یکشنبه , ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳ - ۶:۴۰ بعد از ظهر
  • کد خبر 1492
  • وقتی رقابت وجود ندارد، آینده کشور الله‎بختکی می‎شود

    از اول انقلاب تاکنون متوسط سن نمایندگان مجلس شورای اسلامی و اعضای هیأت دولت افزایش پیدا کرده است و چرخش نیروها در ارکان حاکمیت و آمدن نیروهای جوان به عرصه مدیریت های کلان کشوری و کادرسازی برای آینده یک ضرورت محسوب می شود. به نظر شما امکان دارد که حد و مرزی برای بازنشستگی سیاسی در ایران تعریف شود یا خیر؟ آیا این مسئله عرفی پذیرفته شده در دنیا است که مثلا سنی برای بازنشستگی سیاسی تعیین شود؟

    در کشورهای توسعه یافته فعالیت سیاسی بدون سقف سنی انجام می شود و هیچ قاعده ای هم برایش نیست. البته ما دو سطح کنش سیاسی یعنی «اجرا» و «نظر» را باید از یکدیگر متمایز کنیم. برای نمونه “هنری کسینجر” کسی است که بیش از ۹۰ سال دارد و می تواند در عرصه سیاسی اظهارنظر کند. در واقع فعالان سیاسی هیچ وقت بازنشستگی ندارند، هر چه جلوتر می روند ممکن است اظهارنظرهایشان بیشتر مورد توجه قرار گیرد و اثر هم بر سیاست بگذارد. ولی در سطح اجرا، قضیه فرق می‌کند و گردش نخبگان ضروری است.

    تنها راه چرخش سیاستمداران در عرصه اجرا، وجود رقابت در دولت و احزاب است. هیچ قاعده ای نداریم که به کسی گفته شود، کنار برود تا کس دیگری جای او بیاید. قاعده این است که نفر دیگر بیاید و در رقابتی آزاد و برابر، نفر حاضر در عرصه سیاست را کنار بزند. در عصر اینترنت و کامپیوتر اصولا نیروهای جوان همه کاره میدان می شوند. بنابراین به طور طبیعی نیروهایی که پا به سن می گذارند کنار می روند اما در ایران چون رقابت وجود ندارد، طبیعی است که نیروهایی که اول انقلاب ۲۴، ۲۵ سال داشتند و بر سر کار آمدند تا ۸۰ سالگی هم در سرکار خواهند بود.

    بازنشستگی سیاسی در ایران نداریم، حتی وقتی کسانی مثل آقای ناطق نوری از این عرصه کنارگیری می کنند، مورد نقد قرار می گیرند و بارها و بارها و در هر دوره انتخاباتی به آنها اصرار می شود که به میدان اجرای سیاسی بازگردند. این یک حسن است یا عیب؟

    اگر آنها کلا سیاست را کنار بگذارند، می‌تواند عیب تلقی شود. چون قرار نیست کسی از عرصه سیاسی کنار برود. در واقع سیاست‌ورزی به معنای حضور در فاز عملی نیست. حضور نظری، بیان ایده و عقیده نیز تأثیر دارد. اما اینکه از آنها تا ۸۰ سالی و ۹۰ سالگی درخواست شود بیایند کار اجرایی کنند -همچنان که درباره مرحوم آقای هاشمی نیز همین رفتار وجود داشت-، یک شکست برای جامعه ای محسوب می شود که نمی تواند یا اجازه نمی دهد که جوانانش بالا بیایند. اگر جوانان بی صلاحیت هستند، باز هم مسئولیتش به کسانی بر می گردد که در سنین بالاتری در قدرت قرار دارند و نتوانسته‎اند جامعه را طوری طراحی کنند که جوانان با مسئولیت و دارای صلاحیت تربیت شوند. اگر هم جوانان صلاحیت دارند ولی نمی توانند در رقابت بالا بیایند؛ باز هم مسئولیتش به عهده کسانی است که در سنین بالاتری در قدرت قرار دارند.

    معتقدم اگر رقابت عادی وجود داشت، به احتمال زیاد بسیاری از نیروهایی که امروز بر مسند کار هستند، جایشان را با جوان ترها عوض می کردند. حالا اگر هم رقابت باشد و کسی نتواند نیروهای موجود را در رقابتی آزاد و عادلانه کنار بزند خوب باید بمانند. ایرادی ندارد. مسئله شبیه ورزشکاران است. یک ورزشکاری ممکن است در ۳۰ سالگی مجبور به بازنشستگی شود چون جوان ها می‌آیند و جایش را می‌گیرند و او نمی تواند رقابت کند و بدنش کشش ندارد تا خود را با این رقابت تطبیق دهد یا آنکه دوست دارد عین زیدان در اوج کنار برود. اما یک ورزشکار دیگری ممکن است توانمند باشد و تا ۴۰ سالگی هم ورزش حرفه ای کند و کنار هم نرود و بتواند رقابت کند. ما نباید به او بگوییم کنار برو! بنابراین مهم آن است که “رقابت” وجود داشته باشد.

    به نظر شما با وضعیت کنونی در ایران، نگرانی از مدیریت کشور در ۱۰- ۲۰ سال آینده محلی از اعراب دارد؟ چون هنوز در دولت شاهد حضور وزیران دهه شصت هستیم!

    قطعا این وضع با بحران مواجه می شود چون رقابت و گردش نخبگان نداریم. گردش نخبگان جز با رقابت آزاد و منصفانه انجام نخواهد شد. اتفاقا سیستم از اینجا ضربه می خورد چون در فضای غیررقابتی نیروهایی سرکار می آیند که اساسا معلوم نیست که چه رفتاری از خودشان نشان می دهند. یک بخشی از این رفتار را در دوره احمدی نژاد دیدیم که نیرویی سر کار آمد که سیستم ابتدا در مورد آن فکر دیگری می کرد و انتظار رفتار دیگری از او داشت اما در عمل با شکل دیگری از رفتار او مواجه شد.

    پس ترس و نگرانی وجود دارد؟

    بله، حتما.

    از آنجا که احزاب در کشور نهادینه نشدند باید چه کاری انجام داد تا این ترس و نگرانی

    از آینده مدیریت کشور رفع شود؟

    راهش آزادی رقابت است. سیستم هایی که رقابت در آنها نباشد نمی توانند خودشان را بازسازی کنند و با محیط و مشکلات تطبیق دهند و از بحران بیرون بیایند. حتی حزب کمونیستی چین حداقل این حسن را دارد که در درون حزب به طور محدودی این نوع رقابت انجام می شود. آنجا این اتفاق می افتد اما در ایران این اتفاق هم نمی افتد. یعنی حتی یک سیستم نداریم که در درون آن یک نوع رقابت شکل بگیرد و نیروهایی از درون خودش بالا بیایند. بر همین اساس آینده کشور الله بختکی خواهد بود.

    امروز بعضی با افتخار می گویند تحزب در ایران نهادینه نشده است، راهکار جایگزین چنین تفکری چیست؟ آیا راهکار دومی داریم غیر از اینکه تحزب در کشور نهادینه شود و کادرسازی از طریق احزاب انجام شود؟

    همانطور که گفتم در چین یک حزب واحد وجود دارد ولی در دیگر کشورها محل بروز این نوع رقابت ها خارج از ساختار رسمی حکومت یعنی در درون حزب است. در ساخت سیاسی رسمی نمی شود رقابت انجام داد، آنجا باید عمل کرد و نتیجه رقابت به آن منتقل شود. بنابراین باید در ساختار سیاسی حزبی، رقابت ها و فرود و صعودها انجام شود. یعنی یک نخست وزیر اول در حزبش است که از قدرت کنار گذاشته می شود؛ این دیگر ربطی به ساخت سیاسی دولت ندارد و رقابت و جابه جایی نخست وزیر در درون حزب بحران ها را به ساخت دولت منتقل نمی کند. چون در حزب است که ابتدا جابه جایی ها صورت می گیرد و بعد به ساختار دولت منتقل می شود. اما در ایران همه این مسائل به ساختار دولت منتقل می شود و ساختار دولت را ملتهب می کند و همین مسئله ناکارآمدی و مشکلاتی را که امروز می بینیم به وجود می آورد.

    آیا غیر از نهادینه کردن تحزب برای کادرسازی راهکار دیگری وجود دارد؟

    راه دیگری وجود ندارد هر جای دیگری هم این کار انجام شود؛ در عمل و نهایت یک نوع حزب نانوشته و غیررسمی است که تعهدات و مسئولیت های حزبی را نمی پذیرد ولی می خواهد از منافع آن بهره مند شود.

    با توجه به اینکه می گویند سابقه حزب در ایران خیلی خوشایند مردم نبود و افکار عمومی از حزب ذهنیت منفی دارد چه کار باید کرد که این ذهنیت تغییر کند و راه برای نهادینه سازی تحزب در کشور هموار شود؟

    دلیلش این نیست که سابقه حزب در ایران بد بوده است. سابقه چه چیزی در ایران خوب بوده که حالا تحزب بد باشد! مگر سابقه دولت ها خوب بود که حالا سابقه احزاب بد است؟! این به آن دلیل است که احزاب نمی توانستند استقلال نهادینه شده داشته باشند. دولت ها چنین اجازه ای را به آنها نمی دادند. در واقع به دلیل اقتدار و استقلال بیش از حد حکومت، اجازه شکل گیری چنین احزابی را نمی دادند بنابراین راهش این است که حکومت را در درجه اول تا حدی که می شود مسئول کرد، بعد متناسب با آن احزاب مستقل مدنی شکل بگیرند یا همین احزابی که هستند در همین قالب ها فعالیت کنند تا کم کم در فرایند بلندمدت این وضعیت اصلاح شود. اما قبل از هر چیز فهم این مشکل اهمیت دارد. باید به یک تفاهم جدی برسیم که این مسئله ماست و باید دنبال راه حل باشیم آن زمان طبعا راه حلش هم پیدا می شود.



    مطلب پیشنهادی

    خیابان‌ها به‌عنوان فضاهایی پویا در شهرها درواقع استخوانبندی شهری را تشکیل می‌دهند براین اساس باید به گونه‌ای ایمن و بهینه طراحی شده و آسایش شهروندان را فراهم کنند. حال آنکه امروز در بیشتر شهرها به‌دلیل ادغام مدهای حمل‌و‌نقلی در خیابان‌ها امکان بهره‌برداری همگان‌ از این فضاهای عمومی به‌صورت ایمن فراهم نیست به طوری که امروز در بسیاری از خیابان‌های شهری شاهد مشکلاتی همچون تأخیر، ازدحام شدید، کمبود ظرفیت در معابر شهری و درنهایت عدم رضایت شهروندان هستیم که در این بین معابر شهری همدان به‌ویژه رینگ مرکزی آن از این قاعده مستثنی نیست. حال آنکه برای حل این مشکل موضوع پیاده‌راه‌سازی این 6 خیابان طبق قوانین بالادستی از سال‌ها قبل در دستور کار مدیریت شهر بوده یعنی پیاده‌راه‌سازی رینگ نخست شهر همدان ازجمله طرح‌هایی است که به‌منظور حل مشکلات ترافیکی و رونق گردشگری از سال ۸۴ مصوب شده و حتی در طرح تفصیلی سال 86 نیز به لزوم اجرای این طرح تأکید شده اما به‌دلایل مختلف عمل به اجرای آن نهایتاً بعد از 11 سال تأخیر در سال 95 با پیاده‌راه‌سازی خیابان بوعلی و سپس میدان امام و خیابان اکباتان کلید خورد. پیاده‌راه‌سازی این خیابان‌ها علیرغم مزیت‌های فراوان مشکلات عدیده‌ای را در هر دو محور ایجاد کرد؛ برای مثال به‌دلیل نداشتن پیوست اجتماعی، فرهنگی و ترافیکی در پیاده‌راه بوعلی به‌دلیل استقرار مراکز پزشکی، شاهد به مضیقه افتادن بیماران به‌ویژه افراد کم‌توان بودیم و یا اینکه این پیاده‌راه خود به محوری مناسب برای تردد موتورسوران بدون اعمال هیچگونه محدودیتی بدل شده، البته بگذریم از سایر مشکلاتی که تحمیل بار ترافیکی این پیاده‌راه به سایر خیابان‌ها و معابر همجوار و کوچه و پس‌کوچه‌های شهر تحمیل کرد. درخصوص خیابان اکباتان نیز حرف برای گفتن در مورد عدم پیوست‌نگاری فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و مسائل مترتب بر آن بسیار است اما بنا به مجال اندک تنها به یک وجه آن‌هم عدم توجه به بافت و کاربری‌های موجود در این خیابان اشاره می‌کنم که نهایتاً منجر به بازگشت ون به پیاده‌راه و درواقع هدررفت هزینه‌کرد چندمیلیاردی شد. اخیراً در مباحث مرتبط با حوزه شهرسازی یکی از روش‌هایی که جهت ارتقای کیفیت زندگی در شهر مطرح می‌شود، ساخت خیابان کامل جهت ارتقای وضعیت شبکه معابر است که طی چند هفته اخیر با مطرح شدن پیاده‌راه‌سازی خیابان باباطاهر همدان بارها از زبان کارشناسان به‌عنوان طرح جایگزین پیاده‌راه‌سازی صرف شنیده‌ایم. بر این اساس با توجه به اهمیت موضوع برآن شدیم تا درخصوص خیابان کامل و خصوصیات آن با دانش‌آموخته دکترای معماری از دانشگاه نیوکاسل انگلستان، معاون پیشین وزیر راه و شهرسازی و مدیرعامل شرکت عمران و بهسازی شهری گفت‌‌وگویی ترتیب دهیم که در ادامه می‌خوانید: محمدسعید ایزدی؛ با بیان اینکه اجرای خیابان ‌کامل را می‌توان یک رویکرد متأثر در حوزه شهرسازی قلمداد کرد، گفت: در چرایی مطرح شدن این رویکرد باید بگویم در دوره‌ای فرض بر این بود که خیابان باید در سیطره خودرو قرار گیرد و در آن‌ها حرف نخست را خودرو می‌زد. وی ادامه داد: از این دوره می‌توان به‌عنوان دوره متقدم یاد کرد که در آن شهرها اسیر تردد خودرو و حمل‌ونقل توسط آن‌ها بودند. وی با تأکید بر اینکه با آسیب‌زا بودن این رویکرد به‌تدریج توجه به حضور انسان در فضاهای شهری به‌ویژه خیابان‌ها و تغییر نقش آن‌ها به یک فضای اجتماعی در دوره‌های مختلف افزایش یافت تاحدی که پیشنهاد پیاده‌راه‌سازی و توجه صرف به پیاده‌محوری در دنیا مورد توجه قرار گرفت، اذعان کرد: این رویکرد نیز در حال حاضر در دنیا مورد نقد قرار گرفته و واژه «خیابان برای همه» جایگزین آن شد. این عضو هیئت علمی دانشگاه بوعلی سینا با تأکید بر اینکه در خیابان برای همگان سهم قائل می‌شوند، اذعان کرد: در این معبر سواره، پیاده و گروه‌های جمعیتی با توجه به نقش‌های مختلف حضور دارند. ایزدی ادامه داد: آنچه امروز در دنیا از آن به‌عنوان خیابان کامل یاد می‌شود طرح کاملی است از سیاست اخیر؛ یعنی در خیابانی که برای همه است برای رسیدن به یک دسترسی امن، جذاب و راحت (پیاده، دوچرخه، خودرو، حمل‌و‌نقل عمومی)، می‌بایست زیرساخت‌های لازم را فراهم کرد. وی با تأکید بر اینکه در این رویه توجه صرف به پیاده و سواره کنار گذاشته شده و دنبال‌کنندگان این رویکرد معتقدند از این طریق امنیت معابر ارتقاء یافته و در عین حال هزینه‌های حمل‌و‌نقل‌کاهش می‌یابد، اظهار کرد: از طرفی از این طرح به‌عنوان جایگزینی برای خودروهای شخصی یاد می‌کنند که قادر است بنا به زیرساخت‌هایی که در آن تعبیه می‌شود مردم را به پیاده‌روی دعوت کند. این کارشناس حوزه شهر با تأکید بر اینکه این رویکرد حس مکان را در کاربران شهری افزایش داده و منجر به افزایش ارزش املاک مجاور می‌شود، افزود: این در حالی است که در دو شکل افراطی سواره و پیاده‌محوری، کاربران و واحدهای صنفی اطراف این معابر به هر حال آسیب می‌دیدند. ایزدی ادامه داد: اما وقتی در ساعاتی از روز امکان باراندازی و تردد حمل‌و‌نقل عمومی و اضطراری وجود داشته باشد و افراد پیاده نیز با امنیت در معبر تردد کنند، همگان قادر خواهند بود از این سیاست برد-برد استفاده کنند. وی با اشاره به اینکه به‌نظر می‌رسد همکاران بنده در دانشگاه بوعلی نیز از این سیاست برد- برد که می‌توان به‌عنوان رویکرد خیابان کامل از آن یاد کرد در ارائه پیشنهاد برای خیابان باباطاهر استفاده می‌کنند، خاطرنشان کرد: درخصوص 6 خیابان منتهی به میدان امام حدود 30 سال است که پژوهش می‌کنم به طوری که حتی در زمان استانداری آقای خرم، به همراه آقای مهندس نصری و خانم مشایخ، راجع به تعیین تکلیف این 6 خیابان در طرح محور تاریخی_ فرهنگی همدان کار پژ وهشی ‌کرده و به‌دنبال راهکار بودیم، حتی اعتقاد استاندار وقت برای حل گره ترافیکی موجود در رینگ مرکزی، ایجاد روگذر و زیرگذر بود. وی با اشاره به اینکه امروز راه‌حل‌های جایگزین بسیار منطقی‌تری هست و فقط نکته‌ای که در ارائه این راه‌حل‌ها به آن توجه نمی‌شود تفاوتی است که به لحاظ بافت و کارکرد بین 6 خیابان وجود دارد یعنی فکر می‌کنم برای مثال هر راه حلی که برای خیابان اکباتان پیدا کردیم را می‌توانیم به چند خیابان بعدی نیز تسری دهیم گفت: نکته این است که گرچه این 6 خیابان همگی به رینگ نخست و میدان امام (ره) منتهی می‌شوند اما نقش‌ها و کارکردهای آن‌ها و حتی صنوف پیرامونی و استفاده‌کنندگان از این معابر باهم متفاوت است. این دانش‌آموخته دکتری مرمت شهری با اشاره به اینکه حتی مبدأ و مقصد این معابر نیز باهم متفاوت است، اذعان کرد: به همین دلیل ما نوعی تقسیم‌بندی را در پژوهش‌هایمان مد نظر قرار دادیم که منطبق با آن قرار شد اگر دو قطب اصلی محورهای فرهنگی و تاریخی همدان یعنی تپه هگمتانه و آرامگاه بوعلی‌سینا را از طریق پیاده‌راه‌سازی اکباتان و بوعلی به‌عنوان خیابان‌های راهبردی به یکدیگر وصل کرده و این معبر را یک محور ویژه قلمداد کرده و از چهار خیابان بعدی جدا کنیم؛ می‌توان برای سایر خیابان‌ها نیز دو به دو برنامه ارائه کرد. ایزدی با اشاره به اینکه این خیابان‌ها قابلیت این را دارند که به‌عنوان پشتیبان باهم کار کنند، تشریح کرد: یعنی خیابان‌های تختی و شهدا باهم و خیابان شریعتی و باباطاهر، البته درخصوص خیابان شریعتی باید گفت این معبر نسبت به باباطاهر ماهیت گردشگری بیشتری داشته و در عین حال خیابان باباطاهر دارای ماهیت خدماتی و پشتیبانی بیشتری است. وی با تأکید بر اینکه خیابان شهدا نیز دارای ماهیت پشتیبانی است، اذعان کرد: در این بین خیابان تختی نیز ماهیت دسترسی به محلات و افق بالادست خود را دارد. وی، افزود: با این وجود باید این معابر به‌صورت کمکی دو به دو برای تأمین بخشی از دسترسی سواره بافت مرکزی عمل‌ کنند یعنی‌ نمی‌توانیم سرتاسر این خیابان‌ها را پیاده‌راه کرده و حتی خیابان کامل درنظر بگیریم؛ بنابراین به‌نظر می‌رسد درخصوص خیابان باباطاهر تا یک مقطعی یعنی تا کوچه اسکندری (انتهای زرگرها) می‌توان خیابان کامل را اجرا کرد. این مرمت‌گر شهر با تأکید بر اینکه این خیابان کامل را نباید به ادامه خیابان باباطاهر تعمیم داد، گفت: حتی برای مقطع عنوان‌شده یعنی از میدان تا انتهای بازار زرگرها که قابلیت پیاده‌محور کردن آن وجود دارد نیز باید دسترسی‌های خدماتی، پشتیبانی و اضطراری پیش‌بینی شود تا بتوانند از این عرصه حمایت کنند. ایزدی با بیان اینکه منطبق با سابقه پژوهشی که درخصوص مطالعه این خیابان‌ها دارم تأکید می‌کنم که ادامه ایجاد خیابان کامل در مقاطع بعدی این معبر منجر به متضرر شدن کسبه و در عین حال سایر کاربران خواهد شد، گفت: درواقع در خارج از مقطع عنوان‌شده ایجاد پیاده‌راه و حتی خیابان کامل، به نفع بافت و محیط اطراف خیابان باباطاهر نیست. مع‌الوصف با توجه به آنچه گفته شد یک خیابان کامل با تأکید بر تحرک افراد، به جای خودروها از تحرک و جابه‌جایی پشتیبانی می‌کند و بدین ترتیب، با تعیین اولویت‌ شیوه‌های جابه‌جایی که تردد پیاده و دوچرخه در اولویت نخست هستند، تمام شیوه‌های حمل‌ونقل را به‌صورت اصولی و تعریف نقشه‌ای خاص درهم می‌آمیزد که این مهم خود از ایمن بودن معبر پشتیبانی می‌کند؛ البته چنانکه گفته شد این نخسه برد-برد شهری در مسیر حل معضل ترافیکی و حفاظت داشته‌های تاریخی می‌بایست منطبق با ظرفیت و کاربرد معبر و محور تعریف‌شده به اجرا درآید تا کمترین آسیب را به محیط پیرامونی وارد کرده و درنهایت منجر به رضایتمندی در کاربران ازجمله کسبه و شهروندان عادی شود.

    خیابان کامل سیاست برد-برد مدیریت شهری همدان

    دانش‌آموخته دکتری مرمت شهری درخصوص پیشنهاد مطرح برای خیابان باباطاهر و تبدیل آن به خیایان کامل گفت: اجرای این طرح به‌مثابه به‌کارگیری یک سیاست برد- برد است.

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *