شنبه , ۶ مرداد ۱۴۰۳ - ۱۲:۳۰ بعد از ظهر
  • کد خبر 20966
  • گردشگری ادبی در ایران: بازدید از مکان های مرتبط با شعر و ادبیات
    گردشگری‌ادبی در ایران؛ شاید وقتی دیگر!

    گردشگری ادبی در ایران: بازدید از مکان های مرتبط با شعر و ادبیات

    گردشگری ادبی چیست؟

    ادبیات و شعر میراث یک ملت برای نسل آینده است؛ میراثی که داستان ها و سرگذشت های بسیاری را در بطن خود داشته و چون گنجی گرانبها، از آنان حفاظت می کند تا بی کم و کاست به دست آیندگان برسد و آنان با مطالعه و درک این میراث بتوانند در زندگی پیشرفت کرده و خطاهای گذشتگان را کمتر تکرار نکنند. گرایش به ادبیات و شعر در جوامع مختلف تا حدودی کم رنگ شده که شاید به خاطر زندگی ماشینی و وجود دغدغه های متعدد باشد. اینجاست که گردشگری به کمک ادبیات می شتابد و با ایجاد شاخه ای به اسم گردشگری ادبی سعی می کند تا شعر و ادبیات را از گوشه گیری و به فراموشی سپرده شدن نجات دهد و جوانان و نوجوانان را هر چه بیشتر متوجه اهمیت ادبیات و فرهنگ کند.

    گردشگری ادبی می تواند شامل بازدید از محل تولد و مرگ شعرا و نویسندگان، موزه های مرتبط با ادبیات و شعر و حتی پیمودن مسیرهایی با محتواهای ادبی باشد. این شاخه از گردشگری در کنار اینکه توجه ها را هر چه بیشتر به آثار ادبی جلب می کند، سبب رونق صنعت گردشگری منطقه شده و به نوعی به اقتصاد هم کمک خواهد کرد.

    جاذبه های مرتبط با ادبیات و شعر در ایران

    آرامگاه حافظ شیرازی

    آرامگاه حافظ را کمی پایین تر از دروازه قرآن می توانید پیدا کنید. حافظیه شیراز ناحیه ای آکنده از اشعار خواجه و عطر گل هایی بی مثال است. درباره سال دقیق ولادت حافظ در بین مورخان تفاوت نظرهای بسیاری دیده می شود. دکتر غنی سال ولادت حافظ را ۷۱۷ میداند و در این بین، دکتر ذبیح الله صفا ولادت ترجمان الاسرار را در ۷۲۷ بیان کرده است. در مقابل هم عده ای دیگر از اندیشمندان مانند علامه دهخدا طبق بخش هایی از دیوان حافظ، ولادت او را قبل از این ها مثلا سال ۷۱۰ میداند. همچنین، سال وفات این مرد بزرگ را بسیاری از ادیبان معاصر با او مانند فصیح خوافی و جامی به طور قطع سال ۷۲۹ هجری قمری بیان کرده اند.

    پس از مرگ حافظ، جسم او را در باغ مصلی و زیر سایه سرو به خاک سپردند و حافظه شیراز شکل گرفت. بعد از گذشت ۶۵ سال از وفات حافظ، شمس الدین محمد یغمایی روی آرامگاه وی یک بنای گنبدی را ایجاد کرده و یک حوض بزرگ و سرشار از آب رکن آباد را قرار داد. در زمان سلطنت شاه عباس و اوایل قرن ۱۱ هجری بود که آرامگاه حافظ بازسازی شد. اصولی ترین تغییرات بر آرامگاه حافظ هم در عصر کریمخان زند صورت گرفت که یک ساختمان دیدنی بر روی حافظیه بنا شد.

    معماری این ساختمان به شیوه بناهای زمان زندیه است؛ یک تالار با ۴ ستون سنگی که چپ و راست آن دو اتاق قرار گرفته بود و از شمال و جنوب به فضاهای باز می رسید. خود حافظیه در این ساختمان و در قسمت های شمالی جای داشته و در قسمت جنوب آن هم یک باغ بزرگ و دلباز قرار دارد. چهار ستونی که در ساختمان قرار داشته، با ۵ متر ارتفاع هنوز پایدار هستند و با همه رنگ باختگی هایشان باز هم زیبایی هایشان نمایان است. سنگ قبر مرمرین هم به لطف کریمخان زند بر روی آرامگاه جای گرفت. در سال ۱۳۱۰، استاندار فارس سروسامانی به نارنجستان و حیاط جنوبی آرامگاه داد و خیابانی مقابل آرامگاه حافظ احداث گشت که نام آن را خرابات گذاشت و مردم امروزه آن را گلستان می نامند.

    آرامگاه حافظ با وسعت ۲۰ هزار متر مربعی و چهار در که در جنوبی ورودی اصلی آن هست، دارای دو جزو شمالی و جنوبی بوده که این دو صحن با یک مجموعه پلکانی از هم جدا می شوند. حیاط جنوبی هم حدود ۱۸ پله از خود حافظه پایین تر جای دارد. در میانه این صحن، یک باغچه بلوار مانند چهار متری دیده شده که در آن چمن و ریحان کاشته اند. در دو طرف بلوار هم راهروهایی با عرض چهار متر قرار دارند که برای رفت و آمد بازدید کنندگان ساخته شده اند.

    در اطراف راهروها، باغچه هایی با سرو و کاج قرار دارند که وسط هر دو باغچه یک حوض دیده می شود. در اطراف این باغچه ها نیز راهروهایی چهار متری برای رفت و آمد و همچنین آرامش بازدید کنندگان دیده می شوند. در قسمت شرقی و غربی این آرامگاه، شاهد باغ های نارنج خواهید بود که همیشه سبز و خرمند و در فصل بهار رایحه آنان فضای آرامگاه را معطر و سرزنده می کند. تالار حافظیه همانطور که گفته شد، از آن بناهای ایجاد شده در زمان زندیه بوده که ابتدا در وسط آن یک تالار با چهار ستون و چهار اتاق قرار داشت ولی در تعمیرهای اخیر آن اتاق ها برداشته شده و این تالار با بیست ستون سنگی به بلندی پنج متر تلفیقی از معماری هخامنشیان و زندیه را به نمایش می گذارد.

    حیاط شمالی در زمان های قدیم یک قبرستان عمومی بود که وسط آن قبر خود لسان الغیب قرار داشت و نزدیک به یک متر از زمین بلندتر بود. در قسمت های جنوبی صحن آرامگاه حافظ نیز دو حوض بزرگ وجود دارد. اطراف این محوطه نیز باغچه هایی با درختان کاج، سرو، نارنج و زمین چمن کاری شده دیده می شوند. آندره گدار از آن شرقی های اهل تاریخ و تمدن بود که به هنر و تاریخ ایران علاقه بسیاری داشت. گدار به مدت ۳۲ سال در ایران اقامت داشت و در این زمان از اکثر آثار باستانی ایران بازدید کرده و برای مرمت و حفاظت، لیستی از آنها را تشکیل داد. ساخت حافظیه شیراز به شکل امروزی هم از کارهای تاثیرگذار او بوده که برگرفته از معماری ایرانی هست.

    آرامگاه سعدی

    آرامگاه سعدی یکی از جاذبه های تماشایی شهر شیراز به شمار می رود. سعدی را همه دنیا می شناسند و به همین خاطر، افراد زیادی در طول سال برای دیدن مقبره این شاعر عالی رتبه به ایران سفر می کنند و خود را به شیراز می رسانند. شرف الدین مصلح شیرازی که به سعدی شیرازی معروف است، نویسنده و شاعری کشور بوده که در قرن هفتم هجری قمری می زیست. اگر به برخی مراجع تاریخی معتبر رجوع کنیم، می بینیم که تاریخ تولد این شاعر در سال ۵۸۵ هجری قمری و در برخی مراجع دیگر ۶۰۶ هجری قمری ذکر شده است. در مورد تاریخ وفات سعدی هم سال ۶۹۱ هجری قمری در بسیاری از این مراجع ثبت گشت. سعدی در خانواده ای که همگی از علمای دینی بودند، چشم به جهان گشود.

    سعدی که متولد شیراز است، در زمان کودکی پدرش را از دست داد و با مادر خود که اهل کازرون بود، زندگی میکرد. مکتب را پشت سر گذاشت و مقدمه های علم و دانش را فرا گرفت و در نوجوانی علاقمند به دانش دین شد. شرایط آشفته ایران در اواخر سلطنت محمد خوارزمشاه که با حمله غیاث الدین خوارزمشاه به شیراز همراه بود، باعث شد تا سعدی جهانگردی خود را در ۱۱۲۶ میلادی شروع کند. او به هندوستان، حبشه، مصر سفر کرد و سی سال سفرهای او طول کشید. بعدها، او برخی از حکایت های دوران سفرش را در کتاب بوستان و گلستان خود نقل کرد.

    سعدی در مدرسه نظامیه در بغداد درس خواند و در آنجا کار میکرد و به واسطه آن کار حقوق و دستمزد دریافت می نمود. از نوشته های سعدی متوجه می شویم که در سفرهایش رنج زیادی کشیده است. از آثار سعدی شیرازی میتوان به گلستان که به صورت نثر و متن به رشته تحریر درآمده، اشاره کرد. کتاب بوستان سعدی نیز سرشار از ذوق و احساس و عشق و محبت هست. وزیر معروف آباقاخان یا همان خواجه شمس الدین محمد صاحب دیوانی در قرن هفتم تصمیم گرفت برای اولین بار در بالای قبر سعدی آرامگاهی بسازد که بعدها یعقوب ذوالقدر، کسی که بر فارس فرمانروایی میکرد، دستور داد تا این مقبره را نابود سازند. سالیان سال بعد و در ۱۱۸۷ هجری قمری، کریم خان زند دستور داد تا بر روی قبر سعدی مقبره ای باشکوه بسازند که دو طبقه داشت.

    در طبقه پایین این مقبره یک راهرو وجود داشت که در آنجا پله های طبقه دوم آغاز میشد و بعدها فتحعلی خان زند در دوره قاجار یعنی سال ۱۳۰۱ هجری قمری، دستور بازسازی آن را داد و چند سال بعد از او هم حبیب الله قوام الملک خان دستور داده تا بخش هایی از سعدیه را تعمیر و بازسازی کنند. محسن فروعی طراحی معماری سعدیه را در سال ۱۳۳۰ تمام کرد و به همراه علی اکبر صادق طرح آن را از معماری اصیل و سنتی ایرانی الهام گرفت. محسن فروغی از جمله معمارهایی بود که گذشته ایران برایش مهم بوده و علاوه بر آن، در طرح های خود از معماری اصیل ایرانی الهام می گرفت.

    معماری سعدیه از یک راهروی بسیار باریک کشیده و ایوان هایی بلند که دارای ستون بوده، ساخته شده و بیشتر حرف L در زبان انگلیسی را به نمایش می گذارد. مقبره ای که کریم خان زند برای سعدی ساخت تا سال ۱۳۲۷ هجری قمری برپا بود. در سال بعد یعنی در سال ۱۳۲۹، انجمن آثار ملی کشور و علی اصغر حکمت ساختمان جدیدی را جایگزین آن بنای قبلی کردند و مراسم افتتاحیه هم به طور رسمی در اردیبهشت سال ۱۳۳۱ برگزار شد.

    آرایش هشت ضلعی معماری سعدیه که سنگ قبر در میانه آن قرار گرفته و سقف آن هم با کاشی هایی به رنگ فیروزه ای زیبا زینت داده شده، بسیار دیدنی هست. هفت عدد کتیبه در هفت ضلع این بنا قرار دارد که روی آن قسمت ها و بخش هایی از قصاید و بدایع و گلستان و بوستان نگاشته شد. کتیبه دیگری از علی اصغر حکمت هم در سعدیه موجود است که بر روی قبر قرار داده شد. از دیگر جذابیت ها و زیبایی های معماری سعدیه، حوض ماهی آن است که در سمت چپ بنا واقع شده و این حوض ۳۰.۲۵ متر مربع زیر بنا دارد و به واسطه ۲۸ عدد پله به صحن آرامگاه متصل می شود.

    روایاتی از گذشته گویای این مطلب است که سعدی برای خود حوضچه ای ساخته بود از جنس مرمر که درون آن آب جاری بود. از اعتقادات و عقاید مردم گذشته شیراز، نشستن در آب این حوضچه ها مخصوصا در شب های چهارشنبه سوری بود و مردم آبی را که در این حوضچه ها جاری بود و از قناتی در دوردست تامین میشد، بسیار با ارزش و حتی مقدس می دانستند. در داخل این حوض ماهی هم کاشی هایی استفاده شده که به سبک دوره سلجوقی باز می گردد و در سال ۱۳۷۲ استاد کاشیکار آن را طراحی کرد.

    از دیگر ویژگی های این حوض ماهی، قرارگیری یک نورگیر بر قسمت بالایی حوض بوده که دارای آرایش هشت ضلعی هست و در اطراف دو نورگیر دیگر وجود داشته که شکلی چهار ضلعی دارند. در کناره های حوض ماهی هم ۲ بنای ساخته شده از آجر وجود داشته که بخش اداری و دفتر این مجموعه به حساب می آید. همچنین، کتابخانه عمومی سعدیه هم در نزدیکی آرامگاه واقع شده و در زیر زمین معماری سعدیه اتاقی است کاشی کاری شده که به عنوان چایخانه سنتی از آن استفاده می شود.

    کتیبه ای که مشخص است در گذشته به سردر آرامگاه متصل بوده هم در درون آرامگاه قرار دارد. این کتیبه که شواهد امر حاکی از آن است که به دوران کریم خان زند مربوط بوده، بعضی از قطعات آن در یک رویداد شکسته شده و امروزه در داخل سعدیه محافظت می شود. این قطعه به خاطر تغییر آسفالت آن منطقه و خاکبرداری از دل خاک بیرون آورده شد و اشعاری بر روی آن از این شاعر نوشته شده است.

    خانه و آرامگاه نیما یوشیج

    در روستای یوش، خانه ای دیدنی و بی مثال بوده که پیشینه تاریخی آن به عهد قاجار می رسد. این خانه که به خانه نیما مشهور است، در محله لالوی یوش بوده و دارای تعداد بالایی اتاق و شاه نشین است. همچنین، این خانه دیدنی سه در ورودی هم دارد. قابل ذکر است بگوییم که ناظم الایاله در سال ۱۱۷۱ این خانه را احداث کرد. در مورد سبک معماری این خانه و ویژگی های ظاهریش باید بگوییم که خانه نیما تقریبا با تمامی خانه هایی که در این روستا وجود داشته، تفاوت های بسیار زیادی دارد. شما می توانید در این خانه انواع گچ کاری و آجرکاری ها را مشاهده کنید که بسیار زیبا و تماشایی هستند.

    در بیشتر اتاق ها شما می توانید آثار بجای مانده از نیما یوشیج را مشاهده کنید. همچنین، می توانید از اتاق هایی که تبدیل به کتابخانه شده اند نیز دیدن کنید. سه اتاق این خانه به کتابخانه مبدل گردیده و در آنها کتاب های بسیاری با موضوعات مختلف همچون دین، تاریخ، ادبیات و میکروالکترونیک وجود دارند. در زیر طاق ورودی غربی این خانه، مجسمه نیم تنه ای از نیما یوشیج دیده شده و خانه حیاط مرکزی بزرگی دارد که علاوه بر اینکه مقبره و آرامگاه خود نیما در آنجاست، مزار خواهر نیما و سیروس طاهباز نیز در آن واقع شده اند.

    روی دیوارهای اتاق های نزدیک به ورودی خانه نیما هم طاقچه های وجود دارند که آثار و اشعارش در آنجا جای گرفته اند. از دیگر ویژگی های خانه نیما، این است که قسمت های پایینی دیوارهای خانه دارای رنگ نارنجی بوده و روبنای داخلی نیز با گچبری های سفید رنگ زینت داده شده است. البته، این را هم بگوییم که بخش هایی از این خانه توسط میراث فرهنگی بارها مورد مرمت و بازسازی قرار گرفته و به این شکلی که امروزه وجود دارد، درآمده اند.

    آرامگاه خیام

    آرامگاه خیام در دوران پهلوی و توسط مهندس هوشنگ سیحون در محله شادیاخ شهر نیشابور ساخته شد. غیاث الدین ابوالفتح عمر بن ابراهیم خیام نیشابوری در ۲۸ اردیبهشت سال ۴۲۷ در نیشابور به دنیا آمد و در ۱۲ آذر سال ۵۱۰ هم در نیشابور درگذشت. او فیلسوف، ریاضیدان، حکیم، شاعر و اختر شناس بزرگ ایران بود. گفته می شود که فلسفه را خیام مستقیما از زبان یونانی آموخته است. زندگی هفتاد ساله عمر خیام زندگی ساده توام با علم و دانش بود. او زندگی اشرافی نداشت و همواره ساده زیستی و گوشه نشینی را برای خود برگزیده بود.

    عمر خیام اگرچه اعتقادی به ستاره شناسی نداشت اما در دربار حاکم وقت به عنوان ستاره شناس خدمت میکرد. رساله فی البراهین علی مسائل در سال ۴۴۹ توسط حکیم عمر خیام و با حمایت قاضی القضات سمرقند ابوطاهر که در زمینه معادله های درجه سوم مهارت داشته، به زبان عربی نوشته شد. سلطان جلال الدین سلجوقی و نظام الملک، وزیر سلطان جلال الدین عمر خیام را برای سرپرستی رصدخانه اصفهان به این شهر دعوت می کند. خیام در طول ۱۸ سالی که سرپرست رصدخانه اصفهان بود، توانست زیج ملکشاهی را تهیه و تنظیم نماید و طرحی را در سال ۴۵۸ ارئه داد که در آن به اصلاح تقویم می پرداخت و تقویم جلالی را هم بوجود آورد.

    به محض اینکه ملک شاه درگذشت و نظام الملک کشته شد، خیام نیز مورد بی مهری واقع گشت و کمک های مالی از سمت حکومت به رصدخانه قطع شد. بنابراین، خیام مجبور گشت به مرو برود. او در مرو رساله مشکلات الحساب و میزان الحکم و قسطاس المستقیم را نوشت. آرامگاه حکیم عمر خیام در کنار امامزاده محروق در باغی در شهر نیشابور واقع شده و در فهرست آثار ملی ایران هم در سال ۱۳۴۲ ثبت گشته است. ساختمان آرامگاه عمر خیام از نظر معماری و ساخت و خلاقیت در بین ساختمان های عصر خود از مهمترین ها هست.

    مهندس هوشنگ سیحون به عنوان مهندس ناظر ساخت و سازهای انجمن آثار ملی ایران مشغول به کار بود و توانست با همکاری حسین جودت، آرامگاه خیام را که به امامزاده محروق چسبیده بود، به این مکانی که الان در آن قرار دارد، منتقل کند. در اطراف مقبره حکیم عمر خیام اجزای مثلثی شکلی ساخته شده که به شکل خیمه می ماند و در واقع، طراحی این اجزا به سبب آن است که نام خیام را تداعی کند. یکی از نمونه های برجسته خط تعلیق که به عنوان کتیبه نگاری بناهای تاریخی به کار برده شده، در کتیبه کاشی کاری شده و لوزی شکل مقبره خیام دیده می شود و هنرمند برجسته، مرتضی عبدالرسولی زیر نظر مهندس سیحون در سال ۱۳۳۹ شمسی رباعیاتی را با خط تعلیق از حکیم عمر خیام بر روی این کتیبه نوشت.

    عناصر سنتی و مدرن در ساختمان مقبره عمر خیام به خوبی با هم تلفیق و ترکیب شده اند و مواردی از این دست سبب گشته که بنای مقبره خیام جزو ساختمان های شاخص از نظر طراحی در دوران خود باشد. در عصری که خیام می زیست، خط تعلیق بین کاتبان رواج بسیاری داشت و از نخستین خط های ایرانی به شمار می رود که امروزه متاسفانه به دست فراموشی سپرده شده است.

    آرامگاه سهراب سپهری

    سهراب سپهری شاعر، نویسنده و نقاش اهل ایران بود. سهراب از مهمترین شاعران معاصر ایران است و شعرهای آن به زبانهایی چون انگلیسی، فرانسوی، اسپانیایی و ایتالیایی ترجمه شده اند. سهراب سپهری در ۱۵ مهر ۱۳۰۷ دیده به جهان گشود. سهراب در سال ۱۳۵۵ تمام هشت دفتر و منظومه خود را در هشت کتاب گردآورد. هشت کتاب نموداری تمام از سیر معنوی شاعر جویای حقیقت بوده و یکی از اثرگذارترین مجموعه ها در تاریخ شعر نو ایران است. سهراب سپهری روز اول اردیبهشت ۱۳۵۹ در بیمارستان پارس تهران به علت ابتلا به بیماری سرطان خون جان به جان آفرین تسلیم کرد.

    پدربزرگش میرزا نصرالله خان سپهری نخستین رئیس تلگرافخانه کاشان بود. پدرش اسدالله و مادرش ماه جبین نام داشتند که هر دو اهل هنر و شعر بودند. سهراب کودکی را در کاشان و در باغ اجدادی گذراند که در محله دروازه عطا قرار داشت. او روزهایی سراسر شور و هیجان را در طبیعت باغ خانه می گذراند و لحظه هایی تکرار ناشدنی را تجربه میکرد. سهراب عاشق روزهای آفتابی بود. اسفند کاشان را نیز به عنوان سرآغاز رویش جوانه ها و شکوفه ها خیلی دوست داشت. یکی از سرگرمی های سهراب، گل بازی در روزهای تابستانی بود. گرفتن حشرات مختلف، نگهداری برخی حیوانات مثل بوقلمون، اردک و مرغ و خروس هم دیگر سرگرمی سهراب بودند.

    گیاهان در زندگی کودکانه سهراب سپهری جایی مهم و مؤثر داشتند. سهراب در آغوش طبیعت زنده و ملموس و همگون با وجودش می بالید و سالها را پشت سر می گذاشت. صبح ها خیلی زود وقتی که هوا هنوز گرگ و میش بود، از خواب بر می خاست و تا تاریک روشن غروب به بازی و شیطنت می پرداخت. سهراب سپهری به جز سرودن شعر، نقاشی هم میکرد. عادت کتاب خواندن از زمان فراگیری خواندن و نوشتن در کودکی در سهراب شکل گرفته بود و ساعت های معینی را مطالعه میکرد.

    دوره ابتدایی را در دبستان خیام کاشان و متوسطه را در دبیرستان پهلوی کاشان گذراند و پس از فارغ التحصیلی در خرداد ۱۳۲۲ در دوره دو ساله دانشسرای مقدماتی پسران، به استخدام اداره فرهنگ کاشان درآمد. در شهریور ۱۳۲۷ هم در امتحانات ششم ادبی شرکت نمود و دیپلم دوره دبیرستان خود را دریافت کرد. سپس، به تهران آمد و در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران به تحصیل پرداخت و هم زمان به استخدام شرکت نفت در تهران درآمد که پس از ۸ ماه استعفا داد.

    سپهری در سال ۱۳۳۰ نخستین مجموعه شعر نیمایی خود را به نام مرگ رنگ منتشر کرد. در سال ۱۳۳۲ هم از دانشکده هنرهای زیبا فارغ التحصیل شد و نشان درجه اول علمی را دریافت کرد. در همین سال در چند نمایشگاه نقاشی در تهران شرکت نمود و دومین مجموعه شعر خود را با عنوان زندگی خواب ها منتشر کرد. در آذر ۱۳۳۳ در اداره کل هنرهای زیبا (فرهنگ و هنر) در قسمت موزه ها شروع به کار کرد و در هنرستان های هنرهای زیبا نیز به تدریس می پرداخت.

    سهراب به فرهنگ مشرق زمین علاقه خاصی داشت و سفرهایی به هندوستان، پاکستان، افغانستان، ژاپن و چین داشت. مدتی در ژاپن زندگی کرد و هنر حکاکی روی چوب را در آنجا فرا گرفت. همچنین، به شعر کهن سایر زبان ها نیز علاقه داشت. از این رو، ترجمه هایی از شعرهای کهن چینی و ژاپنی انجام داد. در مرداد ۱۳۳۶ هم از راه زمینی به کشورهای اروپایی سفر کرد و به پاریس و لندن رفت. ضمنا، در مدرسه هنرهای زیبای پاریس در رشته لیتوگرافی نام نویسی کرد. در دورانی که به اتفاق حسین زنده رودی در پاریس بود، بورس تحصیلی اش قطع شد و برای تامین مخارج و ماندن بیشتر در فرانسه و ادامه نقاشی مجبور به کار شد و برای پاک کردن شیشه آپارتمان ها گاهی از ساختمان های بیست طبقه آویزان میشد.

    وی همچنین کارهای هنری خود را در نمایشگاه ها به معرض نمایش می گذاشت. حضور در نمایشگاه های نقاشی همچنان تا پایان عمر وی ادامه داشت. سهراب سپهری مدتی در اداره کل اطلاعات وزارت کشاورزی با سمت سرپرست سازمان سمعی و بصری در سال ۱۳۳۷ مشغول به کار شد. از مهر ۱۳۴۰ نیز شروع به تدریس در هنرکده هنرهای تزئینی تهران نمود. پدر وی که به بیماری فلج مبتلا بود، در سال ۱۳۴۱ فوت کرد. در اسفند همین سال بود که از کلیه مشاغل دولتی به کلی کناره گیری کرد. پس از این، سهراب با حضور فعال تر در زمینه شعر و نقاشی آثار بیشتری را آفرید و راه خویش را پیدا کرد. وی با سفر به کشورهای مختلف ضمن آشنایی با فرهنگ و هنرشان، نمایشگاه های بیشتری را برگزار نمود.

    سهراب سپهری در سال ۱۳۵۸ به بیماری سرطان خون مبتلا شد و به همین سبب هم در همان سال برای درمان به انگلستان رفت اما بیماری بسیار پیشرفت کرده بود و وی ناکام از درمان به تهران بازگشت. او سرانجام در غروب ۱ اردیبهشت سال ۱۳۵۹ درگذشت. صحن امامزاده سلطان علی بن محمد باقر روستای مشهد اردهال واقع در اطراف کاشان میزبان ابدی سهراب گردید. در ابتدا، یک کاشی فیروزه ای در محل آرامگاه سهراب سپهری نصب شد و سپس با حضور خانواده وی، سنگ سفید رنگی جایگزین آن گردید که بر روی آن قسمتی از شعر «واحه ای در لحظه» از کتاب حجم سبز با خطاطی رضا مافی نوشته شد.

    این سنگ در مهر ۱۳۸۴ با بی دقتی کارگران و به علت سقوط مصالح ساختمانی بر روی آن شکست و با سنگ سفید رنگ دیگری که سعی شده بود به سنگ قبلی شباهت داشته باشد، تعویض شد. در ۲۹ اسفند ۱۳۸۷ هم سنگ بزرگتر سیاه رنگی بر روی سنگ سفید نصب گردید.

    آرامگاه بابا طاهر

    آرامگاه بابا طاهر عریان مربوط به دوره معاصر است و در همدان، میدان باباطاهر واقع شد. این اثر در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۳۷۶ با شماره ۱۸۷۰ به عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است. بابا طاهر که حدودا در اواخر قرن چهارم و اوایل قرن پنجم می زیست، از شعرا و عرفای بزرگ روزگار خویش است. او یکی از مشهورترین دوبیتی سرایان ایرانی بوده که گذشت زمان نتوانسته دوبیتی های شورانگیزش را که به زبان پهلوی سروده شده ، از یادها بزداید. از بابا طاهر علاوه بر دوبیتی ها، آثار ادبی دیگری نیز به جا مانده که از آن جمله میتوان به دو قطعه، چند غزل، مجموعه کلمات قصار عربی و کتابی به نام سرانجام اشاره نمود.

    بابا طاهر در مجموعه کلمات قصار عربی، عقاید عرفانی خود را در باب علم و معرفت و ذکر و عبادت و وجد و محبت بیان کرده که مشتمل بر ۴۲۰ ذکر عارفانه در پنجاه باب و همراه با خاتمه ای در موضوعات متفرقه است. کتاب سرانجام وی مشتمل بر دو بخش بوده که بخش نخست آن رساله ای است که با کلمات قصار در عقاید عرفا و صوفیان و بخش دوم نیز رساله ای است به نام الفتوحات الربانی فی اشارات الهمدانی که گویا شارح آن جانی بیک همدانی است. در محوطه داخلی این آرامگاه ۲۴ دو بیتی بر روی ۲۴ قطعه سنگ زیبا حک شده و در قسمت پایین اطراف محوطه داخلی مزار نصب شده است.

    آرامگاه بابا طاهر در مرکز میدانی مستطیل شکل، زیبا، سرسبز، با گنبدی فیروزه ای منشوری شکل، بر قاعده ای هشت ضلعی بر بالای تپه ای کم ارتفاع قرار گرفت. سقف آرامگاه کاشی کاری معرق بوده و ارتفاع آن از سطح فوقانی تپه ۲۰/۳۵ متر و از کف خیابان ۲۵/۳۰ متر هست. ستون های هشت گانه برج، قطعه سنگ مزار، کف و پله های آرامگاه از سنگ گرانیت حجاری شده و بنای اصلی نیز به ابعاد۱۰ × ۱۰ متر با مجموعه ای از منشورها پوشیده شد و دارای مدخل های ورودی و منفذهای نور است. نما و فرش بنای آرامگاه بابا طاهر همدان هم از سنگ است و در داخل آن کتیبه هایی از کاشی وجود دارند.

    دو لوحه برنجی نیز در محوطه داخلی نصب شده که یکی از آنها اسامی هیئت مؤسس انجمن آثار ملی به هنگام ساختمان آرامگاه و دیگری نام برخی از شخصیت هایی است که در کنار بابا طاهر دفن شده اند. مساحت کل زیر بنای آرامگاه و باغ آن حدود ۸۹۶۵ متر مربع برآورد شد. این بنا در طول قرون مختلف شاهد تخریب و بازسازی های متعدد بوده است. قدمت مقبره اصلی بابا طاهر به دوره سلجوقیان می رسد و در قرن ششم هجری هم یک برج هشت ضلعی آجری بر روی قبر بابا طاهر ساخته شد که بعدها ویران گشت.

    در زمان پهلوی اول و از طرف شهرداری همدان، بنای جدیدی به جای بنای قدیمی ساخته شد که مصالح آن بیشتر آجر بود. در جریان همین بازسازی، لوح کاشی مربوط به قرن هفتم هجری که هم اکنون در موزه ایران باستان نگهداری می شود، بدست آمد. بر روی این کاشی فیروزه ای رنگ آیات قرآن مجید به خط کوفی برجسته نوشته شد. احداث بنای جدید در سال ۱۳۴۴ خورشیدی با همت انجمن آثار ملی و شهرداری همدان و توسط مهندس محسن فروغی انجام شده است. آرامگاه جدید هم شاهکاری ممتاز و بدیع از معماری عصر جدید بوده که طرح اصلی آن تلفیقی از معماری قرن های هفتم و هشتم هجری و عصر حاضر است.

    آرامگاه عطار نیشابوری

    آرامگاه عطار نیشابوری بنایی است تاریخی که در دوره تیموری و به فرمان امیر علیشیر نوایی بر روی سنگ قبر عطار نیشابوری ساخته شد. در دوره پهلوی دوم مرمت کامل و در دهه ۷۰ نیز مرمت مختصر شد. این آرامگاه در بلوار شادیاخ (عرفا کنونی) شهر نیشابور واقع شده و در تاریخ ۱۸ آذر ۱۳۵۴ با شماره ۱۱۷۳ به عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسید. فریدالدین عطار نیشابوری شاعر و عارف نامی ایران در حدود سال ۶۱۸ و با حمله مغول به نیشابور درگذشت. آرامگاه وی هر ساله پذیرای علاقمندان به ادب و فرهنگ ایرانی است. بنای کنونی آرامگاه دارای هشت ضلع، گنبدی کاشی کاری شده و چهار در ورودی است. در نمای بیرونی آن هم چهار غرفه کاشی کاری شده تعبیه گشته و در وسط بقعه، سنگ قبر عطار و یک ستون هشت ترکی به ارتفاع ۳ متر وجود دارد.

    مقبره الشعرا

    مقبره الشعرا یکی از گورستان های تاریخی شهر تبریز است که در محله سرخاب واقع شد. مقبره الشعرا هم اکنون در پیرامون تکیه حیدر، در تقاطع خیابان های ثقه الاسلام و عارف و در ضلع شرقی بقعه سید حمزه و مقبره قائم مقام و ملاباشی قرار دارد. این اثر در تاریخ ۱۸ اسفند ۱۳۸۷ با شماره ۲۵۱۹۱ به عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسید. مقبره الشعرا در گذشته با اسامی حظیره الشعرا، حظیره القضاه و قبرستان سرخاب نیز نامیده میشد اما گذشت روزگاران و مهمتر از آن حوادث طبیعی چون سیل و زلزله، شکل ظاهری آن را از بین برد.

    نام این گورستان در آثار مکتوب پیش از سده هشتم هجری به چشم نمی خورد. کتاب لباب الالباب تالیف محمد عوفی در سال ۶۱۸ هجری که در آن شرح حالی از شاعران سده ششم هجری همانند خاقانی و فارابی که در مقبره الشعرا مدفون اند گنجانده شده است، نامی از این مکان به میان آورده نشد. قدیمی ترین اشاره به این گورستان در کتاب نزهه القلوب تالیف حمدالله مستوفی در سال ۷۴۰ هجری هست. همچنین، در تاریخ گزیده مستوفی تالیف ۷۳۰ هجری نیز به مقبره الشعرا اشاره شده است.

    به دلیل متروک شدن مقبره الشعرا پس از زمین لرزه های سال های ۱۱۹۳ و ۱۱۹۴ هجری قمری و به دلیل مدفون شدن بسیاری از شاعران و عارفان بزرگ در این گورستان، در شهریور ۱۳۵۰ خورشیدی مسابقه ای برای طرح یک بنای یادبود در مقبره الشعرا توسط روزنامه های اطلاعات و کیهان و مجله یغما برگزار گردید و پس از چندی، پیشنهاد غلامرضا فرزان مهر برگزیده شد و عملیات احداث بنای یادبود آغاز گردید. هم اکنون این بنای یادبود نماد مقبره الشعرا و یکی از نمادهای شهر تبریز محسوب می شود. بیش از ۴۰۰ شاعر، عارف و رجل نامی ایران و کشورهای منطقه از ۸۰۰ سال پیش به ترتیب از حکیم اسدی طوسی تا شهریار یکی پس از دیگری در اینجا به خاک سپرده شده اند.

    قبرستان ظهیرالدوله

    ظهیرالدوله گورستان کوچکی بین امامزاده قاسم و تجریش در شمال تهران است که علاوه بر علی خان ظهیرالدوله صفاعلی و محمد تقی (ملک الشعرا) بهار تعداد زیادی از هنرمندان، شاعران و چهره های سرشناس ایران از جمله بانو قمرالملوک وزیری، فروغ فرخزاد، ایرج میرزا، رهی معیری، ابوالحسن صبا، روح الله خالقی، حسین یاحقی و توفیق جهانبخت در آن مدفونند. گورستان ظهیرالدوله با وسعت ۴۳۰۰ متر در سال ۱۳۷۷ به عنوان یک اثر ملی توسط سازمان میراث فرهنگی به ثبت رسید.

    وقتی که علی خان ظهیرالدوله صفاعلی در روز جمعه ششم تیر ۱۳۰۳ خورشیدی (بیست و چهارم ذیقعده ۱۴۴۲ قمری) در اثر سکته قلبی در باغ خود در جعفرآباد شمیران درگذشت، در جوار باغ خود در قبرستان عمومی که بین تجریش و امامزاده قاسم واقع بود، دفن گردید. سابقا در این محل گورستان کهنه ای قرار داشت و بعدها خانقاه ظهیرالدوله صفاعلی نیز به همین محل منتقل شد. اما پس از دفن ظهیرالدوله صفاعلی، مریدانش این گورستان قدیمی و خانقاه را «آرامگاه ظهیرالدوله صفاعلی» خواندند.

    محل دفن ظهیرالدوله صفاعلی درست در زیر درختی بود که داغداغان نامیده میشد و ظهیرالدوله صفاعلی در طی ایام حیات خود اغلب در سایه همین درخت می نشست. از آنجا که ظهیرالدوله صفاعلی مورد قبول اکثر طبقات اجتماعی بود، بسیاری از هنرمندان، سیاستمداران و دانشمندان وصیت کردند در این آرامگاه دفن شوند و به همین جهت، متولیان خانقاه و مریدان ظهیرالدوله صفاعلی از جهت فروش زمین های مقبره عواید سرشاری بدست آوردند.

    از سالهای ۱۳۴۰ به بعد، دفن اموات در این مجموعه ممنوع شد و دفن افراد در سالهای ۴۰ تا ۵۰ با اجازه نامه خاص و آن هم به صورت محدود انجام میشد. آخرین تدفین در آرامگاه ظهیرالدوله صفاعلی در سال ۱۳۵۸ انجام شده است. محوطه آرامگاه ظهیرالدوله پوشیده از درخت های سبز و خرم و در هم تنیده بوده و سنگ بیشتر گورها در حال تخریب است.

    آرامگاه فردوسی

    ابوالقاسم فردوسی از جمله نامدارترین شعرای ایران و جهان اسلام بوده و او را برترین و بزرگترین شاعر پارسی زبان کل تاریخ نیز می خوانند. آرامگاه فردوسی در توس بسیار دیدنی بوده و سالانه پذیرای شمار کثیری از علاقمندان به شعر و ادب پارسی هست. حاکم وقت طبرستان به نام واعظ طبرستانی به دلیل شیعه و مسلمان بودن حکیم فردوسی، از به خاک سپردن وی در گورستان مسلمانان اجتناب کرده و جنازه این شاعر را به باغ شخصی خود واقع در شهر طایران توس که در آن زمان نزدیک به دروازه بخش شرقی رزان بود، منتقل نمود و در همان جا به خاک سپرد. در گذشته، به دلیل ورود پیدا نکردن قطعی دین اسلام به ایران، شیعیان همیشه با مشکلات زیادی در طول زندگی و حتی پس از مرگ روبرو بودند و فردوسی نیز از این قاعده مستنثنی نبود.

    آرامگاه فردوسی تا سالهای زیادی مکان اجتماع علما و فرهیختگان مملکتی بوده و به همین خاطر نیز بارها تخریب و مجددا از نو ساخته شد. طبق چند کتب تاریخی و تعدادی اسناد مربوطه که شاید خیلی هم قابل استناد نبوده باشند، اولین سازه تحت عنوان آرامگاه یا مقبره ای که در شان حکیم فردوسی باشد، در زمان حکومت سپهدار توس ساخته شد و با گذشت مدت زمان اندکی، به دلیل شدت نفرت عبیدالله خان ازبک از شیعه و مذهب شیعه، وی دستور خراب نمودن و ویرانه کردن همین آرامگاه را داد.

    با تمام این اوصاف، در عصر به سلطنت رسیدن خاندان صفویه و به دلیل توجه زیاد آنان به شهرالرضا و مناطق پیرامونی آن، آرامگاه فردوسی دوباره مرمت و بازسازی شد. با تغییر خاندان حکومتی در ایران و روی کار آمدن رضا شاه، جمع کثیری از محققان و صاحب منصبان کشوری تصمیم گرفتند تا با تشویق دولت، سعی در ایجاد آرامگاهی شایسته و بسیار قابل توجه برای ابوالقاسم فردوسی نمایند که اتفاقا در راستای همین برنامه نیز ملک الشعرای بهار در ضرورت اجرای این کار مقاله های گوناگونی را منتشر کرد.

    با ایجاد یک عزم جدی ملی گرایانه در ساخت آرامگاه و مقبره ای در خور حکیم فردوسی، کیخسرو شاهرخ که در آن موقع از سوی زرتشتیان نماینده مجلس تهران بود، باغی را که تحت تملک حاج میرزا محمدعلی بود، پیدا کرد و برای تاسیس این آرامگاه آن را به دیگر نمایندگان پیشنهاد داد. باغ حاج میرزا محمدعلی بسیار وسیع بود و وی نیز با فهم کامل از اینکه در باغ او چه اتفاق بزرگی رخ خواهد داد، باغ را به رضا شاه و او نیز به انجمن تازه تاسیس آثار ملی ایران تقدیم نمود. لازم به ذکر است که این انجمن وظیفه مرمت و بازسازی بناها و آثار تاریخی و فرهنگی کشور را برعهده داشت.

    با قطعی شدن طرح ساخت آرامگاه فردوسی در توس، حسین ملک نیز با پرداخت از جیب خود در حدود ۷ هزار متر مربع از مساحت کنار باغ اهدایی را خریداری و به آن افزود تا پروژه آرامگاه فردوسی در توس در سال ۱۳۰۷ هجری و با مساحتی نزدیک به ۳۰ هزار متر مربع شروع گردد. شاید ماجرای پیدا کردن زمین و تصویب نهایی طرح ساخت آرامگاه بدون کمترین حاشیه ای در آن سالها پیگیری و در نهایت نیز به مرحله اجرا رسید، اما در مرحله اجرا با ماجراهای متعددی همراه گشت و پروژه ساخت آرامگاه فردوسی در توس تبدیل شد به یک میدان جنگ برای تحمیل نظرات جناح های مختلف کشوری.

    در ابتدا باید گفت که برای طراحی نقشه ساخت آرامگاه فردوسی در توس از ارنست امیل هرتسفلد (Ernst Herzfeld) که یک باستان شناس آلمانی بود، دعوت به کار شد ولی وی نتوانست در طرح ابداعی خود رضایت افراد انجمن آثار ملی را جلب کند و به خاطر همین موضوع، ایرانیان به دنبال آندره گدار که از باستان شناسان مطرح فرانسوی قلمداد میشد، رفتند و از وی تقاضای نقشه ای جدید را برای ایجاد یک آرامگاه چشم نواز برای حکیم تکرار نشدنی ایران زمین کردند. گدار نقشه را طراحی و سپس به ایران فرستاد. بی ترید، باید گفت بخش عمده ای از نقشه وی برای ایجاد آرامگاه فردوسی به انجام رسید.

    به دلیل دخل و تصرف جناب آقای عبدالحسین تیمورتاش بر روی نقشه ارسالی، سقف آرامگاه به صورت هرمی ساخته شد. سقف هرمی تیمورتاش همچون خودش خیلی در عصر پهلوی دوام نیاورد و کسی که نقش بسزایی در تخریب دولت قاجار و تصویر دولت پهلوی ایفا کرده بود، خیلی سریع از نظرها افتاد و سقف هرمی وی نیز از روی آرامگاه برداشته شد و این بار، کریم طاهرزاده بهزاد این مسئولیت طراحی سقف را برعهده گرفت. البته، لازم به ذکر است که در انتخاب مهندس بهزاد نیز داستان های زیادی وجود دارد.

    آنطور که گفته می شود، طراحان زیادی از اقصی نقاط ایران برای طرح نهایی سقف آرامگاه فردوسی از خود کارهایی را ارسال کرده بودند که در نهایت، طرح زده شده مهندس طاهرزاده بهزاد که وام گرفته از طراحی اصلی آندره گدار بود، در تاریخ ۲۸ مهر ۱۳۱۲ در مجلس به تصویب نهایی رسید. مسئولیت سنگ قبر بکار رفته در آرامگاه فردوسی در توس و سایر سنگ های تراشیده شده به حسین حجارباشی زنجانی، ناظر انجام مراحل ساخت آرامگاه فردوسی به حسین لرزاده و نوشتن چندی از اشعار فردوسی به صورت خط نستعلیق بر روی سنگ ها نیز به مهندس طاهرزاده بهزاد واگذار گشت.

    معماری آرامگاه فردوسی شباهت زیادی به آرامگاه کوروش کبیر دارد. این بنا از نظر تاریخچه همچون آرامگاه کوروش به نظر می آید و از ویژگی های متعددی سازه آن برخوردار است. در فضای داخلی آرامگاه فردوسی سنگ مزار بسیار چشم نوازی قرار گرفته که ابعاد آن ۱×۱.۵ متر و ارتفاع آن نیز تقریبا نزدیک به ۵۰ سانتیمتر هست. سنگ مزار فردوسی یکی از زیباترین سنگ نوشته های موجود در کشور نیز است. در آرامگاه فردوسی یک تالار چهار ضلعی متساوی الاضلاعی نیز خودنمایی می کند که به بهترین وجه ممکن با گچ بری هایی دل انگیز مزین شد. این تالار بر پایه چهار ستون ایجاد شده و بر روی تمامی دیوارهای آن نیز به صورت ستون های نصفه طرح های زیبایی حک شده است مثل مرد بالدار دیوار جنوبی که نمادی از شکوه و جلال تخت جمشید هست.

    یکی دیگر از بخش های جذاب آرامگاه فردوسی، پلکان های مرمرین این مقبره بوده که ساختمان آرامگاه بر روی آنها پایه گذاری شده و دور تا دور آن نیز اشعار غیر قابل وصف حکیم فردوسی نوشته شده است. به دلیل عدم رعایت اصول فنی در ساخت سازه اصلی آرامگاه فردوسی، به مرور زمان و با جذب رطوبت از هوا و خاک، ساختمان این بنا رفته رفته نشست کرد و کار بقدری وخیم شد که مرمت های سطحی و بازسازی های مقطعی نیز گرچه به مدت ۳۰ سال برای این بنا صورت میگرفت اما چاره کار نشد تا بالاخره در سال ۱۳۴۳، انجمن آثار ملی کشور دستور مرمت و بازسازی کامل بنا را صادر نمود و آرامگاه فردوسی برای مدتی بسته شد تا با ساختاری محکم و استوار مجددا بازگشایی شود.

    با گذشت تنها یک سال از آبادانی دوباره آرامگاه، مهندس سیحون طرح خاصی را برای گسترده کردن فضای داخلی و خارجی آرامگاه فردوسی به وزارت فرهنگ و هنر ارائه کرد تا در سال ۱۳۴۸ خورشیدی آرامگاه فردوسی بزرگتر از گذشته و در کنار آن باغ و موزه مربوطه به آن نیز ساخته شوند. بنای قدیمی آرامگاه از نظر شکل و ظاهری تقریبا همچون بنای فعلی بود و تنها از نظر مساحت در قسمت های داخلی خود کمتر و کم عمق تر بوده و دارای دو درب ورودی شرقی و غربی است. اما بنایی که زیر نظر هوشنگ سیحون ساخته یا به نوعی بازسازی شده، از نظر ظاهری همچون بنای گذشته است و دارای زیربنایی ۹۰۰ متری و همچنین ساخته شده از بتن، کاشی و سنگ هست.

    قسمتهای بالانشین سازه که در نسخه قبلی آرامگاه توپر کار شده بودند، در اثر تغییر و تحولات ناشی از مرمت و بازسازی، توخالی طراحی شدند و به جای سقف ساده مدل قبلی آرامگاه فردوسی، سقفی مزین شده با معرق کاری های هنرمندانه به سبک و سیاق هخامنشیان و دوران زیست خود حکیم ابوالقاسم فردوسی بچشم میخورد. دیوارهای کلی این مورد از جاذبه های مرتبط با شعر و ادبیات در ایران بطور تمام و کمال پوشیده از سنگ های متعلق به منطقه توس بوده و این استفاده از سنگ بیشتر شکل کلی آرامگاه را شبیه به مقبره کوروش کبیر گردانید.

    فارغ از همه اینها، جذاب ترین قسمت معماری آرامگاه فردوسی را تالار این بنا تشکیل می دهد که با کنده کاری شده هایی بر روی سنگ بصورت برجسته و به دست هنرمند بومی فریدون صدیقی همراه بوده و خوشنویسی روایت شده برای آنها نیز به قلم استاد حسن زرین نوشته شده است که همگی برگرفته از شاهنامه فردوسی بود. بر روی دیوارهای شرقی این تالار هم میتوان با آثار حجاری شده ای همچون ضحاک ماردوش و قیام کاوه آهنگر و…روبرو شد. در بخش جنوبی این تالار و در میان تمامی حجاری های چشم نواز، کتیبه ای در اندازه یک در یک و نیم متر قرار گرفته که بر روی آن قصیده ای خواندنی از علامه جلال الدین همایی نوشته شد.

    خانه موزه استاد شهریار

    خانه موزه استاد شهریار مربوط به دوره پهلوی دوم است و در تبریز، در محله مقصودیه شهر واقع شد. این اثر در تاریخ ۲۷ اسفند ۱۳۸۶ با شماره ۲۲۷۲۹ به عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسید. ساختمان این موزه قبلا محل زندگی محمد حسین شهریار، شاعر مشهور ایرانی بوده است. این خانه در سال ۱۳۶۷ و بعد از درگذشت استاد، از سوی شهرداری تبریز خریداری شده و هم اکنون زیر نظر این نهاد اداره می شود. منزل استاد شهریار در زیربنایی بالغ بر ۲۵۰ متر و مساحت ۲۲۵ متر در ۲ طبقه ساخته شده است.

    بیش از ۵۰۰ قطعه از آثار و نیز وسایل شخصی شهریار شامل کتاب، دستخط و انواع یادبودها و هدایای داخلی و خارجی به همراه لوازم زندگی این شاعر تبریزی در موزه به نمایش گذاشته شده است. این موزه در قسمت زیرزمین دربرگیرنده عکس ها و تصاویری از استاد شهریار، بخش سمعی بصری و قسمتی مخصوص استراحت میهمانان و بازدید کنندگان هست. در بخش فوقانی نیز که در واقع بخش اصلی و قدیمی تر موزه ادبی استاد شهریار به شمار می رود، بخش هایی چون بخش اسناد قدیمی، عکس ها، دست نوشته ها، وسایل شخصی شامل لباس ها، کتاب ها، لوازم التحریر، رختخواب و بستر استراحت استاد، تالار پذیرایی منزل استاد، هدایا، لوح های تقدیر و تندیس های این شاعر بزرگ قرار گرفت.

    در موزه ادبی استاد شهریار همچنین سه تار معروف این شاعر بزرگ و آثار خط نستعلیق وی در معرض دید عموم قرار گرفته اند.

    آرامگاه شمس تبریزی

    آرامگاه شمس تبریزی از مکان های گردشگری و زیارتی خوی در استان آذربایجان غربی بوده که محل مدفن شمس تبریزی است و همه ساله علاقمندان شمس از خوی و دیگر شهرهای ایران و حتی کشورهای همسایه در مراسمی بزرگداشت این صوفی و عارف را گرامی می دارند. در زمستان سال ۹۷ و با حضور معاون رئیس جمهور و رئیس سازمان میراث فرهنگی و گردشگری کشور مجموعه یادمان شمس تبریزی با بودجه ۱۵ میلیارد تومانی کلنگ زنی شد. در آبان سال ۱۳۸۹ خورشیدی هم مراسمی با عنوان کنگره بین المللی شمس تبریزی با حضور مولوی شناسان و شمس شناسان داخلی و خارجی در خوی و ارومیه برگزاری شد.

    محمد بن علی بن ملک داد تبریزی ملقب به شمس الدین یا شمس تبریزی از صوفیان ایرانی مسلمان مشهور سده هفتم هجری است. سخنان وی را که در مجالس مختلف بر زبان آورده، مریدان گردآوری کرده اند که به نام مقالات شمس تبریزی معروف است. او اشعاری را به زبان فارسی و پهلوی می سروده و در برخی اشعار هم از عربی و رومی استفاده کرده است.

    آرامگاه صاﺋب تبریزی

    صائب تبریزی از شعرای خوش نام ایرانی بوده که در اصفهان آرمیده است. میرزا محمد علی با تخلص صائب تبریزی و ملقب به میرزا صائبا در سال ۱۰۱۶ هجری در تبریز زاده شد. صائب تبریزی در سرودن غزل در دوران صفوی و قرن یازدهم بنام بود. خانواده صائب جزو هزار خانواری بودند که به دستور شاه عباس اول از تبریز کوچ کرده و در محله عباس آباد اصفهان ساکن شدند. صائب در اصفهان به آموختن علوم عصر خویش پرداخت، در جوانی به حج رفت و در بازگشت به مشهد سفر کرد.

    صائب در سال ۱۰۳۴ هجری قمری از اصفهان عازم هندوستان شد و بعد به هرات و کابل رفت. حکمران کابل، خواجه احسن الله مشهور به ظفرخان که خود شاعر و ادیب بود، مقدم صائب را گرامی داشت. در سال ۱۰۴۲ هجری قمری هم صائب تصمیم به بازگشت به ایران گرفت و در اصفهان ساکن شد. شاه عباس دوم، حاکم اصفهان مقام ملک الشعرایی را به او اهدا کرد و بدین طریق، در میان شاعران هم عصر خویش معروف شد. بعد از شاه عباش و جلوس شاه سلیمان، چون مورد قدردانی و توجه شاه سلیمان نبود، از دستگاه حکومتی بیرون آمد و در ملک خود سکونت کرد.

    صائب هشتاد سال زندگی کرد و در اصفهان دیده از جهان فروبست. سنگ قبر صائب تبریزی در محلی است که در زمان حیات او معروف به تکیه میرزا صائب بود. شمار اشعار صائب از شصت هزار تا صد و بیست هزار بیت بوده و به خاطر همین، لقب کثیرالشعر را دریافت کرد. سبکی که او استفاده می نمود، بعدها سبک هندی نامیده شد. لازم هست بدانید که دیوان صائب چندین بار در ایران و هندوستان به چاپ رسید. به علت اینکه قبر این شاعر در باغ شخصی وی بود، در زمان پهلوی پیدا شد و تا آن زمان این باغ در اختیار تاجر عمده فروشی میوه بوده که از اوقاف باغ را اجاره کرد. بنابراین، اجازه ورود کسی را به باغ نمی داد.

    در پی این اتفاقات، عباس بهشتیان که در میراث فرهنگی فعالیت داشت، در نامه ای به روزنامه چهلستون خواستار رسیدگی به این موضوع و لغو اجاره آن شد. از این راه، این باغ که آرامگاه صائب تبریزی هست، از نابودی رهایی یافت و حفظ شد. آرامگاه صائب یک بنای تاریخی در اصفهان بوده که در خیابان صائب و در باغ تیکه واقع شده و در سراسر این آرامگاه میتوان اشعار این شاعر را مشاهده کرد. نقشه بنا توسط استاد حسین معارفی اصفهانی کشیده و سپس، توسط محسن فروعی تکمیل شد.

    ساخت آرامگاه چهار سال به طول انجامید و در سال ۱۳۴۶ به پایان رسید. سبک معماری آرامگاه از معماری صفویه گرفته شده و دارای ایوانی به ابعاد ۱۴.۲۰ در ۶ در ۸ است. سقف آرامگاه صائب تبریزی آینه کاری شده و قوس های جناغی در این بنا خودنمایی می کنند. سنگ مزار قدیمی صائب در بین یک سنگ مرمر یکپارچه یزدی قرار داشته و شامل کتیبه ای از یک غزل خود صائب است. در محوطه روبروی آرامگاه هم آبنما و حوضی مانند چهلستون تعبیه شده و در بالایش قبر پسر و نواده اش قرار دارد.

    خانه موزه سیمین و جلال

    جلال آل احمد نویسنده ای ماهر، توانمند و مترجمی فرهیخته بود که به سال ۱۳۰۲ در منطقه سید نصرالدین شهر تهران زاده شد. او در خانواده ای سنتی و پس از هفت خواهر پا به عرصه گیتی نهاد و دومین پسر سید احمد حسینی طالقانی که مردی روحانی و مذهبی بود، محسوب میشد. این نویسنده با سیمین دانشور ازدواج کرد. در سال ۱۳۳۱ و در منطقه دزاشیب تهران هم درست در همان سالی که سیمین دانشور برای تکمیل دوره تحصیلی خویش به آمریکا مهاجرت کرد، جلال خانه ای از جنس عشق و محبت را ساخت. زمانیکه سیمین از آمریکا برگشت، آنها زندگی مشترک خود را در این خانه آغاز کردند.

    خانه جلال آل احمد در سال های ۱۳۳۰ تا ۱۳۴۰ مهمترین پاتوق فرهنگی و سیاسی بود. بعد از مرگ جلال، این خانه با حضور دانشور پر رفت و آمد بود ولی در سال ۱۳۹۰ و با فوت سیمین بسته و به فراموشی سپرده شد. سه سال بعد از بسته شدن درب خانه، شهرداری تهران با هدف ساخت پاتوقی برای اهالی ادب، این ملک تاریخی را خریداری نمود. خرید این خانه دردسرهایی در پی داشت که از جمله آنها میتوان به منازعه ای میان ویکتوریا دانشور، خواهر سیمین که خانه را به شهرداری فروخته بود، لیلی ریاحی، فرزند خوانده سیمین که خود را وارث قانونی سیمین میدانست و معامله خانه را از اساس باطل می شمرد و در نهایت، محمد حسین دانایی فر خواهرزاده جلال که از ابتدا با فروش خانه مخالف بود، اشاره کرد.

    تا سال ۱۳۹۳ خواهرزاده جلال اعتقاد داشت که از این عمارت جز ویرانه ای نمانده و مرمت آن به شیوه صحیحی صورت نگرفت که این عقیده با حضور کارشناسان فراموش شد. مرمت این خانه یک سال و نیم به طول انجامید و با کارهایی نظیر استحکام بخشی ساختمان، بازسازی شیروانی و ایجاد کانال های دفع رطوبت به اتمام رسید. طبق نظر کارشناسان، اگر درها و پنجره ها تعویض و با شکل و شمایل قدیم نصب میشد، کار سریع تر پیش می رفت اما سعی بر این بود که در و پنجره ای که توسط آل احمد طراحی شده بود، در خانه باقی بماند.

    در این عمارت آب انباری مشاهده میشد که پس از بازگشایی خانه به نمایشگاه عکس بدل گشت. مالکان خانه درباره چینش وسایل خانه هم اعتراض داشتند تا جایی که وسایل بی کم و کاست به شهرداری انتقال یافتند و تحت مراقبت قرار گرفتند. این خانه اسرار زیادی را در خود دارد و حتما برای شما بازدید از آن جالب خواهد بود.

    خانه موزه مهدی اخوان ثالث

    خانه موزه اخوان ثالث منزل مهدی اخوان ثالث بوده که مربوط به دوره پهلوی است و در منطقه ۶ تهران واقع شد. مهدی اخوان ثالث از شهریور سال ۱۳۵۷ تا روز مرگش در سال ۱۳۶۹ در این خانه ساکن بود. این اثر در تاریخ ۱ مهر ۱۳۸۲ با شماره ۱۰۴۰۴ به عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است. این خانه پس از مرگ شاعر دستخوش اتفاقات زیادی شد. در سال ۱۳۸۲ و به دلیل اینکه خانه یکی از شاعران مشهور ایران بود، به ثبت ملی رسید اما چند سال بعد شهرداری آن را خریداری و به بخش گردشگری شهرداری تهران واگذار کرد. تا مدتها این خانه یکی از دفاتر اداری شهرداری تهران بود که بر اثر کهولت بنا دچار فرسودگی زیادی شد.

    ساخت و ساز ساختمان های مجاور هم باعث شد تا بخشی از سقف خانه در خطر ریزش قرار گیرد. با پیگیری خانواده، علاقمندان و فعالان میراث فرهنگی، شهرداری تهران در سال ۱۳۹۷ خانه را مرمت و بازسازی نمود و در سال ۱۳۹۹ هم به عنوان خانه موزه اخوان ثالث درهای آن را برای عموم مردم و علاقمندان به شعر باز کرد. بنا دارای همکف و یک طبقه بالای آن است، هر دو دارای نقشه ای یکسان هستند و شامل نشیمن، پذیرایی رو به جنوب، اتاق شمالی و راهرو بوده که در ضلع شرقی واقع شد. در انتها هم پلکانی دسترسی به طبقه اول را فراهم می کند.

    مهدی اخوان ثالث متخلص به م. امید شاعر، نویسنده و موسیقی پژوه ایرانی بود. اشعار او زمینه اجتماعی دارند و گاه حوادث زندگی مردم را به تصویر کشیده است. همچنین، دارای لحن حماسی آمیخته با صلابت و سنگینی شعر خراسانی و نیز در بردارنده ترکیبات نو و تازه هست. اخوان ثالث در شعر کلاسیک فارسی توانا بود و در ادامه به شعر نو گرایید. از وی اشعاری در هر دو سبک به جای مانده است. همچنین، او آشنا به نوازندگی تار و مقام های موسیقایی بود.

    خانه موزه دکتر شریعتی

    خانه موزه دکتر علی شریعتی مربوط به دوره معاصر است و در تهران، خیابان فاطمی غربی، خیابان جمالزاده، کوچه نادر، پلاک ۱۰ واقع شد. این اثر که مدتی خانه علی شریعتی بوده ، در تاریخ ۲۷ مرداد ۱۳۸۲ با شماره ۹۷۱۸ به عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسید. جایی که مجسمه علی شریعتی را گذاشته اند، بسیاری از جلسات او با دیگر انقلابیون تشکیل میشد؛ مجسمه ای که از موزه عبرت به اینجا آورده شده است. جلسات عمومی سخنرانی های کاندیداهای دور اول ریاست جمهوری ایران هم در این خانه برگزار میشد که یکی از معروف ترین آنها، جلسه سخنرانی احمد خمینی، حسن لاهوتی اشکوری و احمد مجتهدی تهرانی است که مجموعه این سخنرانی ها بعدها در جزوه ای به نام راه سوم منتشر گشت.

    علی شریعتی مزینانی مشهور به دکتر علی شریعتی نویسنده، جامعه شناس، تاریخ شناس، پژوهشگر دینی اهل ایران، از مبارزان و فعالان مذهبی و سیاسی و از نظریه پردازان انقلاب اسلامی ایران بود که در سن چهل و چهار سالگی به صورت مشکوکی در انگلستان درگذشت و هم اکنون آرامگاه وی در مکانی نزد مقبره حضرت زینب کبری در دمشق است. شریعتی برای احیای مذهب و سنت در جامعه و بیدادگری نسبت به سلطنت وقت تلاش بسیاری کرد.

    آرامگاه خواجوی کرمانی

    آرامگاه خواجوی کرمانی در شمال شیراز، در دامنه کوه صبوی، در ابتدای جاده شیراز – اصفهان و در تنگ الله اکبر قرار گرفت. قبر وی مشرف بر دروازه قرآن بوده و آب چشمه رکناباد نیز از کنار مقبره خواجو میگذرد. این آرامگاه در سال ۱۳۱۵ شمسی با اعتبارات اداره فرهنگ فارس ساخته شد. براساس مقاله گردشگری ادبی در ایران باید بدانید که بنای آرامگاه خواجوی کرمانی با شماره ۹۱۶ در فهرست آثار تاریخی به ثبت رسید. محل آرامگاه در محوطه ای بدون سقف قرار دارد. در وسط صفه آن هم سنگ قبری بوده که بالای آن محدب و دارای برآمدگی است. روی این سنگ کتیبه ای که بیانگر قبر خواجو باشد، وجود ندارد.

    فقط بالای سنگ عبارت کل من علیها فان و یبقی وجه ربک ذوالجلال و الاکرام به خط ثلث نوشته شده است. در بالا و پایین قبر نیز دو ستون سنگی کوتاه قرار دارد که طبق رسم آن زمان در بالا و پایین قبور عرفا و شعرا وجود داشت. در سال ۱۳۳۷ شمسی، اداره باستان شناسی فارس اقدام به ساخت یک اتاق در قسمت شمالی محوطه آرامگاه کرد. در پیشانی این اتاق دو غزل از غزلیات خواجو به خط نستعلیق بر روی کاشی های آنجا نوشته شد.

    در سال ۱۳۷۰ و به همت دانشکده ادبیات دانشگاه کرمان هم کنگره بزرگداشت خواجو در کرمان برگزار گشت و مراسم اختتامیه این کنگره در شیراز انجام شد. با همین انگیزه، به همت شهرداری شیراز و استانداری فارس آرامگاه خواجو مرمت و بازسازی شده که شامل بازسازی کف و بدنه و ایجاد یکسری دیواره های عمودی با مصالح سنگ است. همچنین، مجسمه ای از سر و صورت خواجه از سنگ تراشیده شده و در این مکان قرار گرفته است.



    مطلب پیشنهادی

    ‌احداث تصفیه‌خانه‌های محلی؛ راهکاری برای مدیریت بهینه منابع آبی در سطح شیراز

    ‌احداث تصفیه‌خانه‌های محلی؛ راهکاری برای مدیریت بهینه منابع آبی در سطح شیراز

    رئیس کمیسیون محیط زیست، سلامت و خدمات شهری شورای اسلامی شهر شیراز، اجرای تصفیه‌خانه‌های محلی را راهبردی برای مدیریت بهینه منابع آب در این کلان‌شهر دانست.

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *