تهران شهر ماسکهای متحرک شده است؛ در خیابان، اتوبوس، مترو آدمها با نفسهای بریده و ماسکهای روی صورت از کنار هم میگذرند. بچهها تا وقتی که باد و باران بیاید هر سال در این وقت سال، دستکم دو، سه روزی را اسیر خانهها میشوند، چون گاهی مدرسه نرفتن از مدرسه رفتن آسیب کمتری میزند. نمایشنامه تکراریِ پر از چشمهای سرخ و گلوهای خشدار و سرهای پر درد و معدههای آماده به هم پیچیدن، نیمه دوم پاییز و اوایل زمستان هر سال به روی صحنه تهران میرود. دیگر کمتر مسوول مرتبط با حوزه آلودگی هوا ست که موضوع حمل و نقل عمومی و کیفیت بنزین و تعداد خودروهای شخصی و بلندمرتبهسازیهای شهر را در مصاحبهها و نشستهای خبریاش به میان نکشیده باشد. حلقههای به هم پیوستهای که در چهار دهه گذشته محکمتر و محکمتر به هم چسبیدهاند. مسعود تجریشی، معاون محیط زیست انسانی سازمان حفاظت محیط زیست لیست مفصلی دارد از همه کارهایی که انجام شده و همه کارهایی که هنوز نیمهتمام روی زمین ماندهاند. «ما ۱۶ دستگاه جدی و ۶۴ مصوبه از سال ۹۲ و ۹۳ در حوزه آلودگی هوا داشتهایم. مصوبهها هم اتفاقا مصوبههای خوبی هستند. قسمت اعظم این مصوبات که روی موضوع سوخت با کیفیت بود واقعا به اجرا گذاشتیم، اما موضوع مهم دیگر در مورد خودروسازی است. ما باید خودروهای قدیمی را از رده خارج کنیم، چون مثلا یک موتور فرسوده به اندازه ۱۰ پیکان آلودگی ایجاد میکند و یک پیکان به اندازه ۶ خودروی جدید تولید آلایندگی دارد و خودروهای جدید ما هم تقریبا دو برابر خودروهای جدید در دیگر نقاط دنیا ایجاد آلودگی میکنند.» تجریشی در گفتوگویش چند باری روی موضوع خودروسازان و لزوم رها شدن از خودروها و موتورهای آلوده اشاره میکند؛ موضوعی که به نظر او مهمتر از کیفیت سوخت است. او میگوید اگر موضوع سوخت با رسیدگی به وضعیت خودروها و موتورها همراه شود واقعا تاثیرگذار خواهد بود و البته تاکید دارد که در بستر «شرایط عادی» میتوان انتظار نتیجه داشت، شرایط تهران با توجه به فصل و هوا در حال حاضر عادی نیست: «در شرایط کنونی، وضعیت عادی نیست، چون یک جبهه فشار بر فراز کل کشور قرار دارد که معمولا از ۱۰ آذر تا اواخر دیماه همیشه وجود داشته است، مطالعات من در ۱۵ سال گذشته نشان میدهد که گاهی زودتر و گاهی دیرتر این جبهه همیشه در همین ایام به هر حال حضور دارد و معمولا این قابلیت را دارد که بین یک هفته تا ۱۰ روز بماند.» و این ماندگاری هوای پرفشار بیشتر از تاب و تحمل شهری مثل تهران است: «ظرفیت شهری مانند تهران برای تحمل این وضعیت تقریبا سه، چهار روز است، تعداد ماشینها، خانهها و کوههای شمال و شرق شهر و همینطور آلایندگیهایی که از سمت غرب و از سوی کرج به سمت تهران میآیند باعث میشود شهر در موقعیتی باشد که حداکثر تا سه، چهار روز بتواند به نوعی این هوا را تخلیه کند. این وضعیت حداقل در ۴۵ سال گذشته وجود داشته است، یعنی شما روزنامههای ۴۵ سال پیش را نگاه کنید، میبینید که همین حرفهایی که الان داریم میزنیم را میزدند فقط آن موقع مثلا مشکلشان با گازکربنیک بوده و الان مسائل متفاوتی مثل ذرات معلق در زمستان و نکته بعد اینکه ۴۵ سال پیش تعداد ماشینها کمتر بوده و حالا بیشتر است و تعداد تکسرنشینهایمان بسیار زیاد.». اما در شرایط عادی چطور؟ مشکل این است که در شرایط عادی کمتر پیش میآید که موضوع آلودگی هوا در اولویت کاری سیاستگذاران قرار بگیرد و وقتی هم که نوبت به آن میرسد هنوز کسانی هستند که تن به راهکارها نمیدهند: «حرف این است اگر بخواهیم روی موضوعی سرمایهگذاری کنیم، مطالعات انجام شدهاند و راهکارها مشخص است. به لحاظ سیاستگذاری شهرداری حتما باید به سمت مهیا کردن وسایل حمل و نقل عمومی و تکمیل خط مترو برود. اتوبوسها باید گازسوز شوند و از گازوییل استفاده نکنند و تاکسیها باید به سمت گازی شدن بروند و قدیمیهایشان از رده خارج شوند. ما حساب کردیم و دیدیم تا آخر امسال در کل کشور ۲۰۰ هزار تاکسی فرسوده داریم. این خیلی عدد بالایی است. برای همین مثلا برای شهر تهران از اردیبهشت به دولت درخواست دادیم که ۲۰ درصد تاکسیها را تبدیل به تاکسی هیبریدی کنید که البته، چون هنوز اردیبهشت بود و متاسفانه ما تا وقتی به بحران نرسیم فکرش را نمیکنیم به سرعت پیش نرفت، اما خودروسازان داخلی حتی زیر بار این هم نرفتند.» یکی از راهکارهایی که برای حل موضوع خودروهای فرسوده در نظر گرفته شده است، ارایه تسهیلات برای تعویض تاکسیهای فرسوده است، هرچند نمیتوان نادیده گرفت که زور فشار اقتصادی به تسهیلات در نظر گرفته شده میچربد: «اگر نگاه کنید میبینید برای تاکسیهای جدید بسته خوبی تعریف شده مثلا ۴ درصد کارمزد میگیرند تا ۵۰ میلیون تومان را وام میدهند و شخص باید حدود ۲۰ میلیون تومان هم با خودش بیاورد، اما موضوع این است که شخص برای همان ۲۰ میلیون تومان هم دچار مشکل میشود.»، اما چارهای نیست، تجریشی میگوید این باور هم در شهروندان و هم در مسوولان باید ایجاد شود که بدون کنار هم قرار گرفتن نمیتوان گرهای از مشکل آلودگی هوا گشود: «مردم واقعا باید به این باور برسند که تکسرنشینی و رفتوآمدهای بدون دلیل بخشی از این مشکل است. تجربههای موفق دنیا هم نشان میدهد که مشارکت مردم، سوخت و گسترش حمل و نقل عمومی در کنار هم جواب میدهند. اما حالا فقط کافی است فردا بخواهید سوار اتوبوس شوید، بعد میبینید چه تراکم جمعیتی آنجا وجود دارد. الان تعداد اتوبوسهای ما برای شهر تهران واقعا کم است و این تعداد نهتنها افزایش نداشته بلکه کاهش هم پیدا کرده است. برای همین خود شورای شهر باید بودجه حملونقل عمومی بستهای تعریف کند؛ بروند از صندوق وام بگیرند، تامین منابع مالی کنند، بلاخره یک کاری بکنند، چون اینکه اتوبوس ۲ میلیارد تومان است و پول هم نداریم پس اتوبوس هم نداریم که قابل قبول نیست، چون موضوع سلامت مردم مطرح است، روی سلامت و روان کودکان اثر میگذارد و به لحاظ اقتصادی هم این تعطیلات صدمه سنگینی وارد میکنند.» تهران زیر بارهای فراوان «چطور انتظار داریم ظرف ۴۵ سال اتفاق خاصی بیفتد؟» تجریشی پاسخ این سوال را خودش میدهد. هرچند که شاید نزدیک به نیم قرن فرصتی طولانی به نظر بیاید برای رفع مشکلات مربوط به آلودگی هوای تهران، اما در عمل شکل دادن شهرکها و اجتماعات صنعتی و اقتصادی و مسکونی و از میان بردن پوشش گیاهی اطراف پایتخت راه را بر حل این مشکل میبندد: «نمیگویم دولت، بلکه میگویم دولتها و قوه مقننه بارگذاریها روی شهر را افزایش میدهند. به عنوان مثال مصوبهای قدیمی داریم که همزمان از سوی دولت و مجلس به جریان افتاد برای ساخت آن شهرک نزدیک به فرودگاه امام. در آن شهرک ۱۷۴ هزار نفر بارگذاری جدید برای شهر تهران ایجاد کردند و میزان ترددی که انجام شد به ۷۰ هزار ماشین، بهخصوص ماشین سنگین رسید. مورد دوم فرودگاه پیام در منطقه ویژه اقتصادی در استان البرز است که از سال ۱۳۷۰ مصوبه دولت را دارد و قرار است بالای ۱۱۲ هزار آدم جدید آنجا مستقر شوند. وقتی دولتها و مجلسهای مختلف این بارگذاریهای گسترده را به شهری مثل تهران یا منطقه البرز تحمیل کردهاند چطور انتظار داریم طی ۴۵ سال اتفاق خاصی بیفتد؟ چون تمام فعالیتهای مربوط به مبارزه با آلودگی را هم که انجام دهید باز این بارگذاریهایی که برای تهران و محدوده شهر تهران دارد انجام میشود فراتر از تحمل این مجموعه است.» تهران هرقدر هم بزرگ باشد و قابلیت تجاری و صنعتی داشته باشد باز هم در برابر وسعت و جمعیت یک کشور توان مشخصی دارد؛ توانی که در برنامهریزیها و سیاستگذاریها اغلب از نظر دور میماند و نتیجه این میشود که هم کمر شهر زیر این فشار خم میشود و هم آدمهایی که شأن و کیفیت زندگیشان در این شهر و اطراف آن نادیده گرفته میشود: «شما ۲۵ درصد از جمعیت کل کشور را در یک منطقه بسیار محدود مستقر کردهاید، ۷۰ درصد اقتصاد و صنعت و تجارت کشور را در این محدوده مستقر کردهاید، خب معلوم است که این محدوده دیگر ظرفیت بارگذاری جدید را ندارد، با این تمرکز در محدودیت محدود حتی اگر تمام آن کارهایی را هم گفتم انجام دهیم باز هم بعید است این شهر شهری برای زندگی شود. شهر زندگی یک تعریفی دارد و آن هم فقط محدود به هوا نیست، بحث تردد مردم مطرح است، بحث صدا و آب سالم هست و نمیتوانید با این همه بارگذاری انتظار داشته باشید در زندگی و حفظ شأن انسانها هم اتفاق خاصی نیفتد.» هشدار اصلی او البته بازمیگردد به ایجاد کانونهای گرد و غباری که حاصل ساخت وسازها هستند و از میان بردن آنچه طبیعت خلق کرده بود: «سطح آب سفرههای زیرزمینی شدیدا کاهش پیدا کرده. هفته اول مهر اگر یادتان باشد یک هفته هوا آلوده شد، منشأ آنها را که دنبال کردیم یکی ساختوسازهای منطقه ۲۲ بود، چون حتی ریختن شن و ماسه برای شروع ساخت هم یک آدابی دارد و باید دورش پوشانده شود، یک منشا دیگر هم منطقه کرج به سمت شهریار بود که قبلا پوشش گیاهی داشت و با توجه به توسعه دو شهر کرج و تهران این پوشش گیاهی از میان رفته و منطقه تبدیل به منبعی برای تولید گرد و خاک شده است. حالا اگر فشار بر منابع آبی را بیشتر کنیم و آن منطقه خشکتر شود این پتانسیل را دارد که ۶ ماه در سال گرد و خاک را به سمت تهران بفرستد. یعنی ظرفیت اکولوژیک که در موردش صحبت میکنیم دارد اثرات خودش را نشان میدهد، ما فکر میکنیم میتوانیم با طبیعت با قلدری رفتار کنیم و به جای اینکه با طبیعت زندگی کنیم میخواهیم بر آن غلبه کنیم و مطمئنا طبیعت خسارتهایی که خودمان هم نمیتوانیم تصور کنیم را به ما برمیگرداند.»
اعتماد