نظریه ای معتقد است: چگونگی رفتارهای ما تابعی است از فرهنگ مسلط بر ما و فرهنگ ما حاصل جغرافیایی است که در آن زندگی میکنیم. بنابراین تصور شهر آینده تابعی می شود از تغییرات جغرافیایی سرزمین مادری و متعاقب آن فرهنگی که شکل میگیرد. فرهنگ مورد اشاره ما چیزی نیست به جز ملغمه ای از عادات، آداب، رسوم و آنچه کمابیش از گذشته به ارث رسیده و نیازهایی که شرایط فعلی به فرد و جامعه تحمیل میکند. برای دیدن تهران آینده نگاهی به گذشته این شهر نه تنها راه گشا که اجتناب ناپذیر است.
ما در جغرافیایی نسبتاً گرم و خشک به سر میبریم. سرزمینی که فرآیند رشد و توسعه به مفهوم علمی کلمه بسیار به کندی صورت گرفته و در حال حاضر اگر ظواهر قضایا را حذف کنیم، تغییرات عمیق چندانی در دویست سال اخیر حادث نشده اگر چه ظهور و نفوذ واردات صنایع سطح پایین تا فرهنگ و در نیم قرن اخیر رسانه و ارتباطات به ظاهر نوعی از همگرایی و همنوایی را در سطح جهانی به رخ میکشد اما اینها نفوذ چندانی در تودهها ندارند و هم اینکه این هم نوایی در میان الیت جامعه اگر نه کاملاً در اغلب زمینه ها و در اکثر افراد البته سطحی است.
مدیریت شهری دست کم در شهر تهران گام هایی از درک و نیاز توده مردم جلوتر است. مدیریت شهری مصمم است شهر را با اتوبان ها و تاسیسات شهری توسعه دهد. وجود اتوبانها، بزرگراه ها، دور برگردان ها و غیره با گشاده دستی بین شمال و جنوب تقسیم شده با این همه پدیده حاشیه نشینی و تراکم محسوس جمعیت ناشی از مهاجرت روستاییان به شهر هر تازه واردی را با شهری مواجه میکند که به شدت از هم گسیخته و طبقاتی می نماید. تقسیم رفاه و برخوردای از انواع اتومبیلها در سطح خیابان گرفته تا دم و دود ناشی از آنها و از پوشش افراد گرفته تا هزینه گذران اوقات فراغت و تنوع مواد غذایی و غیره نشان از شهر وشهروندانی دارد که هر دم بیش از پیش از هم فاصله میگیرند و معیارهای سنتی نه فقط رنگ میبازد که جایگزینی هم ندارد.
آیا تهران آینده متفاوت تر از حالاست؟ چه چیز وچگونه قرار است متحول شود؟ آمار ها می گویند جمعیت شهر تحت تاثیر مهاجرت همچنان رو به فزونی است، تنها همین مولفه پیامدهای منفی و دامنه داری را در پی دارد. گذشته این شهر و هم نمای اکنونش تصویری دندان گیر از آینده به دست نمیدهد. تغییرات آب و هوا، محیط زیست، کمبود آب و به دنبال آن امکانات شهری هیچ یک تصویری از شهر رویایی و یا حتی استاندارد و قابل قبول ارائه نمی کند. در عین حال آنچه مسلم است رویای شهری ایدهآل پدیدهای نیست که نه در گذشته و حال و آینده بتوان از آن چشم پوشید.
شهرهای آینده باید شهرهایی پایدار باشند پاسخگوی نیازهای بشر، کیفیتگرا، همسو با محیط زیست و مطابق با اقلیم منطقه. شهرهایی که ساخت و سازش احترام به هویت فردی را القا کند و در عین حال نگاه کارساز و پیشروانه هویت وحدتگرا را از نظر دور ندارد. پاسداشت هویت فردی و نشاط حاصل از تقویت هویت جمعی نه تنها چالش برانگیز نیست و با یکدیگر مغایرتی ندارد بلکه راه را بر بسیاری از معضلات فردی و اجتماعی میبندد. برای رسیدن به رویای شهرهای انسانی رهبران شهری باید از سرمایههای فکری و اجتماعی باشند. مشارکت گرفتن از افراد جامعه کاملا دموکراتیک باشد. سرمایههای فرهنگی ناقلان ارزشها و رفتارهای انسانی باشند. تمامی ارگانهای سیاسی جامعه در جهت سرمایه گذاری محیط زیستی، منابع طبیعی، سرمایه فنی، زیر ساختهای انسانی تامین سرمایه مالی و پولی بسیج شوند. حسابرسان مالی درآمدها و هزینهها را نه تنها رصد که در معرض دید همگان قرار دهند. نگاه حزبی، ایدئولوژیک و غیره در زمینه اداره شهرها کاملا تقبیح شود.
راهی که برای ساخت شهرهای آینده پیش روست به شهر رویایی نخواهد رسید که ترکیبی از لذت شهرهای قدیمی با حوضچههای زیبا و معماری دلپذیر در کنار تکنولوژی و سیستمهای نوین باشد، با توجه به این توسعه لجام گسیخته در خوش بینانهترین حالت ممکن شاید بتوان قدم به قدم از معضلات شهری با بروزتکنولوژیهای جدید کاست و راهحل هایی برای رسیدن به حداقل رفاه یافت، شاید هم در آینده کلان شهرهای فعلی از نفس بیفتند و شاهد پسرفت و تخریب آنها و در عوض احداث شهرهای نوین باشیم.