برزن نیوز: معماری و شهرسازی مانند سایر دستاوردهای بشری، نتیجه تلاش و نبوغ افراد در طول زمان و اجرایی شدن آن به دست هنرورزان بوده است. امروزه بسیاری از کارشناسان بر این باور هستند که شاخصهای معماری در شهرسازی عصر حاضر مورد توجه قرار نگرفته و این موضوع آسیب جدی به هویت شهرها وارد میکند.
زبان معماری ایران در عصر حاضر به گونهای است که فردیت گرایی و خودمحوری وجه غالب شده در حالی که میتوان با شناسایی اصول شکل دهنده فضاهای شهری ایرانی و نیازهای جامعه انسانی به نظام پایدار برنامه ریزی برای معماری شهرهای معاصر اندیشید.
یک دکترای معماری و شهرسازی هویت شهرسازی معاصر را تابع «سود و سودا» و شهرسازی امروز را شهرسازی خودپرستی میداند، تاکید میکند: «وقت آن رسیده که به ضروریات و واجبات شهرسازی کشورمان رسیدگی کنیم و پاسخی برای بحرانهایی که هر چند دوره برای ما اتفاق می افتد، داشته باشیم.»
در باره اهمیت این موضوع گفت و گویی را با «بهمن ادیبزاده»، دکترای معماری و شهرسازی و عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی تهران و عضو سابق شورای اسلامی شهر تهران انجام دادهایم که مشروح آن را در ادامه میخوانید:
مفهوم «هویت» در شهرسازی معاصر چیست؟
شهرسازی معاصر تابع «سود و سودا» است و هویتی ندارد، قطعاً اگر هم داشت در مورد آن سؤالی نداشتیم. اگر این گذاره را قبول کنیم که انسان اشرف مخلوقات زمین است، این گذاره بین الاذهانی است یعنی همه قبول داریم چه کسانی نگاه متعالی و چه کسانی نگاه مادی دارند.
انسانها در هویت شهری چه نقشی دارند؟
انسانها باید نگهبان زمین باشد در واقع تعادل اکوسیستم شهری، محیطی، اقتصادی را حفظ کند و زمین بایر را به عمران و آبادی تبدیل کند. وقتی میگوییم انسان اشراف مخلوقات است منظور از مخلوقات دیگر چه کسانی است؟، در اکوسیستم حیات غیر از خودمان آفریدههای دیگر هم در روی زمین وجود دارند که باید با آنها نیز زندگی مسالمتآمیزی داشته باشیم.
به عبارت دیگر مخلوقات زمین باید حقوق فطری و طبیعی محیط پیرامون خود را حفظ کنند.
منظور از بیان این موضوع چیست؟
اگر کتابهایی که پنج هزار یا شش هزار سال پیش نوشته شده و در کتابخانهها موجود است، را مطالعه کنیم میبینیم انسانهایی که روی زمین بودند که به طبیعت و حیوانات نگاه مقدس داشتند به همه چیز با نگاه متعالی فکر میکردند.
اگر به زبان شهرسازی امروز بخواهیم صحبت کنیم منظور این است که به عنوان مثال حق آسمان، رودخانه و باغها را ادا کنیم و حقوق شهری مثل حق همسایه، محله و حق شهر را نیز به جا آوریم؛ یعنی حق فردی ما نباید بر دیگر حقوقی که در شهر داریم غلبه کند؛ در واقع امروزه حق شهری بر حقوق جمعی و حق فردی بر حقوق جمعی غلبه کرده است و یک منفعت طلبی را در جامعه حاکم کرده است.
شهرسازی امروز چه نوع شهرسازی است؟
به نظر من شهرسازی امروز شهرسازی خودپرستی است، شهر خداپرستی نیست، شهری نیست که از حقوق شهر، همسایه و محله حتی مرغ و خروس خانه را حفاظت کند، در حالی که به فرموده حضرت امیرالمومنین(ع) وظیفه مدیران شهری این است که نه تنها به شهر، محله و خانهها رسیدگی و حقوقشان را حفظ کند، بلکه مرغ و خروسشان را هم باید رسیدگی کند.
وقتی خودپرست شویم و کل حقوق را نادیده بگیریم و از خلقت بیگانه شویم، خلقت و طبیعت نیز به کمک ما نمیآید، در نتیجه شهرهای امروز شهرهایی است که با همگان بیگانه و غریبه است.
چطور این کشور باستانی که در حدود پنج هزارسال سابقه دارد دچار این بحران هویتی، طبیعی و محیطی شده به گونهای که شهرهای ما را به تعطیلی کشانده است؟
اگر هدف شهرها حضور شهروندان در محیط های شهری است پس آلودگیهای شهرهای تهران، اصفهان، مشهد و… که در سالهای اخیر افرادی را خانه نشین کرده، این ناقض چیزی است که برایش طراحی و شهرسازی کردیم. حال به این نتیجه میرسیم که آمدیم شهرها را آباد کنیم تا شهرها نیز ما را آباد و زنده کنند، اما شاهد هستیم که امروزه شهرهایمان ما را خراب میکنند.
اگر به نماهای شهری در تهران، اصفهان و مشهد توجه کنید، آنچه مشاهده خواهید کرد به جز هرج و مرج بصری چیز دیگری در آن ها وجود ندارد؛ وقتی به این هرج و مرج بصری دقت بیشتری کنیم یک اختشاش ذهنی درست میکند.
شاید اگر پژوهشی در این زمینه انجام شود که چرا بعضی از شهروندان پرخاشگر شدهاند و حقوق یکدیگر را رعایت نمیکنند یا صبر و شکیبایی افراد کاهش پیدا کرده، نتایج نشان دهد که دلیل این است که چیزهایی که پیرامون شهروندان در شهر بوده، تمام مخشوش است و در محیط های مخشوش روان افراد تأثیرپذیر از محیط قرار میگیرد در نتیجه عکس العملهای شدید آنان را به دنبال دارد.
چگونه میتوان مؤلفههای شکلدهنده هویت در شهرسازی را به کار گرفت؟
باید از خودمان شروع کنیم؛ یعنی بناهای حکومتی و دولتی که حکمرانان میسازند باید در نهایت کمال و جمال باشد، یعنی شهرداری باید ساختمانها و سراهای محلههای شهر را در نهایت حسن و ماندگاری بسازد تا سرمشق خوبی باشد.
اگر سرمشق خوبی باشیم و از خودمان آغاز کنیم مردم به ما اقتدا میکنند، لازم نیست با بخشنامه، بند و تبصرههای مختلف مردم را وادار به جمالشناسی و کمالگرایی کنیم. سرمشق خوبی باشیم یعنی دیگر تظاهر، تفاخر، تکاثر را کنار بگذاریم و برخلاف آن به سلامت، صداقت و صرافت بپردازیم. دیگر دوران ساخت و ساز به پایان رسیده و دوران بازآفرینی باید از سر گرفته شود.
مسئولیت این بازآفرینی و سرمشق با چه کسی است؟
همه مسئولیم، اول مدیران شهری مسئول، زیرا نقش مدیران شهری اجرای قوانین شهرسازی و تابعیت از آنها همچنین مشورتخواهی و مشورتپذیری است. نقش بعدی را دانشگاهیان دارند، نقش آنها واقعیکردن آموزشها و رسیدگی به دردهای معماری شهرسازی کشور است.
از دانشگاهیان این سوال را دارم که آیا وقت آن نرسیده که به ضروریات و واجبات شهرسازی کشورمان رسیدگی کنیم و پاسخی برای بحرانهایی که هر چند دوره برای ما اتفاق می افتد، داشته باشیم؟
نقش دانشگاهیان، تربیت معماران و مهندسان است نه ساختمان ساز و بالاخره نقش معماران و شهرسازان یا به قولی افراد حرفهای و متخصصان این است که معماری ایرانی و اسلامی را پاس بداریم، از مدهای زودگذر پرهیز کنیم زیرا در حال حاضر شهرسازی ما تابع مُد است و البته این مُدها تاریخ مصرف دارد.
باید از شهرسازان ومعماران بخوایم مقلد نباشند، خلاق باشند، نسازیم که تخریب کنیم بلکه بسازیم برای سازندگی و ماندگاری. روی صحبتم با مردم و شهروندان است اولاً اینکه شهروند باشیم و به حقوق شهروندی خودمان آگاه باشیم. در حال حاضر به پرمصرفترین و پراسرافترین مردم جهان تبدیل شدیم و آب، غذا، نان و غیره را اسراف میکنیم.
شهرنشین نباشیم بلکه شهروند باشیم و در انتخاب مدیرانمان دقت کنیم چراکه مدیران برای آینده تصمیم میگیرند؛ همچنین باید متخصصان، معماران و شهرسازان را حمایت کنیم.
با توجه به اینکه عمر دوره مدیریت مدیران شهری کوتاه است، میتوانیم یک برنامه پایدار داشته باشیم که با این معضل تغییر مدیریتی تغییر نکند؟
در پاسخ میخواهم یک مثال بزنم؛ تختجمشید را ببینید چند پادشاه آمدند و یک ساختمان ساختند هیچکدام نیز حرف مخالف افراد قبل را نمیزدند. آنها پادشاه بودند نه مدیر! پادشاهانی که بر حرف خود تاکید داشتند باید دید که چه قانونهایی در آن دوران حاکم بوده که ناچار به تبعیت بودند.
در حالی که در زمان حاضر وقتی در یک کوچه سه تا چهار ساختمان ساخته میشود، ساز مخالف میزنند بنابراین فقط مدیر نیست خود شهروندان نیز به شدت تغییر کردند یعنی از لحاظ فرهنگی، ذائقه همگان را تغییر دادهاند.
مشکل دوم عمر کوتاه مدیریتی است؛ همه جای دنیا تقریبا روال همینطور بوده که عمر فعالیت مدیران دایمی نیست، اما به محض اینکه اشتباهی رخ دهد، دانشگاهیان به میدان میآیند، متخصصان و روزنامهها آغاز به نوشتن می کنند.
وقتی یک درخت قطع شود در اکثر شبکههای اجتماعی سروصدا برپا میشود، اما یک ساختمان مبتذل که به عنوان مثال در اصفهان ساخته میشود هیچکس سروصدا نمیکند.
در گذشته شهرسازیها به گونهای بود که ارزشهای قلبی مردم خاطرات جمعی آنها را میدید و به زندگی نگاه سرد و بی روح میکرد و با محیط اطراف خود ارتباط داشت و در نتیجه مردم احساس تعلق خاطر میکردند و خانههایشان، محله خودشان را بخشی از وجود خود میدانستند و احساس بیگانگی نمیکردند، در واقع به محله و کوچه محل زندگی خودشان افتخار میکردند.
حال وظیفه رسانهها این است که ضمن روشنگری، به گردن دانشگاهیان، متخصصان، شورای شهر، شهرداری و مردم مسئولیت بیندازند تا شهر درست ساخته شود. نقش رسانهها نیز این است که یک برنامه آموزش، معماری و شهرسازی باید درست کنند.
در سریالهای تلویزیونی که در رسانه نشان داده میشود، معماریها بسیار نازل است، اما ۶۰ تا ۷۰ میلیون نفر جمعیت پای تلویزیون نشسته و آن را نگاه می کنند و غیرمستقیم تحت الشعاع رسانهها قرار میگیرند، لذا از رسانهها خواهش میکنم که پیغامشان از فرهنگ معماری و شهرسازی کشورمان صحیح و درست باشد.