حاشیه تهران؛ پناه کارگرانِ فراری از خشکسالی
یک دستشویی و حمام برای ۸ خانوار
۱۰۰ هزار تومان برای هر اتاق به صاحب کوره اجاره میدهیم
درآمدمان از جمعآوری ضایعات بود که دیگر آن هم نداریم
آب آشامیدنی و گاز نداریم
۴۰۰ تا ۵۰۰ هزار تومان پول برق میدهیم
اگر نانوایی قبول کند، نان قسطی میگیریم
مجبوریم خانههایمان را با پیک نیک یا المنت گرم کنیم
ماکارونی و سویاهایی که خیرین میدهند را برای پرداخت قبض برق میفروشیم
برای در امان ماندن از سرما، آتش روشن میکنیم
اکثر مردها در تایباد بیکار هستند، برای همین به تهران آمدیم. اینجا باز مردان میتوانند ضایعات جمع کنند و بالاخره کسی هست که به ما کمک کند، اما آنجا کسی برای کمک نیست.
«زهرا» یکی دیگر از زنانی است که به همراه شوهر و فرزندانش از تربت جام به اینجا آمده و در یکی از همین اتاقها ساکن شده است. او دو دختر دارد؛ زهرا در حالی که وارد اتاقش میشود، میگوید: «ما همه از تایباد یا تربت جام به اینجا آمدیم، آنجا کار نبود و اکثر مردها بیکار شدندد، برای همین به تهران آمدیم. اینجا باز مردان میتوانند ضایعات جمع کنند و بالاخره کسی هست که به ما کمک کند، اما آنجا کسی نیست که کمک کند.»
قبل از کرونا در خانههای خاورشهر کارگری میکردم
قبل از کرونا خودم به همراه چند نفر دیگر از زنان اینجا به خانههای خاورشهر میرفتیم و راهپله و خانه تمیز میکردیم یا اگر میخواستند برایشان فرش میشستیم و ساعتی ۱۰ هزار تومان میگرفتیم.
وی ادامه میدهد: «در شهرستان ما بچهها برای مدرسه رفتن مشکل دارند. از وقتی تهران آمدیم، مردانمان ضایعات و آجر جمع میکنند. قبل از کرونا خودم به همراه چند نفر دیگر از زنان اینجا به خانههای خاورشهر میرفتیم و راهپله و خانه تمیز میکردیم یا اگر میخواستند برایشان فرش میشستیم و ساعتی ۱۰ هزار تومان میگرفتیم. باز همان برای ما غنیمت بود و میتوانستیم یک لقمه نان تهیه کنیم، اما از وقتی کرونا آمده، به هر کسی زنگ میزنیم که برای نظافت خانهاش برویم، اجازه نمیدهد و میگویند شما مریض هستید، در حالی که از وقتی کرونا آمده، اینجا حتی یک نفر هم کرونا نگرفته است، اصلا میدانی خانم، خدا این بچهها را حفظ کرده است.در این کرونا، بچههای ما مجبورند زباله جمع کنند و چون آب هم نداریم با همان دستها گاهی اوقات غذا میخورند، اما خداروشکر کسی مریض نشده است.»
نان قسطی میگیریم/ ۵۰۰ هزار تومان پول برق میدهیم
آجرهای نخاله را جمع میکنیم و میفروشیم
«زهرا» میگوید: «از وقتی کرونا آمده از همین زبالههایی که در ته این دره میریزند، ضایعات جمع میکنیم، گاهی اوقات هم کامیونها، نخالههای ساختمانی را میآورند و اینجا خالی میکنند و ما آجر و آهنهایی که به درد میخورد را جمع میکنیم و کنار جاده میفروشیم، گاهی اوقات در طول ماه از این طریق فقط ۴۰ الی ۵۰ هزار تومانی درآمد داریم و درآمد دیگری هم نداریم.»
میگویم اگر خیری نباشد که برایتان این تانکر را پر کند، آب آشامیدنی از کجا میآورید، وی با دستش کمی دورتر را نشان میدهد و پاسخ میدهد: «گالنهای ۲۰ لیتری را میبریم و از قاسمآباد یا محمودآباد آب میخریم، بعد به بیبی مریم اشاره میکند و میگوید: «ما میرویم و آب میخریم و این همه راه پیاده با خودمان میآوریم، اما این پیرزنها چه باید بکنند، بیچارهها خیلی اوقات آب ندارند و ما برایشان میآوریم.»
نان قسطی میگیریم/ ۵۰۰ هزار تومان پول برق میدهیم
بچههایمان مجبورند از تهِ دره ضایعات جمع کنند
از وقتی کرونا شده، بچههای ما که گوشی برای درس خواندن ندارند و مجبورند در کنار ما در ته این دره ضایعات جمع کنند، گاهی اوقات یک الی دو روز در نانوایی کار میکنند تا حداقل بتوانیم یک نان برای خوردن داشته باشیم.
«زهرا» میگوید: «از وقتی کرونا شده، بچههای ما که گوشی برای درس خواندن ندارند و مجبورند در کنار ما در ته این دره ضایعات جمع کنند، گاهی اوقات یک الی دو روز در نانوایی کار میکنند تا حداقل بتوانیم یک نان برای خوردن داشته باشیم. میدانید خانم اقوام ما در شهرستان فکر میکنند ما به تهران آمدهایم و اینجا چه زندگی داریم، آنها نمیدانند که ما اینجا چگونه زندگی میکنیم. ما هم نمیخواهیم آنها بدانند که ما چگونه اینجا زندگی میکنیم چون مسخره میکنند و میگویند، خیریهها به شما نان برای خوردن میدهند.»