو- در مقابل بعلت احترام به مالکیت خصوصی اراضی در قوانین، مالکان اراضی یاد شده میتوانند، در مقابل استقرار کاربریهای جانمایی شده مقاومت نمایند.
سه- به همان علت (و زیر فشار مالکان اراضی واقع در طرحهاست که) مجلس در ۲۹/۸/۱۳۶۷ اجباراً قانونی وضع میکند[۳]، که فقط ۱۸ ماه به ارگانهای مربوطه وقت میدهد که اراضی یاد شده را تملک نمایند.
بدینترتیب قانوناً جانمایی خدمات شهری میتوانند (طی مراحلی) حذف شوند (بر اساس همان تحقیق سازمان برنامه در طول زمان اجرای طرحها بطور متوسط ۴۲% از اراضی مرتبط به خدمات و ۶۰% از سبز و ورزشی[۴] از طریق کمیسیون ماده ۵ و ۱۰۰ حذف میشوند). درنتیجه شهرسازی که از نظر جمعیت و اقتصاد شهر فاقد هر گونه تسلط بر شهر بود، از نظر تأمین خدمات نیز خالی از انتفاع میگردد.
۳- چالش استانداردهای شهری
موضوع چالش دیگر طرحریزی شهری، موضوع استانداردهای تأمین خدمات، فضای سبز و معابر در شهرهاست.
این استانداردها بطور متوسط پنجاه مترمربع فضا به ازای هر شهروند در شهر را طلب میکند، که در عمل هزینه آن به قیمت اراضی شهری سرشکن شده و به آن میافزاید. یعنی در واقع هزینه های تأمین خدمات و معابر عملاً بوسیله شهروندان ساکن در شهر از طریق قیمت زمینی که برای مسکن و یا کاربریهای دیگر میخرند پرداخت میشود، اگر بطور متوسط ۵۰% سطح شهر به سکونت اختصاص یابد، میتوان گفت در هر متر زمین، قیمت نیممتر آن برای تأمین خدمات شهریست. یعنی شهروندان برابر آنچه را که بابت بهای زمین مسکونی خود میپردازند، برای تأمین خدمات اضافهتر پرداخت میکنند.
در این صورت مثل اینست که هر شهروند معادل نصف آن مقداری را که توان پرداخت برایش دارد، میتواند زمین بخرد. حالا برای شهروندانی که توان پرداختشان کمتر از دو برابر تأمین یک واحد مسکونی حداقل قرار دارد، عملاً سکونت در شهر ناممکن میشود و خط فقر با بالا و پایین رفتن این استانداردها میتوان بالا یا پایین برود. (براساس آخرین مطالعات طرح جامع مسکن دردست بازنگری بوسیله وزارت راه و شهرسازی خط فقر سکونت شهری در شهرها از ۲۴% در سال ۸۴ به ۳۳% در سال ۹۱ رسیده است).
لذا از آنجا که استاندارها برای گروه متوسط شهری محاسبه شدهاند، عملاً فشار زیادی به گروههای پایین وارد میشود، که چالش دیگریست در شهرسازی معاصر ایران.
۴- با توجه به جایگاه چالشی شهرسازی در نظام برنامه ریزی کشور، چه باید کرد؟
۴-۱- به نظر میرسد که با توجه به عدم امکان کنترل جمعیت بوسیله طرحهای شهرسازی و شهرداریها و همینطور عدم تسلط به مباحث اقتصادی که سطوح کاربریهای تولیدی و خدماتی را تعیین مینماید، پیشنهاد یک محدوده شهری معین برای یک دوره زمانی معین، عملی است نامتحقق شونده، مانع توسعه طبیعی و چالش برانگیز بوده و میتواند کل یا بخش عمده طرحریزی شهری را زیر سئوال ببرد و از “حیظ انتفاع ساقط” نماید.
شاید یک راهحل این باشد شهر برای سقف های جمعیتی مختلف، محدوده های متعددی داشته باشد و شهرداری برحسب مواردی که حادث میشود، (مثل سرعت توسعه، چگونگی افزایش جمعیت و دیگر عوامل)، مرتباً نسبت به اعلام محدودههای جدید، بتواند اقدام نماید.(در گذشته هم با تعیین محدودههای خدماتی، شهرداری برای دورههای مختلف در داخل محدوده قانونی، این امر بوقوع میپیوست، که متأسفانه بتدریج متروک شده است).
روش دوم، میتواند این باشد که در حریم شهر در طرح ارائه شده مناطقی که برای توسعه سکونتی و فعالیتی مناسب باشند و با رعایت شروطی توسعه خارج از محدوده، (واقع در حریم) در آنها ممکن باشد، شناسایی و برای اینگونه توسعهها ذخیره شوند.
که شاید اصولاً بیشترین عملکرد حریم باید در همین راستا باشد و نه شکل بازدارنده فعلی، که حفاظت منفی را در برنامه دارد. (که موفق هم نمیشود)
۴-۲- بعلاوه از آنجا که شهرداریها اگر نتوانند برای اراضی شهروندانی که در طرح قرار گرفتهاند، اراضی معوض و یا امکان خرید فراهم نماید، با توجه به مباحث مطرح شده عملاً طرحها از حیظ انتفاع ساقط میشوند. لذا چگونگی تملک این اراضی و همینطور اراضی واقع در معابر جدید یا حتی تملک ابنیه ارزشمند تاریخی باید در طرحریزی کاملاً مورد توجه باشد.
از انواع روشهایی که میتواند در این رابطه بکار گرفت، اقدامات زیر قابل دستیابیترند.
۴-۲-۱- تأمین زمین معوض
تأمین زمین معوض برای تسهیل تملک اراضی واقع در طرحهای خدماتی و شهری برای این امر کلیه اراضی بیرون محدوده که ویژگی لازم را برای توسعه شهر داشته باشند، شناسایی میشود.
سپس برحسب سهولت تملک مقدار مورد لزوم از آنها انتخاب میگردد. اولویتهای انتخاب به شرح زیرست:
اول- اراضی دولتی و منابع ملی
دوم- اراضی بخش خصوصی که بتوان از طریق تهاتر بخشی از اراضی با مالک بتوان آنرا به سهولت به تملک شهرداری در آورد.
سوم- اراضی ارزان و قابل خرید (بعلت خارج بودن از محدوده و دیگر مباحث)
اتفاقاً در “تبصره ۳ و ۴” قانون تعیین وضعیت املاک واقع در طرحهای دولتی و شهرداریها مصوب ۲۹/۸/۱۳۶۷ به بهرهوری از این روش جهت تعیین وضعیت املاک واقع در طرح به شرح زیر اشاره نموده است:
تبصره ۴: در مواردی که تهیه زمین عوض در داخل محدودههای مجاز برای قطعهبندی و تفکیک و ساختمانسازی میسر نباشد و احتیاج به توسعه محدوده مزبور طبق طرحهای مصوب توسعهی شهری مورد تأیید مراجع قانونی قرار بگیرد، مراجع مزبور میتوانند در مقابل موافقت با تقاضای صاحبان اراضی برای استفاده از مزایای ورود به محدوده توسعه و عمران شهر، علاوه بر انجام تعهدات مربوط به عمران و آمادهسازی زمین و واگذاری سطوح لازم برای تأسیسات و تجهیزات و خدمات عمومی، حداکثر تا ۲۰% از اراضی آنها را برای تأمین عوض اراضی واقع در طرحهای موضوع این قانون و همچنین اراضی عوض طرحهای نوسازی و بهسازی شهری، به طور رایگان دریافت نمایند[۵].
تبصره ۳: مالکین املاک و اراضی واقع در طرحهای آتی که قبل از تصویب طرح واجد شرایط جهت اخذ پروانهی ساختمان بوده و قصد احداث یا تجدید یا افزایش بنا دارند، جهت اخذ زمین عوض در اولویت قرار خواهند گرفت و در بین این گونه مالکین اشخاصی که ملک آنها در مسیر احداث یا توسعه معیار و میادین قرار دارند، نسبت به سایرین حق تقدم دارند.
۴-۲-۲- وضع عوارض برای تأمین زمین خدمات شهری
از آنجا که با افزودن خدمات و اجرای طرحهای شهرسازی تمام ساکنان از آن منتفع میشوند، شورای شهر میتواند از اختیارات خود استفاده نموده و عوارضی را جهت تملک اراضی واقع در طرحها وضع نماید، برای مثال به اشکال زیر:
- افزودن درصدی به عوارض نوسازی
- افزودن درصدی به عوارض صدور پروانه، افزایش تراکم، تغییر کاربری و موارد مشابه
- اخذ عوارض از مشاغل پر درآمد که از مزایای شهر برای درآمد سود میبرند (حسب مورد ویژگیهای هر شهر)
۴-۲-۳- جاری نمودن مصوبه ۷/۲/۱۳۶۶ شورایعالی
روش سوم روشی است، که شورایعالی شهرسازی طبق مصوبه ۷/۲/۱۳۶۶ به آن توجه نموده است (ولی هنوز اجرایی نشده)، به شرح زیر:
متن اصلاح شده مصوبه ۱۹/۱۱/۶۴ شورایعالی شهرسازی و معماری ایران
از مصوبه مورخ ۷/۲/۶۶
۱- شهرداری هایی که دارای طرح جامع میباشند، میتوانند در قبال اضافه ارزشی که برای هر یک از قطعات اراضی شهر بر اثر ضوابط منطقه بندی و تعیین تراکم های ساختمانی و کاربری اراضی بیش از قیمت اراضی در مناطق مسکونی با تراکم کم ایجاد میشود، با تعیین شورای شهر (مستند به بند ۱ ماده ۳۵ قانون تشکیل شوراهای اسلامی) و تأیید وزارت کشور، مستند به تبصره بند ۸ ماده ۴۵ قانون شهرداری ها و تبصره آن عوارض اختصاصی به تناسب میزان اضافه ارزش حاصله وضع و وصول نموده و در حسابی جداگانه به نام «درآمد حاصله از فعالیت های اقتصادی در ساختمانهای شهری» نگهداری کرده و صرفاً در تهیه طرحهای توسعه و عمران شهری و اجرای آنها با نظر شورای شهر و عاملیت دستگاههای مربوط به مصرف برسانند.
تبصره: منظور از رعایت اساسی طرح جامع و توازن و تناسب شهر، رعایت حدود و سقف های کلی است که در طرحهای جامع هم برای مقادیر کاربریهای مختلف و هم در ضوابط مکانیابی آنها تعیین شده است.
– اولویتهای مصارف درآمد حاصل از عوارض اختصاصی موضوع بند ۱ به شرح زیر، از طرف شورایعالی شهرسازی و معماری به وزارت کشور پیشنهاد میشود.
۱- تهیه طرحهای جامع و تفصیلی و هادی و توسعه و عمران شهری.
۲- اصلاح و احداث شبکه ارتباطی.
۳- بهسازی و نوسازی بافتهای کهنه و قدیمی.
۴- بهبود و توسعه منابع و شبکه آبرسانی (اگر انجام آن بعهده شهرداری باشد).
۵- کمک به تملک و احداث ساختمانهای آموزشی.
البته این امر چند سالی است، که بطور غیرکامل صورت میپذیرد. یعنی این عوارض اخذ میشود، ولی به صندوق عمران ریخته نمیشود و عمدتاً صرف مخارج شهرداریها میشود.
۴-۲-۴- توأم نمودن توسعه انتفاعی و خدماتی (شهر انتفاعی)
روش موثر دیگر توأم نمودن کاربریهای انتفاعی و غیرانتفاعی در هر یک از ردهها (شهری منطقهای، ناحیه و محلهای) میباشد.
بدینترتیب که در این کاربریها درصدی از کل کاربری (برحسب همان نسبت در جدول سطوح و سرانهها) میباید به کاربریهای خدماتی غیرانتفاعی اختصاص یابد.
که میتواند به یکی از روشهای زیر اعمال گردد:
یک- تقسیم زمین (اگر مساحتش کافی بود) به دو بخش و تحویل سهم ارگانهای مسئول خدمات غیرانتفاعی (آموزش، درمان، ورزش و غیره) به همان ارگانها
این امر در عمل مدتهاست، که رایج شده و با تفاهم با مالکان بخشی از اراضی آنها در ازای آزاد کردن باقی توافق میشود. لاکن فقط صرف طرحها یا هزینههای شهرداری میشود.
دو- در مواردی که زمین نتواند تقسیم شود، ولی امکان ادغام دو نوع کاربری وجود داشته باشد، مثلاً بشود طبقه (یا طبقاتی) از بنا به کاربری خدماتی (مثل درمانی و غیره) اختصاص داد. تعیین سهم خدمات غیرانتفاعی از این طریق.
سه- و یا تأمین زمین دیگری در همین بخش شهری، که برای کاربریهای خدمات غیرانتفاعی مساعد باشد، با ارزشها معادل ارزش زمین اول و اهداء آن به شکل معوض.
۵- چالشهای ناشی از سطوح و سرانه خدمات
۵-۱- چالش تراکم و سرانه ها
در تعیین سطوح و سرانه خدمات در طرحهای شهری دو چالش اساسی وجود دارد:
یک- اغلب این سطوح و سرانه ها برای زمین اعلام میشود و نقش تراکم و زیربنای حاصل از آن مورد ملاحظه واقع نمیشود.
برای مثال اگر سرانه زیربنای یکی از خدمات برای مثال A4 متر باشد. بدیهی ست در صورت احداث به شکل یک طبقه سطح اشغال بنا نیز A4 بوده و با فضای باز جمع سرانه زمین (B+A4) میشود و اگر دو طبقه احداث شود، سطح اشغال به A2 کاهش یافته و سرانه زمین (B+A2) میشود و با احداث چهار طبقه سطح اشغال به A کاهش یافته و سرانه آن کاربری B+A میشود.
که متأسفانه این امر اصولاً در سرانه های شهری و استاندارد اعلام شده، شورایعالی لحاظ نشده است.
دو- سرانه های خدمات با فرض تأمین کل آن بوسیله دولت، منجر به جانمایی میشود. در حالی که ممکن ست در بخشهایی از شهر کل یا بخش اعظم خدمات به شکل خصوصی تأمین شود (مثل مدارس، درمانی و غیره) و اصولاً نیاز به اختصاص زمین به تمام سطح در نظر گرفته شده، کاربریهای خدماتی غیرانتفاعی نباشد.
مگر اینکه استدلال شود، که خدمات خصوصی نیز میباید در همان زمینها مستقر شوند، که به چند علت ناممکن است.
– شهرداری ها چنین مجوزی به بخش خصوصی نمیدهند.
– ضرورتی نیز وجود ندارد، که بخش خصوصی تنها در یک زمین معین کاربری خدماتی انتفاعی ایجاد نماید و در هر زمین دیگری که بتواند خصایص لازم را برای استقرار آن کاربری داشته باشد، میتواند اقدام نماید.
۵-۲- چالش حفاظت از اراضی جانمایی شده برای خدمات (غیرانتفاعی)
از زمانی که طرحهای شهرسازی برای بررسی مطرح میشود، شهرداری، بررسی کنندگان طرح و برخی از شهروندان میتوانند از مفاد آن بخصوص، جانمایی اراضی برای خدمات غیرانتفاعی مطلع شوند، (که البته چون بطور قطع، گروهی، از این اطلاعات با خبر میشوند، بهترست موضوع کاملاً شفاف بوده و همگان مطلع شوند)، نه اینکه فقط کسانی که به اطلاعات دسترسی پیدا میکنند از این رانت اطلاعاتی سود ببرند.
لذا از زمان ارائه طرحها تا تصویب و ابلاغ طرح (حتی ابلاغ طرح تفصیلی جدید چون طرح جامع نیز اجرایی نیست) فرصت وجود دارد، که شهروندانی که اراضی آنها داخل طرحهاست، نسبت به درخواست کاربریهای دیگر (از جمله طبق طرح قبلی) اقدام نمایند و عملاً بعداز تصویب طرح، تنها اراضی تعدادی اندک از شهروندانی که نتوانسته از این رانت اطلاعاتی استفاده نمایند، باقی میماند، که احتمالاً از محرومترین شهروندان هم خواهند بود.
مگر اینکه مصوبهای وجود داشته باشد، که از لحظه ارائه طرح برای بررسی شهرداری موظف به حفاظت (فریزر کردن) این اراضی باشند، (که هنوز وجود ندارد) و فقط برخی از شهرداریها با تمایل خود این کار را میکنند.
لذا عملاً تعیین اراضی برای کاربریهای خدماتی (غیرانتفاعی) بعلل فوق، همینطور وجود قانون “تعیین وضعیت اراضی” و تخلفات رایج، سودی برای شهر و طرحها نداشته و از کارهای عبثی است که طراحان، برنامهریزان و بررسیکنندگان طرحها سالهاست بدان مشغولند. یعنی در موردی با هم سر و کله میزنند که اصولاً محلی از اعراب ندارد.
جمعبندی و پیشنهادات
یک- نمایندگان بخشهای تصویب کننده طرح موظف شوند که، مصوبات را به بخش (وزارتخانه)های خود منعکس و در برنامههای ۵ ساله و سالیانه خود به آنها توجه نمایند.
دو- در حریم شهر مناطقی جهت ذخیره توسعههای خارج از پیشبینیها معین شود.
شاید هم بهتر باشد که کل محدوده حریم به اراضی همگون تقسیم و پهنهبندی شده و امکانات استقرار کاربریهایی در هر یک معین شود.
سه- شهرداریها از طریق اراضی دولتی، توافق با مالکان و یا خرید زمین ارزان اراضی، بتواند زمینهایی را برای، معوض اراضی واقع در توسعه در اختیار داشته باشند.
چهار- شهرداریها از یکی از طروق فوق، بخشی از اراضی را برای اسکان شهروندان زیرخط فقر سکونت قبل از ورود به محدوده تملک نمایند.
پنج– حتی در مواردی ممکن میشود، برای شهر چند محدوده تعیین گردد و هر یک برای سقف جمعیتی و توسعهای خاص باشد.
شش- در اسناد طرح جامع، به تهیهکنندههای طرح تفصیلی اختیار داده شود که: سطوح و سرانه را برحسب وضعیت درآمدی شهروندان تغییر دهند و بعلاوه بتوانند تراکم را در آن ملحوظ دارند.
بعلاوه همانطور که شرح خدمات طرحهای جامع میگوید، ضوابط احداث بنا در حد کلیات تهیه شود و فقط راهنمای تدوین ضوابط کامل در طرح تفصیلی باشد.
هفت– طرح جامع در سطح طرح جامع و با جامعیت تهیه شده و راهنمای طرحهای بعدی در محدوده شهر باشد و در سطح قطعات به طراحی نپردازد، چون همانطور که تشریح شد تا تهیه و تصویب طرح تفصیلی جدید نمیتواند ملاکعمل باشد و فقط موجب اغتشاشهایی میشود و طرح جامع را نیز از جامعیت میاندازد.
البته این امر (یعنی توجه به جامعیت طرح) هم در طرحهای قدیمیتر و تدوین شرح خدمات سال ۱۳۶۳ نیز ملحوظ بوده است، که میتوان آنرا از دو بخش آن به وضوح استخراج نمود:
- در بند “۵-۶-۳” و “۶-۶-۳ ” مبحث شناختهای یاد شده را به “نمونهبرداری” منوط کرده است. که دلیل توجه به این امرست که در طرح جامع در سطح پلاک عمل نمیشود.
- بعلاوه مقیاس نقشه طرحهای جامع که یک ده هزار تا یک به ۲۵ هزار میباشد، که بخودی خود جامعیت طرح را روشن میسازد.
- بعلاوه در قانون تغییر نام وقتی در وظایف طرح تفصیلی میگوید:
“طرح تفصیلی عبارت از طرحی است، که براساس معیارها و ضوابط کلی طرح جامع شهر (یعنی وظیفه طرح جامع را تدوین معیارها و ضوابط کلی میداند) نحوه استفاده از اراضی از زمینهای شهری در سطح محلات شهر و موقعیت و مساحت دقیق زمین برای هر یک را تعیین نماید (که در واقع پرداختن در سطح قطعه به طرح تفصیلی سپرده است).
معلوم میشود که به این امر توجه کامل داشته و متأسفانه در طول زمان (و بعلل مشکلات شهرها بعداز انقلاب و جنگ تحمیلی) بتدریج طرح جامع از جامعیت خارج شده و شکل طرحهای تفصیلی را بخود گرفته است.
که البته اشکال بزرگ این نیست، بلکه مسئله اینست که، به این طریق عملاً دیگر آنچه تهیه میشود، “طرح جامع” نیست، بلکه طرحیست تفصیلی با مقیاس کوچکتر که بجای “طرح جامع” که باید جامع باشد و به مسائل جامع بنگرد و مصالح کشور را نیز در مورد هر شهر در نظر بگیرد و سپس طرح تفصیلی براساس آن انجام شود، تهیه میشود. یعنی دو طرح تفصیلی با مقیاسهای متفاوت بجای یک “طرح جامع” و یک “طرح تفصیلی” تهیه مینمائیم.
[۱] . طرح تحقیقاتی انجام شده برای سازمان برنامه و بودجه ۱۳۷۲
[۲] . به کجای این شب تاریک قبای خود را بیاویزد.
[۳] . (قانون تعیین وضعیت املاک واقع در طرحهای دولتی و شهرداریها، مصوب ۲۹/۸/۱۳۶۷)
[۴] . البته این به معنی تحقق باقی نیست، بلکه بخش زیادی از حذف نشدهها هم در پایان برنامه به شکل زمین بایر هستند.
[۵] . قانونی فوق مشتمل بر ماده واحده و چهار تبصره در جلسهی علنی روز یکشنبه بیست و نهم آبان ماه یکهزار و سیصد و شصت و هفت مجلس شورای اسلامی تصویب و در تاریخ ۲/۹/۱۳۶۷ به تأیید شورای نگهبان رسیده است.