در دوره بعد از انقلاب صنعتی یعنی اندکی بیش از دو قرن اخیر، تغییر و تحولات شگرفی در شئون مختلف زندگی اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی جوامع شکل گرفته که تحت تاثیر پیشرفتهای فزاینده تکنولوژی و توسعه اقتصادی و اجتماعی بوده است. دو بال بنیادین توسعه را میتوان تعمیم و توسعه «آموزش» و «بهداشت» دانست.
جمعیت و جمعیتشناسی هم از این تغییر و تحولات بینصیب نبوده است. گسترش و تعمیم آموزش و بهداشت منجر به افزایش شتابان و فزاینده احتمال بقای نوزادان و اطفال شد. برای اینکه مقیاسی به خوانندگان بدهم؛ دو قرن پیش از این، از هر هزار نوزاد بیش از ۳۰۰ نوزاد تا یک سالگی و حدود ۵۰۰ نوزاد تا ۵ سالگی فوت میکردند. درحال حاضر بحمدا…. این رقم برای کمتر از یکسالهها در ایران به کمتر از ۲۰ درهزار، در کشورهای پیشرفته صنعتی کمتر از ۱۰ درهزار و در ژاپن و چند کشور دیگر به کمتر از ۵ درهزار نفر رسیدهاست.
وقتی مرگ و میر نوزادان و اطفال با چنین شتابی پائین میآید چنانچه باروری و زاد و ولد در سطح طبیعی قبلی باقی بماند، رشد جمعیت تصاعدی و نهایتاً انفجاری خواهدشد. اتفاقی که در اروپا و کشورهای صنعتی در نیمه دوم قرن ۱۹ میلادی و در کشورهای در حال توسعه در نیمه دوم قرن بیستم افتاد و منجر به جهش تعداد جمعیت دنیا از کمتر از یک میلیارد نفر به بیش از ۷ میلیارد نفر در دو قرن اخیر شد. (البته سهم افزایش جمعیت کشورهای صنعتی در قرن ۱۹ به خاطر اینکه جمعیت پایه کمتری داشتند، بسیار کمتر از افزایش جمعیت کشورهای غیر صنعتی در قرن بیستم بود) شمار جمعیت کشور ما نیز از حدود ۱۰ میلیون نفر در سال ۱۳۰۰ هجری شمسی، به ۸۳ میلیون نفر رسیده و در کمتر از یک قرن حدود ۵ر۸ برابر شده است. درچنین وضعیتی، و البته در بستر توسعه، جوامع و کشورها در سطح خرد (خانواده) و در سطح کلان (دولت)، برای حفظ روند توسعه به محدود کردن سطح زاد و ولد میپردازند تا به مانند قرون و اعصار گذشته به رشد بطئی و متعادلی از جمعیت برسند و عموماً چنین هم شدهاست (مراحل انتقال جمعیتی). در چنین تحولاتی باید مراقب بود که باروری به کمتر از سطح جانشینی، که حدود ۱ر۲ فرزند است، نرسد.
از نظر روند تاریخی، طبعا همواره اصل بر تشویق ازدواج و فرزندآوری بوده و خواهدبود. فقط در مرحله انتقال (گذار) جمعیتی است که جوامع و کشورها برای گریز از رشد تصاعدی و انفجاری جمعیت برای چند دهه ناگزیر از تحدید موالید و نیل به الگو و پارادایم جدیدی از باروری میشوند. در ایران این اتفاق، هرچند از اواسط دهه ۱۳۴۰ شروع شد ولی شتاب نیل به باروری کنترل شده در فاصله اواسط دهه ۱۳۶۰ تا دهه ۱۳۸۰ بودهاست.
نگرانیهای حاصل از رشد انفجاری جمعیت سبب میشود که عموماً کشورهایی که در مرحله انتقال جمعیتی قرار میگیرند، ترمزی که برای گریز از رشد انفجاری جمعیت میگیرند محکم بوده و منجر به نیل باروری به زیر سطح جانشینی شود. در کشور ما هم نرخ باروری کل به اندکی کمتر از سطح جانشینی در دهه ۱۳۸۰ رسید. شایان ذکراست که انجمن جمعیتشناسی ایران اولین سخنرانی ماهانه خود در سال ۱۳۷۹ را در مورد قریبالوقوع بودن رسیدن باروری در ایران به زیر سطح جانشینی اختصاص داده بود اما در آن زمان برای خیلی از مدعیان امروز، باور آن مشکل بود و جدی گرفته نشد. در دهه ۱۳۸۰ میزان باروری کل به زیر سطح جانشینی و رقم ۸ر۱ رسید که رشد منفی اقتصادی و بالا رفتن سن ازدواج از عوامل مؤثر آن بودهاست. براساس گزارشهای مرکز آمار ایران، روند دهه ۱۳۹۰ نشان میدهد که باروری به بالاتر از میانگین ۲ فرزند رسیده و به سطح جانشینی بسیار نزدیک شدهاست.
در یک جمله میتوان گفت در مراحل اولیه توسعه، رشد جمعیت به سبب توسعه بهداشت شتاب میگیرد. در مرحله بعد از گریز از رشد انفجاری جمعیت، بهمنظور حفظ روند و دستاوردهای توسعه، منجر به کاهش باروری و تعدیل رشد جمعیت میشود. پس از آن همان روند تاریخی سیاستهای تشویق باروری استمرار مییابد. همانطور که در ابتدا گفته شد، از نقطهنظر روند تاریخی؛ اصل بر تشویق ازدواج و باروری بوده و خواهدبود. در تعادل جمعیتی قبل از مرحله انتقال جمعیتی، باروری و مرگ و میر هردو بالا و رشد جمعیت بطئی و ناچیز است و در تعادل جمعیتی بعد از انتقال جمعیتی باروری و مرگ و میر هردو پایین و رشد جمعیت بطئی است.
پیامد انتقال باروری از سطح طبیعی به باروری کنترل شده، انتقال ساختار سنی جمعیت از جوانی به سالخوردگی است. در اینجا سالخوردگی جمعیت همانند جوانی جمعیت یک مفهوم آماری است و با مفهوم فردی و بیولوژیک کاملا متفاوت است. هنگامی که بیش از ۱۵ درصد جمعیت در سنین بالای ۶۵ سال قرار بگیرد، اصطلاحاً آن جمعیت را سالخورده میگویند. (متاسفانه در ادبیات عامیانه مفهوم سالخوردگی جمعیت مترادف با پیری مردمان گرفته میشود و همین سوء تفاهم گاه تا سطوح مدیریتی و تصمیمگیری هم سرایت میکند) کشورهای پیشرفته صنعتی از اواسط قرن بیستم یعنی در حدود هفتاد سال است که دارای ساختار سنی سالخورده هستند. بقیه کشورهای دنیا هم در این مسیر قرار گرفته و تا نیمه دوم قرن بیست و یکم تمام کشورها ساختار سنی سالخورده خواهند داشت. هریک از مراحل ساختار سنی جمعیت (جوانی، دوره انتقال و پنجره جمعیتی و در نهایت سالخوردگی) چالشها و مشکلات خاص خود را دارد. مهم این است که در مسیر روندها و تغییر و تحولات جمعیتی، برای چالشهای مربوط به هر مقطع چگونه سیاستگذاری، برنامهریزی و مدیریت صورت میگیرد.
درحال حاضر کشور ما در مرحله انتقال ساختار سنی جمعیت قرار دارد. در این مرحله میزان رشد سالانه گروههای مختلف سنی متفاوت از میزان رشد کل جمعیت است. در مقطع زمانی فعلی، سالمندان کشورمان در گروههای سنیای قرار دارند که رشد انفجاری قبل از دهه ۱۳۷۰ را تجربه میکنند؛ بنابراین، این روند کاملا طبیعی است. مضافاً آنکه افزایش شاخص امید زندگی نیز به نوبه خود میزان رشد سالمندان را تشدید کردهاست. به همین سبب در حالی که میزان رشد سالانه کل جمعیت ۲۴ر۱ درصد است، میزان رشد سالمندان رقمی بیش از ۳ درصد را نشان میدهد. شایان ذکر است که میزان رشد سالانه ۲۴ر۱ درصد، هرچند انفجاری نیست ولی کماکان تصاعدی محسوب میشود و بر خلاف آنچه پارهای افراد نامطلع ترویج میکنند ما نه تنها دچار سقوط جمعیت نشدهایم بلکه کماکان از رشد تصاعدی جمعیت برخورداریم. وقتی میزان رشد سالانه جمعیت به ارقام اعشاری (کمتر از ۱ درصد) برسد به تدریج از رشد تصاعدی فاصله میگیریم. بنابراین مهمترین کار این دوران، توانمندسازی جوانان، کارآفرینی و تسهیل ازدواج است تا در شرایط پایدار جمعیتی قرار گیریم.
*استاد ممتازجمعیت شناسی دانشگاه تهران
چهارشنبه ۱۳ شهریور ۱۳۹۸