محسن صفایی فراهانی، از موفق ترین مدیران اقتصادی ایران و عضو شورای مرکزی حزب مشارکت از دغدغه هایش درباره تهران و انتخاب شهردار پایتخت می گوید:
اخیراً دیدم که وقتی میخواستند خط هفت مترو را افتتاح کنند اشاره کردند که پروژه آن زودتر از پل صدر شروعشده اما چون منابع شهرداری را درگیر پل صدر کردند عملاً خط هفت ده سال زمان برد!
اولین مسئله پل صدر این است که بدون برگزاری هیچ مناقصه و بررسی باعجله آغاز شد و بیشتر از آنکه با نگاه حل مشکل شهری به آن نگریسته شود یک نمایش بود، بدون داشتن یک مطالعات توجیه فنی و اقتصادی مدون و قابل ارایه، این پروژه هزینه بسیار سنگینی را به مردم شهر تهران تحمیل کرد بدون اینکه بازدهی مطلوبی در حملونقل ترافیک این منطقه از تهران داشته باشد.
اگر شورای شهر پنجم تیم متخصصی را برای بررسی پل صدر بگمارد و گزارش مستدلی به مردم در ابعاد وجوب این پرونده، نحوه انتخاب پیمانکار، ابعاد مهندسی پروژه و هزینه آن ارائه شود، نشان داده میشود این پروژه عظیم چه عوارضی برای مردم داشته است. و حداقل تجربه می شود که مسئولین به ابعاد تصمیمات این چنینی وقوف پیدا نمایند!
در شهرداری تهران هیچگونه استانداردی چه برای پروژه های مهندسی، مهندسی ترافیک و ایجاد ساختمانهای مسکونی و اداری و تجاری وجود ندارد. اینکه شما ساختمانهای نامطمئن زیادی میبینید ناشی از نبود استانداردها است. اگر به شهرداری پاریس، لندن، سئول یا هر یک از شهرداریهای کشورهای توسعه یافته نگاه کنید، استانداردهای بسیار دقیق با جزئیات کامل را میبینید که در تمامی اجزا مثل بتن، فولاد، پروفیل، آجر، درب و پنجره و … وجود دارد و رعایت آن الزامی است.
یک روزی قرار بود تهران حداکثر ۵/۴میلیون نفر جمعیت داشته باشد و امروز بیش از دو برابر آن عدد را در خود جایداده است! اینها همه نشان میدهد که این شهر از حداقلهای استاندارد شهری برخوردار نیست که بتوانید بهراحتی آن را در ظرف شیشهای و بلورین بگذارید و همهچیز آن را ببینید.
در تمام شهرهای بزرگ دنیا مردم برای اینکه در آن شهر زندگی کنند، هزینههای آن را میپردازند.
متأسفانه یکی از بلاهایی که کشورهایی مانند ما به آن دچار شدهاند این است که عادت شده است بخشی عمده از هزینههای شهری را از دولت بگیرند و وقتی هم که دولت توان تامین این هزینهها را ندارد، شروع به تراکم فروشی می کنند و اگر از این کار بهعنوان مصیبت عظما برای زندگی مردم شهرها گفته شود، کم گفتهایم.
قرار نیست ۵۰ متر در الهیه تهران با ۵۰ متر در شوش یک هزینه و عوارض داشته باشد. کسی که میخواهد در الهیه زندگی کند، باید عوارض آن را بپردازد. نمیشود زبالهها جمعآوری شود، فضای سبز بخواهید، حملونقل خوب و خیابانهای تمیز بخواهید و درعینحال بگویید عوارض نمیدهید.
شهر نیاز به فردی داررد که مسائل و مشکلات آنرا به خوبی بشناسد و از سویی بتواند با مدیرانی که در اداره شهر شرکت دارند تعامل داشته باشد، شهرداری تهران از بسیاری از وزارتخانه ها بزرگتر و پرکارتر است، مدیریت و تعامل شهردار تهران از بعضی وزرا برای اداره امور فراتر است.
شهردار باید از روش اداره شهرهای مدرن دنیا شناخت داشته باشد. با روشهای سنتی نمیتوان دیگر تهران را اداره کرد، امروز و در قرن ۲۱ نمی توان با روش ۵۰ سال پیش تهران را اداره کنند! ادامه روند اداره موجود، مطمئناً امکان زندگی شهروندان را از اینی که هست به مراتب مصیبت بار تر می کند!
بایستی شهر را با نگاه نوتری ببینید، باید شهر را قابل زندگی نماید، آنچه که امروز به عنوان شهر تهران داریم قابل ادامه نیست. به لحاظ آلودگی صوتی، آلودگی هوا، امنیت، حمل و نقل عمومی، ترافیک و … شهر غیر قابل تحمل شده است. قرار نیست برای اصلاح شهر تهران با بیل و کلنگ به جان آن بیافتند. مدیریتی بهروز نیاز است.
امروز که توان تغییر داریم، باید به سمت افراد کاردان برویم. نمیتوان با افرادی که تخصصهای لازم را ندارند این بحرانها را حلوفصل کرد.
اداره یک شهر ده میلیونی با یک شهر ده هزارنفری بسیار متفاوت است. حملونقل یک شهر ده هزارنفری با یک شهر ده میلیونی بسیار متفاوت است. اینگونه نیست که هر مهندس معمار یا مهندسی ترافیکی قادر باشد برای این شهر فکر کند. به همین دلیل تعداد آدمها و ارگانهایی که اینگونه مسائل را میتوانند حل کنند حتی در دنیا هم تعداد زیادی نیستند.
وقتی راهحل وجود دارد نباید ناامید شد. اگر کسانی باشند که عرضه دنبال راهحل رفتن را ندارند، بحث دیگری است، بایستی جای خود را به دیگران بدهند!