برزن نیوز: «تزئینات اخیر معماری ما به دوره گذار یعنی اواخر دوره قاجار و اوایل دوره پهلوی بازمیگردد. در آن دوران معماران سعی کردند خواستههای کارفرمایان خود را ازجمله تجار که اهل رفتوآمد با دیگر کشورها بودهاند، اجرا کنند و به نمایش بگذارند.» این جمله، بخشی از صحبتهای محمدهادی عرفان، مهندس معمار است. وی اولین معماری است که با استفاده از معماری برگرفته از احادیث اسلامی، حال و هوای متفاوتی به فضای خانه خود بخشیده است. با این مدرس دانشگاه، ساعتی را در برخی محلات شهر قدم زدیم و نوع معماری کنونی را و اینکه تا چه اندازه متناسب با نیازهای شهر و شهروندی است، زیر ذرهبین بردیم. در ادامه این گفتوگو را میخوانید.
آفت تبعیت از مد
وقتی ادبیات گفتوگو بین شهروند و مدیریت شهری تبدیل به مالک و شهرداری میشود و شهروند «مالک» خطاب میشود، بهسرعت طرفین گفتوگو بهسمت منافع خود میروند که این تضاد منافع باعث میشود عملا گفتوگویی شکل نگیرد. وقتی شهروند در گفتمان با مدیریت شهری، جای خود را به مالک عرصه میدهد، میآموزد با خلافقوانینساختن، منافع بیشتری از فضا و عرصه عمومی شهر ببرد. این روند بهتدریج در فضای معماری بهگونهای بروز پیدا میکند و درکنار آن رقابت باعث میشود از هر چیزی که هر روز مد شد تبعیت کند؛ مثلا یک روز نمای سیمان سفید، یک روز سنگ، یک روز کنیتکس و… .
هیچ برداشتی از گفتمان شهری نداریم
با یک بافت شهری روبهرو هستیم که هر چند سال با نوعی پوشش مواجه است. به لحاظ نگاه هرمنوتیکی بناهایی که تاریخمحور هستند بهخودیخود تأییدشده هستند؛ چراکه شناسنامه هر دورهای محسوب میشوند، اما در شرایط کنونی، هیچ برداشتی از گفتمان شهری نداریم. نتیجه این تضادِ منافع تبدیل میشود به اینکه سرمایهداران، نیاز خود را به خودنمایی در بناها برآورده میکنند. گاهی این مدل نگاه، مدیریت شهری را متضرر میکند؛ بهعنوان مثال وقتی برجی ساخته میشود مالک از این راه، ثروتی تولید میکند و درقبال آن ثروت، هزینه متناسبی را به مدیریت شهری تزریق نمیکند؛ چراکه مدیریت شهری برخی گزینهها را محاسبه نکرده است.
جای خالی رصدخانه شهری
نبود رصدخانه شهری یکی از مشکلات ماست؛ مکانی که شهر را مثل یک موجود زنده رصد کند، مثل پزشک بالینی که باید نسخه مناسبی برای هر بافت از شهر بنویسد. البته فراموش نکنیم نسخه هر بافتی با بافت دیگر متفاوت است و زیرساختهای همه اینها اجتماعی است و تقریبا هیچگاه کالبدی نیست.
باید از دادههای اجتماعی به زیرساختهای کالبدی و شهری برسیم؛ هربار در حوزه مدیریت شهری از این اتفاق غافل شدهایم، ضررش را دیدهایم. مصداق این موضوع به ٧٠سال قبل بازمیگردد، زمانیکه برخی کشورهای جهان سوم دچار یک برش کالبدی شدند و غافل از این بودند که نیاز مردم چیست. نمونه آن را میتوانید در شهرهای مذهبی مثل مکه، مدینه، کربلا، قم، مشهد و شیراز ببینید. فکر کردند با برشهای کالبدی در بافت میتوانند بافت را زنده کنند، اما این روند دقیقا برعکس عمل کرد. این تفکر باعث شد شاهد مهاجرت افراد محله باشیم. یادمان باشد فضاهای شهری تا زمانی فضای شهری به شمار میآیند که زندگی در آن درجریان باشد؛ درغیراینصورت شهر بیشتر شبیه یک موزه شهری است و گردشگر با بخشی جدی از فضای معماری آشنا نمیشود؛ چون زیستی در آن ادامه پیدا نکرده است. تفکر طرحهای جامع و برنامهریزی شهری، برگرفته از دانش مهندسی عمران است و اساسا کمیتگراست، نه کیفیتگرا. رد پای طرحهای جامع شهری، اولینبار در هلند دیده میشود، ولی این طرح آرامآرام و طی چند دهه بهسمت رویکرد سیستمی، سپس جلب مشارکت اجتماعی و توسعه محلهمحور میرود؛ چون منطقی نیست که برای ۵٠سال آینده، در یک اتاق و پشت درهای بسته تصمیمهای قطعی گرفت. باید سیستم تعریف کرد و آن سیستم درقالب نقشههای فنی، برنامهای برای آینده تعریف کند. در آخرین تحول، طرحهای جامع با رویکرد راهبردی تهیه میشود.بهتر است با تلاش به راهبردهای مشخص برسیم. اولین گام برای تحقق این هدف، آن است که رصدخانه شهری را تأسیس کنیم، اطلاعات شناخت شهر را شبکهای و بهروز و از آنها با نگاه چندتخصصی فراتحلیل کنیم.
استاندارد را باید تولید کرد
تازمانیکه واردکننده استاندارد باشیم، اوضاع به همین منوال است. استانداردها در مقطعی، در کشور دیگری و برای مسئله دیگری تولید میشوند و تا ترجمه میشوند و به دست ما میرسند، در آن کشور مبدأ منقضی شدهاند و عملا به درد ما هم نمیخورند؛ چون مسئله ما نیستند. خوب است جامعه معماری بپذیرد که مبنای معماری، سلیقه نیست.
سهگانه مردم، شهرداری و جامعه معماری
خوب است نگاه عوض شود. در خود کلمه فرهنگسازی، پسوند «ساز» بن مضارع و فعل امر است و درواقع نگاه از بالا به پایین است. مگر مردم بیفرهنگاند؟! قرار است با یک سازوکار سهگانه متشکل از مردم، مدیریت شهری و جامعه تخصصی معماری، سیما و منظر شهر شکل بگیرد. این اتفاق، زمانی میسر میشود که گفتوگویی مناسب بین این ٣ضلع شکل بگیرد. مردم باید بدانند که از جامعه معماری دنبال چه هستند و از مهندسی معماری چه میخواهند و این مهم دست رسانههاست تا به این سؤال پاسخ دهند معماری کجای سبک زندگیشان است.
معنا کنیم
در جامعه معماری ما صدایی واحد وجود ندارد. مردم نمیدانند مثلا درباره عبارت «معماری ایرانیاسلامی» با چه مفهومی از معماری روبهرو هستند؛ باستانی، سنتی، ایرانی، اسلامی، معماری مبتنیبر حدیث یا گونهای دیگر؟
متأسفانه در کشور ما هر معماری با هر سبکی میتواند دست به طراحی بزند و این فرصت، تبدیل به تهدید شده است، یا هر آدمی از هر صنفی میتواند بساز و بفروش شود. این مسئله خیلی تلخ است.
مدیریت شهری از طراحی شهری کمک بخواهد
بهجرئت میتوان گفت یک بافت خوب در شهر شکل نگرفته است، چون تلاش مهندسی در حد خلق یک تکبنای خوب است. خلق یک بافت خوب، کار طراحان شهری است. مدیریت شهری باید از طراحان شهری بخواهد در این موضوع به کمکش بیایند.
بسترسازی برای تولید تدریجی یک بافت دلپذیر و جذاب حداقل ١۵سال زمان میبرد که مدیریت شهری باید در این حوزه طراحان شهری را به کار بگیرد. اگرچه محلههای سرزنده داریم، نمیتوان گفت که معماری سرزندهای را شاهد هستیم.
مردم باید بدانند کیفیت میخرند
در کشوری زندگی میکنیم که جامعه معماری، یک نظام مهندسی مستقل ندارد. در ایران مهندس عمران، مکانیک، معمار، تأسیسات، شهرسازی، ترافیک و نقشهبرداری، همه با هم در نظام مهندسی ساختمانی قرار میگیرند. معماری، مقوله کیفیت فضاست. مردم باید بدانند کیفیت را میخرند. معمار خالق پروژه است و بقیه مهندسان مکمل هستند. ناچار نیستیم در دوگانه سنت و مدرنیته گیر کنیم. باید نیازها را برطرف کنیم، بهعنوان مثال در برخی ایالتهای مالزی برای رنگ نماها از مردم رأی میگیرند؛ این درحالی است که در مشهد، هر پروژهای با هر متریالی طراحی میشود و تقریبا ممنوعیتی در قانون شهری نداریم.
درونگرا بودن در ژن برخی شهرهاست
مشهد از چندصدسال اخیر (دوران شاهعباس) دچار تغییر شده است. در شهر بافت نماشده مرتبی نداریم. درونگرابودن در ژن برخی شهرهاست. قبول کنیم که شهر بهسمت بینمابودن رفته است و از سوی دیگر طی ٢٠،١٠سال اخیر، جنبه بهرخکشیدن، بهعنوان عنصری از ویژگیهای اجتماعی، باعث بروز معماری فخرفروشانه شده است. این معماری در بسیاری مواقع با کیفیت همراه نیست و یک منظره نامناسب و پرهزینه را که با حداقلهای یک شهر همخوانی ندارد، به شهر تحمیل کرده است.
معماری میتواند در حل مسائل فرهنگیاجتماعی و شهری پاسخگو باشد
آمارها نشان میدهد عامل بسیاری از ناهنجاریهای اجتماعی و فرهنگی به خانههای نامتناسب با شرایط واقعی، اجرانشدن صحی حطرحها، درنظرنگرفتن رفتارهای اجتماعی و انسانی در کالبدهای فیزیکی و همچنین نادیدهگرفتن فرهنگ مرتبط است. درصد زیادی از بناها بدون توجهبه دیدگاههای مردم و کیفیت زندگی آنها طراحی میشود که تبعات آن، تغییر در طرح اصلی و رفتار اجتماعی کاربران است؛ اینگونه بناها در اغلب موارد، بهعنوان تکبنا دیده میشوند و با زمینه خود، همگونی ندارند و دید شهری در طراحی آن مطرح نبوده است؛ حال آنکه پروژههای معماری و شهری خوب میتواند بهعنوان آلترناتیوی برای حل معضلات اجتماعی و شهری درنظر گرفته شود.
اما سؤال اساسی این است: آیا مردم دغدغهای برای یافتن معماری خوب دارند؟ و پرسش اساسیتر آنکه: آیا مردم به معماری بهعنوان راهحلی برای رفع مشکلات شهری، اجتماعی و فرهنگی نگاه میکنند و از آن آگاهی دارند؟ معماری دغدغهمند، نیاز به مردم دغدغهمند دارد. هر شهروند باید آگاهی داشته باشد که معماری خوب، حق اوست. بخش شایانتوجهی از این آگاهی باید با آثار معماران دغدغهمند و ازسوی آنها، دراختیار شهروندان قرار گیرد. علاوهبرآن، ایجاد شبکهها و حلقههای اجتماعی با هدف بهکارگیری مسئولیت اجتماعی مردم و ارتقای ذائقه و حساسیت عمومی آنها، همچنین استفاده از ظرفیت استثنایی فارغالتحصیلان و دانشجویان رشته معماری، میتواند راهگشا باشد. در بسیاری از موارد، ناآگاهی مردم از نیازهای واقعی خود درزمینه معماری، پاسخهای اشتباه معماران را دربرابر این نیازها درپی داشته است. یکی از آشکارترین نمودهای این برخورد، رشد قارچگونه ساختمانهای بهاصطلاح «لاکچری» در سطح شهرهاست؛ ساختمانهایی که صرفا دغدغه «لوکس دیدهشدن» را دارند. هرچند چگونگی مجوزگرفتن اینگونه نماها در کمیسیون نما، بحث دیگری
است. توانبخشی آموزشی معماران و افزایش آگاهی آنها بهمنظور تولید معماری مؤثر، راهگشاست. آنها باید دغدغه مسائل شهری را در اولویت قرار دهند و دانش معماری را برای حل مسائل به خدمت بگیرند. معماران باید بتوانند با مردم گفتوگو کنند و با نگاه تخصصی خود، راهحلهایی برای مسائلی همچون عدم توازن شهری و منطقهای ارائه و کیفیت زندگی شهروندان را ارتقا دهند. دراینصورت جامعه نگاه متفاوتی به معماری و معماران خواهد داشت. نگاه به بنای معماری باید همچون نگاه به تکهای از پازل شهر باشد، با درک فضا، بستر و هویت. یک معمار باید بتواند به معماری بهمثابه راهحلی برای مسائل اجتماعی که شهروند معاصر با آن روبهروست و شیوه زندگیاش را متأثر کرده، نگاه کند.
باید بپذیریم هنوز از ظرفیت تخصصی معماری در حل مسائل مختلف شهری، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی به نحو مطلوب استفاده نشده است. این مهم درکنار ارتباط دوسویه معماران و مردم، ضلع سومی را نیز به مشارکت میطلبد و آن تلاش مسئولان دولتی آگاه و دغدغهمند است.
لیلا کشاورز
معمار و طراح شهری