در راه بازگشت از شورا به خانه در مترو به بازارگرمی دستفروشان نگاه میکردم. از خستگی و درد چشمهایم را بستم. ریخت و پوششمان، کسب و کارهایمان، خورد و خوراکمان، گپ و گفتهایمان، ساز و آوازمان، دور و نزدیکشدنهایمان، نوشتن و خواندنهایمان… روز و روزگار گذراندنمان به کجا رسیده؟ روند بنجل شدن و بنجل کردن در همه جا در همه زمینهها از آموزش تا بازرگانی را میبینیم؟ درمییابیم؟ چرا و چگونه به اینجا رسیدیم؟ چانهزنیهای مردم بخشی از تعاملها و رفتارهای روزمرهمان را بازنمایی میکند. چانهزنی هایی که در سازمانهای اداری- دولتی میان کارکنان، میان مردم و سازمان یا کارکنان رخ میدهد. بر سر چه چانه میزنیم؟ فروش چند کالا بیشتر، ارائه چند خدمت گرانتر، گرفتن پستی بالاتر؟ حال آنکه اینها ابزار و نردبان هستند، پرسش بنیادی این است آسمان ما، مردم ایران، مردم تهران، کجاست که این نردبان را برای دیدن و رسیدن به آن بهکار ببریم.
برنامههای توسعه باید چشماندازی از آن آسمانی که میتوان رسید را نمایان کنند و برنامههای شخصی مردم چشماندازشان در زندگی خصوصی، کار یا خانوادهشان را روشن کند. جنگ، فشار خارجی، تحریمهای خرد و کلان و گوناگون جهانی، کژکاریهای مدیریتی و ناپایداریهای اقتصادی ناشی از آنها برنامههای شخصی مردم و برنامههای توسعه کشور و شهر را دچار دستانداز کردهاند. ولی آنچه مسأله اصلی است نداشتن تصویر روشن و مشترک مردم و مسئولان در چشمانداز این برنامههاست. برنامههای توسعه اسنادی اداری، بوروکراتیک و دور از زبان مردم هستند و در بهترین وضعیت، مدیران و کارشناسان از آنها آگاه هستند. در حالی که چشمانداز روندهای ملی یا محلی- شهری باید افق مشترک و پیشروی همگان باشد.
تبدیل سندهای رسمی پیچیده بودجه یا برنامه توسعه به شکلهای ساده و زودانتقال یکی از راههای آگاه کردن مردم و همراهی مشترک برای طراحی و رسیدن به چشمانداز ملی، منطقهای، شهری- روستایی و محلهای است.
از سوی دیگر کمک میکند نظارت و پایش مردم و نهادهای مدنی امکانپذیر شود. مردمی که ندانند سهم هرکار چقدر، چرا و چگونه تنظیم شده، ناتوان از نظارت و بازخواست خواهند ماند. مردم بیچشمانداز را میتوان گیج و سرگردان کرد، جامعه بیچشمانداز آسانتر ناامید میشود و شهر بیچشمانداز زودتر در دره، فرسوده میشود و سرمایهگذاری اجتماعی کنشگران و منتخبانش رو به زوال میگذارد. جامعه بیسهم، بیاطلاع از چشمانداز توسعه خانه همسایهاش ویران میشود، همه جنبههای زندگی اش دچار بنجلزدگی سیستماتیک میشود، دچار سرخوردگی میشود ولی نمیداند چگونه راه بجوید. تدوین و تصویب برنامه سوم توسعه شهر تهران به سرانجام رسید. اگر بهبود و تغییری ممکن باشد از راه بازنمایی چشمانداز و همپیمان شدن با مردم است. سومین برنامه توسعه تهران و سند برنامه ششم توسعه استان اجتماعیتر هستند مردم را آگاه تر می کند.