سه شنبه , ۱ خرداد ۱۴۰۳ - ۱۱:۵۱ بعد از ظهر
  • کد خبر 16148
  • خط "ویژه" میدان هفت حوض نارمک، برخلاف عمده میدان های شهر که درواقع فلکه هستند، از گذشته تا کنون به معنای واقعی کلمه، میدان شهری بوده و هست. از دوران کودکی، برای من میدان هفت حوض محلی برای خرید، تفرج و تفریح و خیابان سی متری نارمک هم مسیر پیاده روی خانوادگی بود. محوطه چمنکاری شده میدان، عصرها پر بود از خانواده های پرجمعیتی که دور یک زیر انداز ساده نشسته بودند و تعداد زیادی کودک که وسط آن، فارغ از هیاهوی دنیا به کار خود مشغول بودند. در آن دوران خیابان ها شلوغ نمی شد و حداقل از دید من، خیابان سی متری بسیار زیبا، خلوت، پهن و پر دار و درخت به نظر می آمد. دهه هفتاد که دوران نوجوانی من بود، خیابان دماوند، چهل و شش متری و سی متری نارمک سه مسیر دوچرخه سواری بودند که برای رسیدن به سرخه حصار، میدان (یا همان فلکه) شقایق و میدان هفت حوض طی می کردم. سی متری و چهل و شش متری نارمک جزو اولین مسیرهایی بودند که مسیر ویژه دوچرخه سواری -البته درحد رنگ آمیزی بخشی از پیاده رو- در آن ها تعریف شد و من هم مانند بسیاری از هم سن و سال ها از آن استفاده می کردم. بعدتر مسیر دوچرخه خیابان سی متری با باغچه ای از مسیر اصلی پیاده رو جدا شد اما با جوی های عمیقی که به تناوب مسیر را قطع می کرد و بخصوص با پارک خودرو ها بر روی پل های ورودی منازل، در عمل دوچرخه ها به لاین سواره رو هدایت شدند! از همین رو بعید می دانم که این کار بر اساس یک طرح و مطالعه درست انجام شده باشد. شهر به شدت درحال بزرگ شدن بود و گه گاه پای شلوغی هم به خیابان های شهر باز می شد. به گمانم اولین مسیر خط ویژه در چند مقطع مجزا از دماوند به سمت آزادی کشیده شد و با نرده های بلند و بعدتر با بلوک های بتنی شمال و جنوب شهر را از هم جدا کرد. باز هم در ظاهر، هدف اولویت دادن به حمل و نقل عمومی بود اما در عمل بیشتر، میان پیاده ها فاصله انداخته و در مقابل فرصت طلایی به سواره های نوظهوری داده بودند که در شلوغی های شهر، در تضاد با عقلانیت و منافع عموم و صرفاً برای پیگیری منافع گروه خود از هر وسیله ای، مثلاً موتورسیکلت، کاربردی جدید کشف و رونمایی می نمودند! اگرچه مطالعات متعدد ترافیکی در توجیه این طرح ها تهیه می شد اما همچنان بهره اصلی را این دسته از موتورسواران می بردند که از همان دوره تاکنون، عزمی هم برای ساماندهی آنها وجود نداشت! نیمه دوم دهه هشتاد دیگر شلوغی ها در شهر کاملاً مورد انتظار و بدیهی شده بود؛ اما باز هم به جای فکر کردن به حل مسئله اصلی، چاره را در باز کردن مسیرهای ویژه برای دسترسی های سریع و انبوه به مراکز شلوغ شهر یافته بودند و از این میان، خطوط BRT به عنوان جایگزینِ بخش عمده ی خطوط واحد قدیمی، از خیابان های مهم شهر سر برآوردند. این بار بیشترِ تقاطع های قدیمی شهر به بهانه عدم توقف اتوبوس های تندرو مسدود شدند و برای ساماندهی موتورسیکلت های معمولیِ سازماندهی نشده نیز، درب های آهنی بزرگی نصب شد که البته برای بعضی خواص باز می شد! پای خط ویژه به سی متری ما هم باز شد و یک محله ی پیوسته و ریشه دار را به دو بخش مجزا تقسیم کرد. حالا ما پیاده ها برای رد شدن از خیابانمان باید از هزار و یک جور مانع عبور می کردیم و خودروهای شهروندان معمولی هم که از چهار راه تلفنخانه قصد رفتن به هفت حوض را داشتند باید دردسر یک دور برگردان اضافه را در چهل و شش متری تحمل می کردند. همه اینها برای خط ویژه ای بود که با وجود تراکم زیادِ مسافر، به تعداد کافی اتوبوس برای مسافرانش خریداری نشده و با حذف خطوط قدیمی، تمام نقشه ی ذهنیِ متقاضیان را از حمل و نقل عمومی نابود کرده بود! اطلاع دقیقی از مطالعات پشتیبان این طرح ندارم اما با تجربه ای که از کار در شرکت های مشاور دارم، مطمئنم که توجیهاتِ ترافیکیِ آن، در ظاهر وجه غالب مطالعات بوده و اگر مطالعه اجتماعی هم صورت گرفته باشد، حتما در تایید نتایج آن بوده است! در دهه نود خط ویژه جدیدی در شهر تهران و به همت یک شهردار متخصص راه اندازی شد. مسیر ویژه دوچرخه در بسیاری از خیابان های اصلی شهر طراحی و در برخی نیز مانند خیابان دماوند با جدول، از خطوط سواره و پیاده مجزا شده بود. این بار هم یک خط ویژه دیگر، یک مسیر قدیمی مورد استفاده من را به معنای واقعی کلمه اشغال کرد که بعد از سال ها هنوز هم چند هفته یکبار آن را برای رسیدن به پارک سرخه حصار با دوچرخه طی می کردم. در طول چند سالی که از راه اندازی این خط ویژه گذشته، فقط یکبار از آن عبور کرده و در اولین بریدگیِ جدول، برای همیشه از آن خارج شدم! مشکل قدیمیِ پارک خودرو و جوی های متعددی که دوچرخه سوار باید قبل از رسیدن به هرکدام تقریباً به طور کامل توقف کند، با استفاده تعمیرگاه های مجاور از فضای مسیر به عنوان پارکینگ خودروهای درحال تعمیر و استفاده مغازه ها از آن به عنوان بار انداز و انبار موقت کالاها، تکمیل شده بود! در مسیرهای مرکز شهر هم که این خطوط راه اندازی شده است، اوضاع چندان تفاوتی نمی کند و این خطوط عمدتاً تبدیل به خط ویژه و بعضاً پارکینگ موتورسیکلت شده است. با این وضع فکر نمی کنم که نیاز باشد تا درمورد کیفیت مطالعات پشتیبانِ چنین طرحی توضیح داده شود(هرچند که طرحی جامع و مفصل بوده باشد). اما هفته گذشته طبق معمول صرفاً برای پیاده روی و خرید از مسیر همیشگی سی متری نارمک به سمت هفت حوض حرکت کردم. ظاهراً مامورین شهرداری به شکل خودجوش در محلِ تعدادی از تقاطع های اصلی، نرده های خط ویژه را جمع آوری کرده بودند. بعد از مدتها که دیگر به دیدن نرده های خط ویژه و البته ندیدن زشتی آنها عادت کرده بودیم، دوباره خاطره خیابان سی متری پهن و خلوت دوران کودکی برایم تجدید شد. اتفاقاً هیچ کدام از اهدافی که معمولاً برای توجیه ترافیکی احداث خط ویژه بر شمرده می شود نقض نشده بود. مثلاً اتوبوس ها به سرعت در حرکت بودند، وسایل نقلیه از انواع موتورسیکلت گرفته تا خودروهای سنگین ویژه بدون مشکل عبور می کردند، در باغچه ها عده زیادی روی چمن ها ایستاده یا نشسته بودند و مردم هم بدون مشکل خاصی در پیاده رو به راه خود ادامه می دادند. برخلاف همیشه نیمی از رهگذران که معمولاً می بایست به هزار و یک نفر درمورد ظاهر و باطنشان پاسخ می دادند هم، بدون هیچ مشکلی نه تنها در پیاده رو که سوار بر موتور سیکلت درحال تردد در خیابان بودند! حتی بالاتر از میدان، مرد مسنی درکنار نوازنده، روزی خود را با حرکاتی که در گذشته کودکان وسط زیراندازها اجرا می کردند کسب می کرد و هیچ اتفاق خاصی هم نمی افتاد. این که برداشته شدن چند نرده از وسط خیابان می تواند تا این حد چهره یک خیابان را عوض کند برایم بسیار عجیب بود: هم خیابان بسیار پهن تر و زیباتر دیده می شد؛ هم ارتباط بین بافت های طرفین خیابان به راحتی میسر شده و تردد نیز در برخی از خیابان های متقاطعی برقرار شده بود که پیشتر با خط ویژه از رونق افتاده و تبدیل به پارکینگ خودروها شده بودند؛ هم وسایل نقلیه از موتورسیکلت ها تا اتوبوس ها به شکلی روان در حال تردد بودند. در آخر مایلم همینجا دو درخواست و پیشنهاد خود را ارائه کنم. درخواستم از شهرداری است که حداقل در مورد خیابان سی متری نارمک زحمات خود را کامل کنند و حالا که نبود خط ویژه در بخش هایی از آن منافع خود را نشان داده، نرده های زشت آن را از کل این خیابان برچینند. همچنین برای خط ویژه دوچرخه در خیابان دماوند هم درخواست می کنم که آزادسازیِ لاینِ سواره ی اولِ این خیابان را از مسیر ویژه دوچرخه بررسی کنند که اکنون فقط تبدیل به پارکینگ موتورسیکلت و محوطه تعمیرگاه و انبار کالا شده و هیچ نفعی برای دوچرخه سواران ندارد! اما پیشنهادم به اعضای جامعه مهندسان مشاور که هرکدام از تخصص های آن در زمینه کاری خود انبوهی از طرح های مشابه خطوط ویژه را ارائه و اجرا کرده اند، این است که حتماً از خیابان سی متری نارمک بازدید کنند. در وضعیتی که حتی در و دیوار شهر برای شنوندگان پیامی دارند، از این اعضای سابق طبقه متوسط هیچ ندایی شنیده نمی شود؛ اگر نمی توانند برای مملکتی که همیشه در پروژه هایشان ادعای تعهد و خدمت به آن را دارند، دل از انبوه پروژه های نیمه کاره و بدون دستمزدشان بکَنند، لااقل نتیجه یکی از پروژه های قبلی خود را که نه تنها بی ثمر، که مضر به حال هم نوعانشان بوده و با اندک باد مخالفی بر باد رفته ببینند؛ شاید حداقل از این به بعد در طرح هایشان برای دیگران خط ویژه نکشند!
    خط "ویژه" میدان هفت حوض نارمک، برخلاف عمده میدان های شهر که درواقع فلکه هستند، از گذشته تا کنون به معنای واقعی کلمه، میدان شهری بوده و هست. از دوران کودکی، برای من میدان هفت حوض محلی برای خرید، تفرج و تفریح و خیابان سی متری نارمک هم مسیر پیاده روی خانوادگی بود. محوطه چمنکاری شده میدان، عصرها پر بود از خانواده های پرجمعیتی که دور یک زیر انداز ساده نشسته بودند و تعداد زیادی کودک که وسط آن، فارغ از هیاهوی دنیا به کار خود مشغول بودند. در آن دوران خیابان ها شلوغ نمی شد و حداقل از دید من، خیابان سی متری بسیار زیبا، خلوت، پهن و پر دار و درخت به نظر می آمد. دهه هفتاد که دوران نوجوانی من بود، خیابان دماوند، چهل و شش متری و سی متری نارمک سه مسیر دوچرخه سواری بودند که برای رسیدن به سرخه حصار، میدان (یا همان فلکه) شقایق و میدان هفت حوض طی می کردم. سی متری و چهل و شش متری نارمک جزو اولین مسیرهایی بودند که مسیر ویژه دوچرخه سواری -البته درحد رنگ آمیزی بخشی از پیاده رو- در آن ها تعریف شد و من هم مانند بسیاری از هم سن و سال ها از آن استفاده می کردم. بعدتر مسیر دوچرخه خیابان سی متری با باغچه ای از مسیر اصلی پیاده رو جدا شد اما با جوی های عمیقی که به تناوب مسیر را قطع می کرد و بخصوص با پارک خودرو ها بر روی پل های ورودی منازل، در عمل دوچرخه ها به لاین سواره رو هدایت شدند! از همین رو بعید می دانم که این کار بر اساس یک طرح و مطالعه درست انجام شده باشد. شهر به شدت درحال بزرگ شدن بود و گه گاه پای شلوغی هم به خیابان های شهر باز می شد. به گمانم اولین مسیر خط ویژه در چند مقطع مجزا از دماوند به سمت آزادی کشیده شد و با نرده های بلند و بعدتر با بلوک های بتنی شمال و جنوب شهر را از هم جدا کرد. باز هم در ظاهر، هدف اولویت دادن به حمل و نقل عمومی بود اما در عمل بیشتر، میان پیاده ها فاصله انداخته و در مقابل فرصت طلایی به سواره های نوظهوری داده بودند که در شلوغی های شهر، در تضاد با عقلانیت و منافع عموم و صرفاً برای پیگیری منافع گروه خود از هر وسیله ای، مثلاً موتورسیکلت، کاربردی جدید کشف و رونمایی می نمودند! اگرچه مطالعات متعدد ترافیکی در توجیه این طرح ها تهیه می شد اما همچنان بهره اصلی را این دسته از موتورسواران می بردند که از همان دوره تاکنون، عزمی هم برای ساماندهی آنها وجود نداشت! نیمه دوم دهه هشتاد دیگر شلوغی ها در شهر کاملاً مورد انتظار و بدیهی شده بود؛ اما باز هم به جای فکر کردن به حل مسئله اصلی، چاره را در باز کردن مسیرهای ویژه برای دسترسی های سریع و انبوه به مراکز شلوغ شهر یافته بودند و از این میان، خطوط BRT به عنوان جایگزینِ بخش عمده ی خطوط واحد قدیمی، از خیابان های مهم شهر سر برآوردند. این بار بیشترِ تقاطع های قدیمی شهر به بهانه عدم توقف اتوبوس های تندرو مسدود شدند و برای ساماندهی موتورسیکلت های معمولیِ سازماندهی نشده نیز، درب های آهنی بزرگی نصب شد که البته برای بعضی خواص باز می شد! پای خط ویژه به سی متری ما هم باز شد و یک محله ی پیوسته و ریشه دار را به دو بخش مجزا تقسیم کرد. حالا ما پیاده ها برای رد شدن از خیابانمان باید از هزار و یک جور مانع عبور می کردیم و خودروهای شهروندان معمولی هم که از چهار راه تلفنخانه قصد رفتن به هفت حوض را داشتند باید دردسر یک دور برگردان اضافه را در چهل و شش متری تحمل می کردند. همه اینها برای خط ویژه ای بود که با وجود تراکم زیادِ مسافر، به تعداد کافی اتوبوس برای مسافرانش خریداری نشده و با حذف خطوط قدیمی، تمام نقشه ی ذهنیِ متقاضیان را از حمل و نقل عمومی نابود کرده بود! اطلاع دقیقی از مطالعات پشتیبان این طرح ندارم اما با تجربه ای که از کار در شرکت های مشاور دارم، مطمئنم که توجیهاتِ ترافیکیِ آن، در ظاهر وجه غالب مطالعات بوده و اگر مطالعه اجتماعی هم صورت گرفته باشد، حتما در تایید نتایج آن بوده است! در دهه نود خط ویژه جدیدی در شهر تهران و به همت یک شهردار متخصص راه اندازی شد. مسیر ویژه دوچرخه در بسیاری از خیابان های اصلی شهر طراحی و در برخی نیز مانند خیابان دماوند با جدول، از خطوط سواره و پیاده مجزا شده بود. این بار هم یک خط ویژه دیگر، یک مسیر قدیمی مورد استفاده من را به معنای واقعی کلمه اشغال کرد که بعد از سال ها هنوز هم چند هفته یکبار آن را برای رسیدن به پارک سرخه حصار با دوچرخه طی می کردم. در طول چند سالی که از راه اندازی این خط ویژه گذشته، فقط یکبار از آن عبور کرده و در اولین بریدگیِ جدول، برای همیشه از آن خارج شدم! مشکل قدیمیِ پارک خودرو و جوی های متعددی که دوچرخه سوار باید قبل از رسیدن به هرکدام تقریباً به طور کامل توقف کند، با استفاده تعمیرگاه های مجاور از فضای مسیر به عنوان پارکینگ خودروهای درحال تعمیر و استفاده مغازه ها از آن به عنوان بار انداز و انبار موقت کالاها، تکمیل شده بود! در مسیرهای مرکز شهر هم که این خطوط راه اندازی شده است، اوضاع چندان تفاوتی نمی کند و این خطوط عمدتاً تبدیل به خط ویژه و بعضاً پارکینگ موتورسیکلت شده است. با این وضع فکر نمی کنم که نیاز باشد تا درمورد کیفیت مطالعات پشتیبانِ چنین طرحی توضیح داده شود(هرچند که طرحی جامع و مفصل بوده باشد). اما هفته گذشته طبق معمول صرفاً برای پیاده روی و خرید از مسیر همیشگی سی متری نارمک به سمت هفت حوض حرکت کردم. ظاهراً مامورین شهرداری به شکل خودجوش در محلِ تعدادی از تقاطع های اصلی، نرده های خط ویژه را جمع آوری کرده بودند. بعد از مدتها که دیگر به دیدن نرده های خط ویژه و البته ندیدن زشتی آنها عادت کرده بودیم، دوباره خاطره خیابان سی متری پهن و خلوت دوران کودکی برایم تجدید شد. اتفاقاً هیچ کدام از اهدافی که معمولاً برای توجیه ترافیکی احداث خط ویژه بر شمرده می شود نقض نشده بود. مثلاً اتوبوس ها به سرعت در حرکت بودند، وسایل نقلیه از انواع موتورسیکلت گرفته تا خودروهای سنگین ویژه بدون مشکل عبور می کردند، در باغچه ها عده زیادی روی چمن ها ایستاده یا نشسته بودند و مردم هم بدون مشکل خاصی در پیاده رو به راه خود ادامه می دادند. برخلاف همیشه نیمی از رهگذران که معمولاً می بایست به هزار و یک نفر درمورد ظاهر و باطنشان پاسخ می دادند هم، بدون هیچ مشکلی نه تنها در پیاده رو که سوار بر موتور سیکلت درحال تردد در خیابان بودند! حتی بالاتر از میدان، مرد مسنی درکنار نوازنده، روزی خود را با حرکاتی که در گذشته کودکان وسط زیراندازها اجرا می کردند کسب می کرد و هیچ اتفاق خاصی هم نمی افتاد. این که برداشته شدن چند نرده از وسط خیابان می تواند تا این حد چهره یک خیابان را عوض کند برایم بسیار عجیب بود: هم خیابان بسیار پهن تر و زیباتر دیده می شد؛ هم ارتباط بین بافت های طرفین خیابان به راحتی میسر شده و تردد نیز در برخی از خیابان های متقاطعی برقرار شده بود که پیشتر با خط ویژه از رونق افتاده و تبدیل به پارکینگ خودروها شده بودند؛ هم وسایل نقلیه از موتورسیکلت ها تا اتوبوس ها به شکلی روان در حال تردد بودند. در آخر مایلم همینجا دو درخواست و پیشنهاد خود را ارائه کنم. درخواستم از شهرداری است که حداقل در مورد خیابان سی متری نارمک زحمات خود را کامل کنند و حالا که نبود خط ویژه در بخش هایی از آن منافع خود را نشان داده، نرده های زشت آن را از کل این خیابان برچینند. همچنین برای خط ویژه دوچرخه در خیابان دماوند هم درخواست می کنم که آزادسازیِ لاینِ سواره ی اولِ این خیابان را از مسیر ویژه دوچرخه بررسی کنند که اکنون فقط تبدیل به پارکینگ موتورسیکلت و محوطه تعمیرگاه و انبار کالا شده و هیچ نفعی برای دوچرخه سواران ندارد! اما پیشنهادم به اعضای جامعه مهندسان مشاور که هرکدام از تخصص های آن در زمینه کاری خود انبوهی از طرح های مشابه خطوط ویژه را ارائه و اجرا کرده اند، این است که حتماً از خیابان سی متری نارمک بازدید کنند. در وضعیتی که حتی در و دیوار شهر برای شنوندگان پیامی دارند، از این اعضای سابق طبقه متوسط هیچ ندایی شنیده نمی شود؛ اگر نمی توانند برای مملکتی که همیشه در پروژه هایشان ادعای تعهد و خدمت به آن را دارند، دل از انبوه پروژه های نیمه کاره و بدون دستمزدشان بکَنند، لااقل نتیجه یکی از پروژه های قبلی خود را که نه تنها بی ثمر، که مضر به حال هم نوعانشان بوده و با اندک باد مخالفی بر باد رفته ببینند؛ شاید حداقل از این به بعد در طرح هایشان برای دیگران خط ویژه نکشند!

    خط ویژه

    میدان هفت حوض نارمک، برخلاف عمده میدان های شهر که درواقع فلکه هستند، از گذشته تا کنون به معنای واقعیمیدان هفت حوض نارمک، برخلاف عمده میدان های شهر که درواقع فلکه هستند، از گذشته تا کنون به معنای واقعیکلمه، میدان شهری بوده و هست. از دوران کودکی، برای من میدان هفت حوض محلی برای خرید، تفرج و تفریح وخیابان سی متری نارمک هم مسیر پیاده روی خانوادگی بود. محوطه چمن کاری شده میدان، عصرها پر بود از خانوادههای پرجمعیتی که دور یک زیر انداز ساده نشسته بودند و تعداد زیادی کودک که وسط آن، فارغ از هیاهوی دنیا به کارخود مشغول بودند. در آن دوران خیابان ها شلوغ نمی شد و حداقل از دید من، خیابان سی متری بسیار زیبا، خلوت، پهنو پر دار و درخت به نظر می آمد.دهه هفتاد که دوران نوجوانی من بود، خیابان دماوند، چهل و شش متری و سی متری نارمک سه مسیر دوچرخه سواریبودند که برای رسیدن به سرخه حصار، میدان (یا همان فلکه) شقایق و میدان هفت حوض طی می کردم. سی متری وچهل و شش متری نارمک جزو اولین مسیرهایی بودند که مسیر ویژه دوچرخه سواری -البته درحد رنگ آمیزی بخشی ازپیاده رو- در آن ها تعریف شد و من هم مانند بسیاری از هم سن و سال ها از آن استفاده می کردم. بعدتر مسیر دوچرخهخیابان سی متری با باغچه ای از مسیر اصلی پیاده رو جدا شد اما با جوی های عمیقی که به تناوب مسیر را قطع می کردو بخصوص با پارک خودرو ها بر روی پل های ورودی منازل، در عمل دوچرخه ها به لاین سواره رو هدایت شدند! ازهمین رو بعید می دانم که این کار بر اساس یک طرح و مطالعه درست انجام شده باشد.شهر به شدت درحال بزرگ شدن بود و گه گاه پای شلوغی هم به خیابان های شهر باز می شد. به گمانم اولین مسیر خطویژه در چند مقطع مجزا از دماوند به سمت آزادی کشیده شد و با نرده های بلند و بعدتر با بلوک های بتنی شمال و جنوبشهر را از هم جدا کرد. باز هم در ظاهر، هدف اولویت دادن به حمل و نقل عمومی بود اما در عمل بیشتر، میان پیاده هافاصله انداخته و در مقابل فرصت طلایی به سواره های نوظهوری داده بودند که در شلوغی های شهر، در تضاد باعقلانیت و منافع عموم و صرفاً برای پیگیری منافع گروه خود از هر وسیله ای، مثلاً موتورسیکلت، کاربردی جدید کشفو رونمایی می نمودند! اگرچه مطالعات متعدد ترافیکی در توجیه این طرح ها تهیه می شد اما همچنان بهره اصلی را ایندسته از موتورسواران می بردند که از همان دوره تاکنون، عزمی هم برای ساماندهی آنها وجود نداشت!نیمه دوم دهه هشتاد دیگر شلوغی ها در شهر کاملاً مورد انتظار و بدیهی شده بود؛ اما باز هم به جای فکر کردن به حلمسئله اصلی، چاره را در باز کردن مسیرهای ویژه برای دسترسی های سریع و انبوه به مراکز شلوغ شهر یافته بودند واز این میان، خطوط BRT به عنوان جایگزینِ بخش عمده ی خطوط واحد قدیمی، از خیابان های مهم شهر سر برآوردند.این بار بیشترِ تقاطع های قدیمی شهر به بهانه عدم توقف اتوبوس های تندرو مسدود شدند و برای ساماندهی موتورسیکلتهای معمولیِ سازماندهی نشده نیز، درب های آهنی بزرگی نصب شد که البته برای بعضی خواص باز می شد! پای خطویژه به سی متری ما هم باز شد و یک محله ی پیوسته و ریشه دار را به دو بخش مجزا تقسیم کرد. حالا ما پیاده ها برایرد شدن از خیابانمان باید از هزار و یک جور مانع عبور می کردیم و خودروهای شهروندان معمولی هم که از چهار راهتلفنخانه قصد رفتن به هفت حوض را داشتند باید دردسر یک دور برگردان اضافه را در چهل و شش متری تحمل میکردند. همه اینها برای خط ویژه ای بود که با وجود تراکم زیادِ مسافر، به تعداد کافی اتوبوس برای مسافرانش خریدارینشده و با حذف خطوط قدیمی، تمام نقشه ی ذهنیِ متقاضیان را از حمل و نقل عمومی نابود کرده بود! اطلاع دقیقی ازمطالعات پشتیبان این طرح ندارم اما با تجربه ای که از کار در شرکت های مشاور دارم، مطمئنم که توجیهاتِ ترافیکیِآن، در ظاهر وجه غالب مطالعات بوده و اگر مطالعه اجتماعی هم صورت گرفته باشد، حتما در تایید نتایج آن بوده است!در دهه نود خط ویژه جدیدی در شهر تهران و به همت یک شهردار متخصص راه اندازی شد. مسیر ویژه دوچرخه دربسیاری از خیابان های اصلی شهر طراحی و در برخی نیز مانند خیابان دماوند با جدول، از خطوط سواره و پیاده مجزاشده بود. این بار هم یک خط ویژه دیگر، یک مسیر قدیمی مورد استفاده من را به معنای واقعی کلمه اشغال کرد که بعد ازسال ها هنوز هم چند هفته یکبار آن را برای رسیدن به پارک سرخه حصار با دوچرخه طی می کردم. در طول چند سالیکه از راه اندازی این خط ویژه گذشته، فقط یکبار از آن عبور کرده و در اولین بریدگیِ جدول، برای همیشه از آن خارجشدم! مشکل قدیمیِ پارک خودرو و جوی های متعددی که دوچرخه سوار باید قبل از رسیدن به هرکدام تقریباً به طور کامل توقف کند، با استفاده تعمیرگاه های مجاور از فضای مسیر به عنوان پارکینگ خودروهای درحال تعمیر و استفاده مغازه هااز آن به عنوان بار انداز و انبار موقت کالاها، تکمیل شده بود! در مسیرهای مرکز شهر هم که این خطوط راه اندازی شدهاست، اوضاع چندان تفاوتی نمی کند و این خطوط عمدتاً تبدیل به خط ویژه و بعضاً پارکینگ موتورسیکلت شده است. بااین وضع فکر نمی کنم که نیاز باشد تا درمورد کیفیت مطالعات پشتیبانِ چنین طرحی توضیح داده شود(هرچند که طرحیجامع و مفصل بوده باشداما هفته گذشته طبق معمول صرفاً برای پیاده روی و خرید از مسیر همیشگی سی متری نارمک به سمت هفت حوضحرکت کردم. ظاهراً مامورین شهرداری به شکل خودجوش در محلِ تعدادی از تقاطع های اصلی، نرده های خط ویژه راجمع آوری کرده بودند. بعد از مدتها که دیگر به دیدن نرده های خط ویژه و البته ندیدن زشتی آنها عادت کرده بودیم،دوباره خاطره خیابان سی متری پهن و خلوت دوران کودکی برایم تجدید شد. اتفاقاً هیچ کدام از اهدافی که معمولاً برایتوجیه ترافیکی احداث خط ویژه بر شمرده می شود نقض نشده بود. مثلاً اتوبوس ها به سرعت در حرکت بودند، وسایلنقلیه از انواع موتورسیکلت گرفته تا خودروهای سنگین ویژه بدون مشکل عبور می کردند، در باغچه ها عده زیادی رویچمن ها ایستاده یا نشسته بودند و مردم هم بدون مشکل خاصی در پیاده رو به راه خود ادامه می دادند. برخلاف همیشهنیمی از رهگذران که معمولاً می بایست به هزار و یک نفر درمورد ظاهر و باطنشان پاسخ می دادند هم، بدون هیچمشکلی نه تنها در پیاده رو که سوار بر موتور سیکلت درحال تردد در خیابان بودند! حتی بالاتر از میدان، مرد مسنیدرکنار نوازنده، روزی خود را با حرکاتی که در گذشته کودکان وسط زیراندازها اجرا می کردند کسب می کرد و هیچاتفاق خاصی هم نمی افتاد. این که برداشته شدن چند نرده از وسط خیابان می تواند تا این حد چهره یک خیابان را عوضکند برایم بسیار عجیب بود: هم خیابان بسیار پهن تر و زیباتر دیده می شد؛ هم ارتباط بین بافت های طرفین خیابان بهراحتی میسر شده و تردد نیز در برخی از خیابان های متقاطعی برقرار شده بود که پیشتر با خط ویژه از رونق افتاده وتبدیل به پارکینگ خودروها شده بودند؛ هم وسایل نقلیه از موتورسیکلت ها تا اتوبوس ها به شکلی روان در حال ترددبودند.در آخر مایلم همینجا دو درخواست و پیشنهاد خود را ارائه کنم. درخواستم از شهرداری است که حداقل در مورد خیابانسی متری نارمک زحمات خود را کامل کنند و حالا که نبود خط ویژه در بخش هایی از آن منافع خود را نشان داده، نردههای زشت آن را از کل این خیابان برچینند. همچنین برای خط ویژه دوچرخه در خیابان دماوند هم درخواست می کنم کهآزادسازیِ لاینِ سواره ی اولِ این خیابان را از مسیر ویژه دوچرخه بررسی کنند که اکنون فقط تبدیل به پارکینگموتورسیکلت و محوطه تعمیرگاه و انبار کالا شده و هیچ نفعی برای دوچرخه سواران ندارد! اما پیشنهادم به اعضایجامعه مهندسان مشاور که هرکدام از تخصص های آن در زمینه کاری خود انبوهی از طرح های مشابه خطوط ویژه راارائه و اجرا کرده اند، این است که حتماً از خیابان سی متری نارمک بازدید کنند. در وضعیتی که حتی در و دیوار شهربرای شنوندگان پیامی دارند، از این اعضای سابق طبقه متوسط هیچ ندایی شنیده نمی شود؛ اگر نمی توانند برای مملکتیکه همیشه در پروژه هایشان ادعای تعهد و خدمت به آن را دارند، دل از انبوه پروژه های نیمه کاره و بدون دستمزدشانبکَنند، لااقل نتیجه یکی از پروژه های قبلی خود را که نه تنها بی ثمر، که مضر به حال هم نوعانشان بوده و با اندک بادمخالفی بر باد رفته ببینند؛ شاید حداقل از این به بعد در طرح هایشان برای دیگران خط ویژه نکشند!



    مطلب پیشنهادی

    پایان عملیات جستجوی بالگرد رئیس جمهور/ شهادت آیت‌الله رئیسی و تیم همراه

    پایان عملیات جستجوی بالگرد رئیس جمهور/ شهادت آیت‌الله رئیسی و تیم همراه

    عملیات جستجوی امدادگران برای یافتن بالگرد حامل رئیس جمهور، وزیر امورخارجه، امام جمعه تبریز، استاندار آذربایجان شرقی و ... سرانجام پس ازگذشت حدود ۱۵ ساعت با کشف بالگرد مذکور به پایان رسید و متاسفانه مشخص شد که در جریان این سانحه تمامی سرنشینان به شهادت رسیده‌اند.

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *