اینکه اهمیت تولید بیشتر است یا مصرف یا کدام بر دیگری برتری دارد؛ همواره برای من مورد سؤال بودهاست؟! در بیانی ساده این دو در چرخهای قراردارند که هر یک لازمه وجودی دیگری میباشد. اما فراتر از تئوری و نظریهپردازی، جریان این وابستگی و اشتیاق شهرها برای بروز و ظهور خود از طریق تمایل به تولیدگری است که نمایان میشود. تولیدِ نرمافزاری و سختافزاری که گاه در چرخهای درست قرار گرفتهاست و گاه در سیستمی معیوب. یکی از نتایج آن قرارگیری شهر در رقابتی کاذب بهمنظور جذب سرمایه و بودجه از نهادهای بالادستی است. چنین رقابتی تا بدانجا ادامه مییابد که شهر آنچه را تولید میکند که گاهی حتا نیاز خود و آدمهایش نیست. اینجاست که تولید بر مصرف و احساس نیاز انسانها ارجح گردیده؛ به نوعی دستکاری چرخه مطلوب شهر است که گاه با بیدرایتی ما انسانها روبرو میشود.
شهرها دست به تولیداتی میزنند که به کار هیچکس نمیآید؛ اما این مردمان شهر هستند که استفاده یا بیاستفاده ماندنِ تولیدات را تعیین میکنند… .
اینکه اهمیت تولید بیشتر است یا مصرف یا کدام بر دیگری برتری دارد؛ همواره برای من مورد سؤال بودهاست؟! در بیانی ساده این دو در چرخهای قراردارند که هر یک لازمه وجودی دیگری میباشد. اما فراتر از تئوری و نظریهپردازی، جریان این وابستگی و اشتیاق شهرها برای بروز و ظهور خود از طریق تمایل به تولیدگری است که نمایان میشود. تولیدِ نرمافزاری و سختافزاری که گاه در چرخهای درست قرار گرفتهاست و گاه در سیستمی معیوب. یکی از نتایج آن قرارگیری شهر در رقابتی کاذب بهمنظور جذب سرمایه و بودجه از نهادهای بالادستی است. چنین رقابتی تا بدانجا ادامه مییابد که شهر آنچه را تولید میکند که گاهی حتا نیاز خود و آدمهایش نیست. اینجاست که تولید بر مصرف و احساس نیاز انسانها ارجح گردیده؛ به نوعی دستکاری چرخه مطلوب شهر است که گاه با بیدرایتی ما انسانها روبرو میشود.
در بعد از ظهری که به سه راهی عطار رفتم، مردمانی را دیدم که از پل میگذرند و به آنطرف خیابان میروند. نوجوانان و جوانانی را دیدم که روی پل قدم میزنند و خانوادهای که دستهجمعی بر روی پل مشغول سلفیگرفتن از خود بودند و حتا مرا به قرارگرفتن در آن کادر دعوت کردند. آنچه که در ظاهر کاربردی برای شهر نداشتهاست را مردم به آن کاربرد و استفاده بخشیدهاند. حرف از همافزایی نیروهایی است که در این شهر عجیب خود را بهرخ میکشانند. این مشاهده و تجربه از شهر در کنار سایر تجربیاتم در شاهینشهر یک چیز را به من فهماند و آن این است که این شهر و مردمانش پذیرای مدرن شدن هستند و آنچه که رنگ و بویی از زندگی مدرن را با خود بههمراه داشتهباشد، با آغوش باز میپذیرند. گریبان این شهر را تناقضهایی فراگرفته که به حال و هوای مدرن آن برمیگردد. شهر سرشار از تمام سخت و استوارهایی است که در این شهر ریشه دوانده؛ اما آیا باید نشست و دید که تمامشان دود میشود و به هوا میرود یا نه؟!