همسرش رودابه هم دست به سینه به چارچوب در خانه تکیه زده است. محمد جعفر کمی آن طرفتر صندوق اتومبیل پیکان زهوار دررفتهاش را بالا زده و همینطور که پوستهای خشک روی جای سوختگی دستش را میکند تعریف میکند که چطور از «مارگون» به اصرار زنش به «مادوان» آمده. مثل …
توضیحات بیشتر »