سه شنبه , ۲۸ فروردین ۱۴۰۳ - ۱۰:۱۵ قبل از ظهر
  • کد خبر 8100
  • حاشیه‌نشینی، انبار باروتِ شهر است و میدان مین دولت
    حاشیه‌نشینی، انبار باروتِ شهر است و میدان مین دولت

    حاشیه‌نشینی، انبار باروت شهر است و میدان مین دولت

    «انسان حاشیه‌نشین» کسی است که به سودای رسیدن به شهر آرزوها راهی شده، اما پشت دروازه‌ی طلایی شهر متوقف مانده. کسی که ساکن برزخ است؛ با هویتی دوگانه. از جامعه‌ی قبلی بیرون زده و در جامعه‌ی جدید هم پذیرش نشده. پایی در آنجا و پایی در اینجا. معلق در هوا. «نه در غربت دلم شاد و نه رویی در وطن دارم».
    با این اوصاف، همه‌ی حاشیه‌نشینان از وضعیت خود درک و احساس مشابهی ندارند و میزان رضایت و نارضایتی‌شان یکسان نیست.
    برای نسل نخست، حاشیه‌نشینی با وجود همه‌ی ناگوارایی‌هایش، کمابیش امری رضایت‌بخش است. چون آنان مدام وضعیت فعلی را با شرایط پیشین خود مقایسه می‌کنند و در این مقایسه، فواید زندگی شهری، ولو در حاشیه‌ی شهر، بیشتر برایشان برجستگی دارد.نسلی که مدام برای داشتن حق حیات، می‌جنگد اما جنگیدنش از موضع پایین است. طلبکارانه نیست. می‌پذیرد که حقوق چندانی ندارد چون متعلق به شهر نیست و کسی هم دعوتش نکرده بیاید. نسل مهمان ناخوانده که سازگاری بالایی نسبت به محیط پیرامون نشان می‌دهد و در صلح با دولت است.
    نسل دوم که فرزندان هستند گرچه مانند نسل قبل از وضعیت خود رضایت چندانی ندارد، اما درمجموع آن را تحمل می‌کند. چون دشواری‌های زندگی قبلی کمابیش در خاطرش مانده و یا فاصله‌ی زمانی کمی از آن دارد و به‌واسطه‌ی والدینش آن حافظه‌ی تاریخی در دسترسش‌ است. به‌علاوه که شاهد جنگیدن نسل قبل برای تأمین شرایط زندگی بوده. این نسل، نسل تقدیرگراست. ناراضی اما دست‌بسته. نسلِ حسرت. نسلی که وضعیتش را به حساب «بخت سیاه» خود می‌گذارد و تن درمی‌دهد. نسلی که در آتش‌بس با دولت است. همکاری نمی‌کند، اما برای تمرد و شورش هم انگیزه‌ی کافی ندارد.
    اما نسل سوم شامل فرزندانِ فرزندان است که هیچ تصویر و خاطره‌ای از زندگی قبل از حاشیه‌نشینی ندارد. در حاشیه متولد شده و از آغاز زندگی فقط همان محیط و شرایط را تجربه کرده. این نسل با وجود آن‌که به نسبت دو نسل قبلی از رفاه و امکانات بیشتری برخوردار است اما هیچ احساس رضایت نمی‌کند. او دیگر نوجوانان و جوانان شهری طبقات برخوردار را “می‌بیند” و مدام زندگی خود را با آن‌ها مقایسه می‌کند. خصوصاً که امروز با دسترسی به فناوری‌های ارتباطی جدید به‌خصوص تلفن‌ همراه و حضور در شبکه‌های اجتماعی به‌خصوص اینستاگرام و تلگرام امکان مشاهده‌ی دیگران و مقایسه‌ی خود با آن‌ها به مراتب بیش از گذشته فراهم شده است.
    نتیجه‌ی این مقایسه روشن است تولید و انباشت خشم! خشم و نفرت محصول دیدن تبعیض و تجربه‌ی فقر و محرومیت و مقایسه‌ی خود با همسالان شهری. اگر نسل‌های قبلی به‌جهت برخورداری از حافظه‌ی تاریخی پیش از حاشیه‌نشینی زمینه‌هایی برای توجیه و تسکین این محرومیت داشتند، این نسل، ولی فاقد چنین ابزارهایی است.
    به‌همین‌جهت از نسل سوم به بعد، حاشیه‌نشینی، انبار باروت شهر است و میدان مین دولت. بیشترین مشکلات شهرها با حاشیه‌نشینان از نسل سوم به بعد آغاز می‌شود. نسل طغیانگر و خشمگین که کاملاً مستعد رفتارهای وندالیستی است. سطح پذیرش و تحمل این نسل در برابر بی‌عدالتی و فشارهای دولت به‌مراتب پایین‌تر از دو نسل قبل است. نسلی که برخلاف پدرانش دلیلی برای بدهکاربودن به دولت نمی‌بیند. بلکه برعکس، طلبکار اوست. و اگر پایش بیفتد، برای ستاندن این طلب، شورش می‌کند.
    توجه به این تفاوت نسلیِ حاشیه‌نشینان در فهم ناآرامی‌ها و اعتراضات چند هفته‌ی اخیر راهگشاست. با عنایت به نقشه‌ی پراکندگی جغرافیایی مناطق اصلی آشوب و گروه سنی، طبقه‌ی اقتصادی، میزان تحصیلات و وضعیت اشتغال معترضان به نظر می‌رسد آنچه شاهدش هستیم شورش نسل‌های سوم به بعد حاشیه‌نشینان است: «جوانانِ حاشیه‌نشینِ محرومِ موبایل‌به‌دستِ خشمگین». که اگر چنین باشد، این تازه آغاز ماجراست.



    مطلب پیشنهادی

    ساختمان‌ منفعل و مزایای آن برای شهرها

    ساختمان‌ منفعل و مزایای آن برای شهرها

    ساختمان‌های منفعل نسبت به ساختمان‌های معمولی ۹۰ درصد انرژی کمتری برای گرمایش و سرمایش مصرف می‌کنند و به‌طور قابل‌توجهی راحت‌تر از خانه‌های ساخته‌شده سنتی هستند.

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *