شهر ورشو( با لهجهی لهستانی وَرشاوا) پایتخت کشور لهستان و دهمین شهر بزرگ اتحادیه اروپا از لحاظ جمعیت در طی رویدادهای جنگ جهانی دوم بشدت آسیب دید و حدود ۹۵درصد شهر با خاک یکسان شد. بعد از جنگ و گذار از دوران استیلای کمونیستی در دهههای ۱۹۹۰ و ۲۰۰۰میلادی با ارائه برنامههای جامع و منسجم توسعه همهجانبه از طرف مسئولان و مدیران بازسازی شده و به سرعت پیشرفت کرده است و در حال حاضر جزء پیشرفتهترین، زبیاترین و سرزندهترین شهرهای جهان در کنار دیگر شهرهای اروپاست. اما سوال اینجاست که آیا صرفاً ارائه برنامه و طرح و CDS و اجرای کم و بیش آن باعث چنین توسعهای آن هم در عرض تقریباً سه دهه شده است. اگر چنین است پس کلانشهرهای کشورهای در حال توسعه مانند تهران و مشهد و …. که خیلی پیشتر دارای طرح و برنامه بوده و چندان هم به صورت مستقیم متاثر از مخاطرات انسانی مانند جنگ نبودهاند، باید توسعه یافتهتر و سرزندهتر باشند. اما در عمل چنین نیست.
ورشو صرفاً نمونهای از صدها شهری است که زمانی از لحاظ توسعه و حیات شهری به مراتب از ضعیفتر از شهرهای مانند تهران بودهاند. در آسیا از این دست میتوان به شهرهای ژاپن و کره جنوبی و حتی ترکیه نیز اشاره کرد.
پس با این حساب نیرو محرکهی توسعه و بهبود کیفیت زندگی آن شهرها چیست که ما از آن محرومیم.
از آنچه بیان شد روشن مىشود که سوای وجود برنامهها و فاکتورهای ظاهری، مجموعهای از عوامل بنیادین دیگری وجود دارند که نیرو محرکهی توسعه شهرهای توسعه یافته به شمار میآیند. عواملی که جوامعی مانند ما علیرغم داشتن بسیاری از زیرساختها و مبانی در بکارگیری آنها کوتاهی میکنند و همین مسئله باعث عقب افتادگی شده است. عمده این عوامل شامل:
عزم و اراده جدى بر تغییر و تلاش و فعالیت در جهت شناخت سنتهاى و قوانین حاکم بر جهان و استفاده از
علوم مدرن و امکاناتى است که خداوند در اختیار بشر نهاده است.
انجام تغییرات اساسی در زمینه مبانی تفکر و اندیشه اجتماعی(رنسانس فکرى) و مبارزه با خرافات و عقاید موهوم
رایج در بین مردم.
نهادینه کردن احترام به قوانین اجتماعی و حقوق مدنی تمامی افراد جامعه و پاسداری کردن از آن قوانین.
برپایی ساختار نظارتی دقیق و عاری فساد و رانت خواری و قانون گریزی جهت صیانت از قانون.
حفاظت جدی و مستمر از محیط زیست و پایش مداوم تمامی فعالیتهای صنعتی و … جهت هرگونه آسیبرسانی
به محیط و انجام برنامه های مدون جهت بازیابی محیط زیست جانوری و گیاهی.
وجود فضای باز مدنی و رسانهای و فعالیت سازماندهی شده رسانههای جمعی در راستای گسترش آگاهی و
آزادی.
آموزش منظم، مدون و مستمر مسائل و حقوق اجتماعی، شهرنشینی، و پاسداشت محیط زیست به کودکان و
دانش آموزان در تمامی سطوح مدارس در قالب واحدهای تربیتی و پرورشی.
وجود برنامههای همهجانبه و مستمر جهت ایجاد حس خودباوری، تقویت روحیه وحدتگرائی ملی، نفی شدید
فردگرائی و مبارزه ریشهای با رواج دروغ، کجرفتاری و عوامفریبی.
مواردی که ذکر شد مجموعه عواملی اجتماعی و فرهنگی هستند که هر جامعهای بخواهد راه پیشرفت و توسعه و رفاه فرهنگی و اقتصادی را بیابد ابتدا باید قبل از انجام هر برنامه توسعهای سنگ بنای آنها را در بین مردم و از همان کودکی بگذارد و در سطح جامعه نهادینه کند تا در نهایت نهاد اجتماع یتواند از نیروهای متعهد، قانونمدار، بااخلاق و ماهر برخوردار شود.
فقط و صرفاً در این صورت است که شهرها و کشورها توسعه یافته و پیشرفت کردهاند و لاغیر.
*کارشناس ارشد برنامه ریزی محیطی