یکشنبه , ۹ اردیبهشت ۱۴۰۳ - ۹:۴۷ بعد از ظهر
  • کد خبر 13248
  • نظام معنایی و خاطره جمعی در شهر
    نظام معنایی و خاطره جمعی در شهر

    نظام معنایی و خاطره جمعی در شهر

    شهر را می توان آکنده از یک نظام معنایی تلقی کرد که به وسیله شبکه روابط درون شهری و  تعامل نهادها و ساختارهای اقتصادی- اجتماعی و هم چنین شبکه رسانه ای معنابار شده است. بدین مفهوم که ما آدمیان شهرنشین در شبکه ای از مناسبات اجتماعی بهم پیوسته و شبکه ای در هم پیچیده از وسایل ارتباط جمعی قرار داریم که در آن ساختاری از یک نظام معنایی در بین الذهان و کنش هایمان جریان و احاطه دارد. بر همین مبنا است که شهر را بر می سازیم. بدین گونه به زبان جامعه شناسی تفسیری، شهر را برساخت و تولید و باز تولید می کنیم. به عبارتی شهر ساخته و پرداخته ذهن جمعی و کنش های بین الذهانی آنانی است که در شهر زندگی می کنند. از این لحاظ شهر فضایی است که در شبکه گفتمانی بهم بافته از ساختارها، نهادها، رسانه ها و دیدگاه ها و رویکردها معنابار شده است.
    در هر دوره ای از حیات یک شهر نظام های معانی متفاوت و گاه رقیبی حاضرند و هر یک تلاش دارند گفتمان خود را بر اذهان شهرنشینان و توسعه شهری ترویج و فراگیر نمایند و فضاها وعرصه های شهررا به وسیله شبکه گفتمانی خویش شکل داده و قوام دهند. اما در همان دوره یکی از نظم های گفتمانی توان آن را می یابد که دست بالا را بگیرد و بر دیگر گفتمان ها ارجحیت پیدا کند و نظام معانی خود را بر توسعه شهری بنشاند. به طوری که قادر می شود بر مبنای اهداف و برنامه ها و شبکه معنایی خاص خود ذهن جمعی و تعاملات شهرنشینان را در جهت تولید فضای شهری سمت و سو داده و  گفتمان خویش را بر شهر تثبیت کند.
    امروزه در بسیاری از شهرها و متروپل ها، گفتمان شهرسازی با رویکرد رشد فیزیکی و کالبد محور بر فرایند شهری شدن سایه انداخته و غالب گشته و بدین سان نظام معنایی شهر را در دست گرفته است. این گفتمان نوعی از گفتمان مدرنیستی است که بر رویکرد عقل ابزاری و تکنیکی استوار است که توسعه شتابان و ناهمگون را بر شهر مستولی ساخته است. در این گفتمان شهر بسان کارگاهی بزرگ است که به طور مداوم، بی وقفه و پرشتاب تخریب شده و از نو ساخته می شود. فضاهایی که به وسیله انبوه سازان، معماران، شهرسازان، تکنوکرات های مهندس و بورکرات های فنی دائماً در حال تخریب و تولید مجدد است. آنان شهر را چون ابژه ای می بینند که باید صرفاً از منظر عقل مقتصد به آن نگریست. نزد ایشان شهر یک کارگاه  فنی  و پرسودی است که فضاها و عرصه های درون و برون آن  به شکلی سخت افزاری و دائمی بازنمایی و تولید و باز تولید می شوند.
    در گفتمان عقل اقتصادی و فنی، شهر به صورت افقی و عمودی حجیم، انبوه و فشرده می شود و هر دم دوباره تخریب و دوباره ساخته می شود. این گفتمان بر عرصه ها و فضاهای خاطره انگیز و آثار و بناهای گذشته شهر تاخت و تاز می کند و برحسب عقلانیت معطوف به هدف به نحیف سازی آن ها مشغول می شود.
     نزد این گفتمان، شهر یک خاطره نیست، تاریخی ندارد، بلکه یک کالبد جسمی و مادی و یک مکان است که باید مدام به توسعه این جسمِ بی روح پرداخته شود. با تخریب و از میان رفتن عرصه ها و فضاهای شهری که یادآور تجربه زیسته شهرنشینان و یا بازنمای خاطرات گذشته و زیست پیشینیان است، از شهر خاطره زدایی می شود و حس خاطره جمعی به محاق و زوال می رود. شهرسازی مدرنیستی با رویکرد خرد ابزاری، نه تنها یادگارها و عرصه های تاریخ و میراث گذشته شهر را هدف قرار می دهد و به دست فراموشی می سپارد، بلکه همان عرصه هایی که خودش چند صباحی ساخته بود را نیز از میان بر می دارد و  به کاربری های جدیدی تبدیل می کند و این چنین فرصت  ایجاد و تعمیق حس تعلق و خاطره جمعی را در اذهان شهروندان بی رمق و بی جان می سازد و این چنین شهر و عرصه هایش در تصور شهروندان بیگانه و ناآشنا می شود.
    در این نوع شهرسازی به طور مثال عرصه ای مانند یک میدان یا معبری زیبا که در دو سویش درختان و بوته هایی از گل های زیبا و فرح بخش سر به آسمان کشیده اند، طراحی و ساخته شده است، اما بعد از مدتی کوتاه تغییر کاربری داده و بجایش بزرگراه یا تونل یا بلند مرتبه ای غول پیکر سر می آورد و همه حس تعلق و خاطرات آدمیانی که با آن محیط روح انگیز انس و الفت گرفته بودند، از تصور ذهنی شان رخت برمی بندد و حتی در فرصت زمانی کوتاه خاطره ها، وقایع و یادگارهای بین الذهانی افرادی که در آن مکان حضور و رفت و آمد  داشتند، فراموش و محو می شود.
    در نقد گفتمان کالبد محورِ مکانیکی (گفتمان سخت)، گفتمان های جدیدی در شهرسازی سر برآورده اند و در صددند نظام معنایی خویش را بر صدر بنشانند و مقبولیت عام پیدا کنند. یکی از گفتمان های جدید، گفتمان کالبد محورِ ارگانیکی با رویکرد اجتماعی و فرهنگی (گفتمان نرم) است.
     این گفتمان، اشکال فضایی و فرایندهای اجتماعی و فرهنگی در شهر را از یکدیگر جدا نمی بیند. شهر از این منظر یک فرایند تاریخی و جغرافیایی و به بیانی فضایی است که باید در توسعه آن ملاحظات فرهنگی و اجتماعی را لحاظ کرد. در این گفتمان شهر مشتمل بر عرصه ها و فضاهای زندگی است. این فضاها سرشار از عرصه های احساس و تجربه زیسته شهروندان است. شهر جاری و ساری و زنده به آدمیانی است که با یکدیگر در تعامل سازنده بسر می برند. شهر حامل فضاهایی است که شهروندان باید در عرصه هایش سر زنده باشند و در آن خاطره ها، افکار و ایده هایشان را به اشتراک گذارند و تعلقات شان را به یکدیگر پیوند بزنند.
    در این گفتمان آثار و عرصه های خاطره انگیز، حفظ و حراست و پاسداشت می شوند. در گفتمان شهرسازیِ ارگانیک، هر نوع طراحی و بازسازی فضاهای شهری به حس خاطرات جمعی، احساس تعلق و هویت شهری و هویت شهروندی اهمیتی تعیین کننده داده می شود و  این معانی در اولویت قرار می گیرند. در شهر به طور مداوم آثار و بناهای ملی و عرصه های باز شهری و محله ای در خاطرات جمعی تبلور و حضور پیدا می کنند و شهروندان در این خاطره ها یکدیگر را پیدا و ملاقات می کنند و احساس همبستگی و همدلی را در خود به شکل یک روح جمعی عینیت می بخشند و هویت اجتماعی خویش را هر چه قدرتمندتر می کنند. گسترش و تعمیق حس خاطره جمعی و مشترک از فضاهای شهری به مثابه بخشی از روح جمعی معطوف به ارزش زندگی و میراث بازمانده و زنده شهری است.
    در این گفتمان شهر محمل تولید و باز تولید عرصه های خاطره آفرینی، خاطره اندوزی و خاطره برانگیزی است که حس صمیمیت، یاریگری، مشارکت عمومی را تقویت کرده و ارزش های و آرمان های اجتماعی در آن به ظهور می رسد. شهر فضایی است که فضای خاطره ها  و یادگارها در آن تثبیت و باز آفرینی می شود و امید و فرح بخشی همگانی را به همراه می آورد. شهر فضای یادآوریِ خاطره ها و یادگیریِ سنت ها و فراخناهای اخلاقی میراث ارزشمند گذشته فرهنگی و هنری در راستای بهبود مناسبات اجتماعی و زندگی روزمره است. در این نظم معنایی، شهر به یک اثر فرهنگی و هنری و سرشار از تعلق خاطر به مکان و دلبستگی به عرصه ها و فضاهای پایدار شهری ارتقاء می یابد.
    در گفتمان شهرسازی ارگانیک، رهیافت فنی و تکنیکی به یکباره نفی و رد نمی شود، بلکه فنون ابزاری توسعه شهر در خدمت باز آفرینی خاطره ها، خاطره آفرینی و خاطره انگیزی پایدار در ساحت فضاهای عمومی شهر سازمان دهی می شود و این چنین جسم و جان شهر در یک کالبد ارگانیک قرار می گیرند. در این کالبد، گفتمان  عقل ابزاری در آغوش گفتمان عقل فرهنگی و زیست جهان زندگی و شهروندان و شهرشان با حس خاطرات جمعی دست اندر کار پویایی شهر است. به وجهی که حس بیگانگی و دلزدگی را به احساسی پرشور و شعور از تصورات جمعی زنده و پویا  در جهت تدوام زندگی شهری مبدل می سازد.
    در این نوع شهرسازی هر نوع تجدید ساخت در فضاهای شهر مشروط به مشارکت فعال شهروندان توأم با گسترش فزاینده حس خاطره جمعی و تعلق خاطر در برابر عرصه های عمومی است. در این نظم معنایی، نشانه های شهر در عرصه های عمومی بازنمای خاطرات مشترک، هویت بخش،  دلپذیر و زیبایی شناسانه است که تجارب ناب انسانی و روابط عمیق عاطفی و اصیل با خویشتن، با دیگر شهروندان، با شهر و با طبیعت و با آفرینش گر هستی را معنا وجان می بخشد.
    منبع: فرهنگ و هنر


    مطلب پیشنهادی

    شهرهای بدون مانع برای افراد دارای معلولیت

    شهرهای بدون مانع برای افراد دارای معلولیت

    شهرهای هوشمند فراگیر ملزم به اجرای اصولی برای بهبود کیفیت زندگی ساکنان شهروندان و افزایش استقلال همه افراد از جمله افراد دارای معلولیت هستند تا تمام ویژگی‌های کلیدی شهر هوشمند از جمله حمل‌ونقل، آموزش، اشتغال، امکانات اجتماعی و رفاهی برای همه ساکنان قابل‌دسترس باشد.

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *