دبیرستانی که بودم، یک همکلاسی داشتم از خانواده فرهنگی، پدرش معمار بود و مادرش هم معلم. جز معدود خانوادههایی بودن که آن زمان کامپیوتر خانگی داشتند. هر وقت بچههای کلاس دور هم جمع میشدیم، این دوست ما همیشه با افتخار از پدرش میگفت و از شغلش حرف می زد. میگفت …
توضیحات بیشتر »